بسم الله الرحمن الرحیم

نشست تخصصی تبیین اجمالی نظریه تَعَرُّف روز شنبه مورخ ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ در شهر قم برگزار گردید. متن کامل سخنان حجت الاسلام علی کشوری در این نشست را در ادامه بخوانید:


بِسمِ ‌اللّهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ

اَعُوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ الحَمدُ للَّهِ رَبِّ‌العَالَمِینَ و الصَّلاةُ و السَّلامُ عَلَی سَیِّدِنا و نَبِیِّنا و شَفِیعِنا فِی یَومِ الجَزاءِ اَبِی القَاسِمِ مُحَمِّدٍ و عَلَی اَهلِ بَیتِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ سِیَّمَا بَقِیَّةِ اللَّه فِی الاَرَضِینَ اَرواحُنا لآمَالِه الفِداءِ و عَجَّلَ اللَّهُ تَعَالَی فَرَجَهُ الشَّرِیفَ و لعن الدائم علی اعدائه اعداء الله

۱. استفاده از نظریات غربی و پوزیتیویستی و درایه نکردن در روایات؛ مشکل اصلی نظام برنامه‌ریزی کشور و نیروهای انقلابی و متدیّن

۱/۱ . وم استفاده از معرفت‌های دینی در عرصه‌های اداره جامعه و غفلت نیروهای انقلاب از این موضوع

همانطوری که به اطلاع برادران گرامی رسیده است، جلسهٔ امروز به تبیین نظریهٔ تَعَرُّف اختصاص دارد؛ نظریهٔ تَعَرُّف، نظریهٔ بخش محرومیت‌زدایی نقشهٔ الگوی پیشرفت اسلامی است که إن‌شاء الله امروز ساختار این نظریه را به‌صورت اجمالی در محضر دوستان تشریح می‌کنم. قبل از این که وارد اصل بحث نظریهٔ تعرف شوم، مقدمه‌ای را به محضر دوستان عرض کنم؛ این مقدمه کمک می‌کند که جایگاه این مباحثات در بین نیروهای انقلاب برجسته‌تر شود و همین طور کمک می‌کند تا از برخی از معضلاتی که به آن دچار هستیم، عبور کنیم. در بعضی از روایات به این شکل برای ما نقل کرده‌اند: ما مِن حَرَکةٍ الّا و اَنتَ مُحتَاجٌ فِیها الی مَعرِفَةٍ » ما باید نسبت به هر حرکتی؛ چه در زندگی فردی و چه حرکت‌هایی که آثار اجتماعی گسترده‌تری از خانواده دارد، معرفت داشته باشیم. خب این معرفت از کجا به دست می‌آید؟ عده‌ای -که عدهٔ زیادی نیز هستند و افراد متدینی هستند و نمازخوان بوده و اهل تعبدهای خاص هستند،- این معرفت‌ها را پوزیتیویستی به دست می‌آورند؛ یعنی شما می‌بینید که کسانی در اطرافیان ما هستند که این‌ها اهل قرائت نهج‌البلاغه نیز هستند اما زمانی که بحث از معرفت در حوزهٔ کاری آن‌ها پیش می‌آید، مشاوران اصلی آن‌ها پوزیتیویست و همین نظریه پردازان موجود است. اگر ما بخواهیم از این فضا و از این معایب عبور پیدا کنیم، باید به این سمت برویم که معرفت مورد نیاز حرکت‌های خود را از دل آیات و روایات بیرون بیاوریم.

۲/۱. شکست نظریات غربی در طول هفتاد سال گذشته در ایران؛ دلیلِ اولِ عقلانیِ وم استفاده از معرفت دینی

قبلاً بنده مکرر عرض کرده‌ام که فضای کارشناسی کشور در همهٔ حوزه‌ها بیش از هفتاد سال است که تئوری‌های مربوط به توسعهٔ غربی و کارشناسی پوزیتیویستی را اجرا می‌کند؛ یعنی ما در سال ۱۳۲۷ سازمان برنامه و بودجه را در ایران تشکیل داده‌ایم و تا الآنی که بنده خدمت دوستان گزارش می‌دهم، حدود یازده برنامه در کشور ما نوشته و اجرا شده است. یازدهمین برنامه که برنامهٔ ششم  است در حوالی سال دوم اجرای خود است و ارزیابی این است که تقریباً همهٔ این یازده برنامه‌ای که از سال ۱۳۲۷ تا الآن نوشته شده شکست خورده‌اند و اجرایی نبوده و ناکارآمد بوده‌اند.  لذا دعوت ما برای رجوع به علم اهل بیت برای حل مسائل، ناشی از این واقعیات است. ما پوزیتیویسم و تئوری‌های سکولارِ امروزی را تجربه کرده‌ایم و به نظرم؛ عاقل پس از هفتاد سال تجربه به دنبال ارائهٔ یک طرح نو و یک طراحی جدید می‌گردد و دوباره به این سمت نمی‌رود که طراحیِ قبلی را با عوض‌کردنِ جزئی و بخشی، مبنای عمل قرار دهد. لذا استدلالِ دعوت ما این مسئله است و بنابراین اینکه ما عرض می‌کنیم که دیگر به سمت تئوری‌های ناقص و سکولار نرویم، دعوتی از روی عقلانیت است چرا که هفتاد سال تجربهٔ ملی شکست‌خورده در این حوزه داریم.

۳/۱. تجربه جهانی شکست نظریات غربی؛ دلیلِ دومِ عقلانیِ وم استفاده از معرفت دینی

 البته تجربهٔ جهانی این مسئله نیز پیش روی ماست؛ مثلاً الآن که در حال بحث هستیم، شورش‌های پاریس اخبار هر هفته کشورهای اروپایی است.  بقیهٔ کشورهایی نیز که در اتحادیهٔ اروپا به سر می‌برند نیز مستعد این شورش‌ها و اختلافات جدی هستند و به نظر می‌رسد که نظریات توسعه در عرصهٔ جهانی نیز در ایجاد عدالت و رفع توسعهٔ طبقاتی و در ایجاد آرامش و حفظ خانواده و سایر شاخصه‌هایی که انسان‌ها آن‌ها را با فطرت خودشان درک می‌کنند، شکست خورده و می‌خورد. لذا به نظر من خیلی خلاف عقل است که ما یک مجموعه‌هایی در میان خودمان تشکیل دهیم و آن مجموعه‌ها منتسب به انقلاب نیز باشند و در طراحی آن‌ها ببینیم که به‌صورت بسیار فراوان از این نظریات غربی استفاده می‌شود؛ یعنی مثلاً اگر رجوع دائمی به تئوری‌های توسعه از جناب طرف آقای نوبخت  و دوستانشان زشت است، از نیروهای انقلابی که منتسب به انقلاب هستند، زشت‌تر است. آن‌هایی که می‌دانند، هدف انقلاب تمدن‌سازی اسلامی و زمینه‌سازی ظهور و الگوی پیشرفت اسلامی است، چرا همتشان بسیج نمی‌شود تا ما بتوانیم یک الگوی حجیت‌یافتهٔ کار آمد را ارائه دهیم. البته کارآمدی جزء لا‌ینفک حجیت است و از باب تاکید آن را عرض کردم و الا قید جدایی در کنار حجیت نیست.

۴/۱. درایه در روایات و رجوع به معرفت‌های دینی؛ ملاک اصلی انتخاب مسئول و امام

لذا در حدیث فرمود: بُنَیَّ اعْرِفْ مَنَازِلَ الشِّیعَةِ عَلَى قَدْرِ رِوَایَتِهِمْ وَ مَعْرِفَتِهِمْ»  اگر خواستید که یک نفری را امام خود قرار دهید، ابتدا منزلت او را بشناسید. این حدیث یک حدیث کاربردی است و به درد انتخاب مسئول می‌خورد. آیا هر کسی صلاحیت امامت و مسئولیت دارد؟ آیا هر کسی صلاحیت انجام مسئولیت‌ها را دارد؟ حال چه وقتی به او پیشنهاد می‌شود، خود او باید ببیند بر اساس این شاخص باید آن مسئولیت را بپذیرد یا نه و چه اینکه آیا اجازه دارد خود را معرض امامت قرار دهد تا ما برویم او را علم کرده و قبول کنیم؟ امام باقر   به ما راهنمایی می‌دهد و می‌فرماید: بُنَیَّ اعْرِفْ مَنَازِلَ الشِّیعَةِ عَلَى قَدْرِ رِوَایَتِهِمْ وَ مَعْرِفَتِهِمْ» امام گویا در حال پاسخ‌دادن به یک سؤال مقدّر سؤالی که شیوع دارد، هستند و آن عبارت است از این که این معرفت‌ها چیست؟ آیا معرفت‌های یونانی نیز جزء همین معرفت‌اند؟ آیا معرفت چیزی جدای از روایت خواندن است و به عنوان مثال، مصداق آن در عصر ما معرفت‌های پوزیتیویستی است؟ تاکید می‌فرمایند: فَإِنَّ الْمَعْرِفَةَ هِیَ الدِّرَایَةُ لِلرِّوَایَةِ» می‌فرمایند معرفتی  که به انسان‌ها منزلت می‌دهد، درایه‌کردن در روایت است و اگر دیدید که کسی هم اهل روایت و هم اهل معرفت به معنای درایه‌کردن در روایات بود، حرف او را استماع و اصغاء  کرده و بپذیرید اما اگر دیدید که کسی اهل روایت و معرفت نبود، باید این فرد را به چالش کشید ولو اینکه در ظاهر علائم دینی را نیز با خود حمل کند. روایات ما در این عرصه فراوان‌اند. برخی از روایات گفته‌اند که کسانی در آخرامان نجات پیدا می‌کنند که اهل روایت خواندن باشند  که موارد آن مختلف است؛ مثلاً در روایت دارد که وقتی دو ندا شنیده می‌شود که یک ندا از آسمان و یک ندا از ابلیس است. ندای از آسمان دعوت به طرف حضرت مهدی ارواحنا فداه می‌کند و ندای از ناحیهٔ ابلیس نیز دعوت به مردی از بنی‌امیه می‌کند. خب اینجا کار خیلی سخت است؛ یعنی در هر دو مورد خرق عادت رخ داده است چرا که ندای ابلیس را نیز همه در سراسر جهان می‌شنوند. راوی از امام می‌پرسد که چگونه بفهمیم که این ندا حق است یا باطل؟ اما می‌فرمایند: یَعْرِفُهُ الَّذِینَ کَانُوا یَرْوُونَ حَدِیثَنَا» یعنی در آن روزی که زمان تمییز نهایی حق و باطل است، کسانی که اهل روایت حدیث‌اند، می‌شناسند که کدام ندا، ندای صادقی است و کدام ندا، ندای کاذبی است. به قرینهٔ بعضی از روایات برخی گفته‌اند که کَانُوا یَرْوُونَ حَدِیثَنَا» فقط به درد تشخیص دو ندا می‌خورد [ولی درباره علت اینکه چرا راویان با درایه،این تشخیص را دارند به علت استناد می‌شود که موضوع را تعمیم می‌دهد] حدیث در ادامه عبارتی را نقل می‌کند که اگر در آن دقت کنیم، متوجه می‌شویم که این معرفت، معرفتی عمومی است و فقط اختصاصی به آن حادثه ندارد. می‌فرماید کسانی که یَرْوُونَ حَدِیثَنَا» دارای دو ویژگی هستند؛ اولین ویژگی آن‌ها این است که یَقُولُونَ إِنَّهُ یَکُونُ قَبْلَ أَنْ یَکُونَ» می‌گویند قبل از رخ‌دادن آن حادثه گفته‌اند که چنین حادثه‌ای رخ می‌دهد؛ یعنی آشنایی با حدیث اهل بیت باعث می‌شود که فهم آنها از تقدیر ارتقا پیدا کند. یعنی خیلی از حوادث تقدیر قطعی‌ و قضا قطعی در آن جریان پیدا کرده است و ما می‌دانیم که با پوزیتیویسم نمی‌توان به قضا و قدر قطعی دست پیدا کرد. حدیث می‌فرماید که یکی از منافع حدیث خواندن این است که یَقُولُونَ إِنَّهُ یَکُونُ قَبْلَ أَنْ یَکُونَ» قبل از اینکه آن اتفاق عُظمی بیفتد آنها از آن خبر دارند! بعد می‌فرماید یَعْلَمُونَ أَنَّهُمْ هُمُ الْمُحِقُّونَ الصَّادِقُونَ» دومین خاصیت حدیث نیز این است که کسانی که حدیث می‌خوانند متوجه می‌شوند که ائمه محق و صادق‌اند. حدیث خواندن این دو کارکرد را دارد. ما را پرهیز داده‌اند که از حدیث عبور کنیم چرا که حدیث علم خطاناپذیر است! بله بندهٔ طلبه ممکن است که در فهم از حدیث دچار اشتباه شوم ولی این اشتباه آن‌قدر نیست که جهت ایمان و زمینه‌ساز ظهور» از بین برود. بله؛ اشتباه محدودی به وجود می‌آید و آن اشتباه محدود بعداً توسط حضرت مورد شفاعت قرار می‌گیرد. بنابراین دعوت اصلی ما در این جلسات در مورد همین است. یعنی اگر ما مشکلی داریم و می‌خواهیم یک تصمیمی بگیریم، خصوصاً دعوت من از دوستان گروه‌های جهادی است، دوستانی که ما از نیتشان خبر داریم که آنها نیروهای صادقی در تبعیت از انقلاب و زمینه سازی ظهور هستند ولی دعوت ما این است که روایات خواندن و درایه کردن در این روایات را در مجموعهٔ خود تقویت کنند. اگر خدای نکرده باب گفتگوهای حدیثی در حل مشکلات اجتماعی ما به هر دلیل محدود شود، ما مبتلای به همین نظریات ناکارآمد پوزیتیویستی خواهیم شد. این اشتباه کمی نیست! من به دلیل محکمی به خودم اجازه نمی‌دهم که نیت دوستان را به چالش بکشم؛ دوستان دارای نیت‌های سالم در دفاع از انقلاب هستند ولی با صراحت عرض می‌کنم که اثر این غفلت برابر با خیانت است؛ یعنی چهل سال است که انقلاب اسلامی تلاش می‌کند تا اسلام را محقق کند و کسانی از نیروهای انقلاب که بعضی مدرک‌های پوزیتیویستی دارند و بعضی نیز ندارند، عملاً مانع این می‌شوند که گفتگوهای حدیث در محیط‌های علمی مرتبط با آنها گسترش پیدا کند و یا در حد اخباری‌گری  به حدیث و روایت می‌پردازند و این غفلتی که در حال اتفاق افتادن است، علی‌رغم اینکه نیت این را ندارند به نظر من برابر با خیانت است چرا که ما را از ظهور دور می‌کند و چالش‌های جدیدی‌ برای ما ایجاد می‌کند و ناکارآمدی‌هایِ همین تئوری‌ها باعث می‌شود که مردم عادی فکر کنند که فقه و آیات و روایات ناکارآمد است، فکر کنند که جمهوری اسلامی زمینه‌ساز ظهور ناکارآمد است. من فکر نمی‌کنم وقتی مؤمنی به مؤمن دیگر می‌رسد در این حوزه باید تقیه‌کند بلکه باید در این حوزه صراحت به خرج دهد. إن‌شاءالله خدا از سر تقصیرات بندهٔ حقیر بگذرد که با دوستان راجع به این مسائل صریح‌تر صحبت نمی‌کنم! إن‌شاءالله خدا توفیق دهد که صراحتمان در سخن و درایه‌مان در روایات افزایش پیدا کند.

۲. بازخوانی تجربیاتِ نهادهای محرومیت‌زدا مانند کمیته امداد، بهزیستی، اردوهای جهادی و . و تشخیصِ علتِ موفقیت کمِ این نهادها؛ مقدمه ورود به نظریه تعرّف

۲/۱. وجودِ نهادهای محرومیت‌زدایی مختلفِ مانند کمیته امداد، بهزیستی، اردوهای جهادی و .؛ نشانۀ اهمیت مسئله محرومیت‌زدایی برای انقلاب اسلامی

حالا داخل بحث برویم و نظریهٔ تَعَرُّف را یک مقداری گفتگو کنیم. خب ما در کشور یک مسئله به اسم محرومیت داریم. باید علاجی برای مسئلهٔ محرومیت در کشور انجام داد. خب از اول انقلاب تا الآن تجربه‌هایی مانند تجربهٔ کمیته امداد داشته‌ایم. کمیتهٔ امداد تجربه‌ای است که اما راحل عظیم‌الشان بانی آن بودند و تأسیس آن با تدبیر ایشان بوده است. 

در این ۴۰ سال تجربه‌های دیگری را هم در این حوزه داریم که البته با مدل‌های غربی هستند، مانند تجربه بهزیستی؛  بهزیستی و سازمان‌های مرتبط با آن در مسئله رفع محرومیت حضور دارند. اصطلاحاً خیریه‌ها نیز تجربه‌هایی هستند که در کشور ما راجع به مسئله محرومیت وجود دارند، این هم یک سطح از تجربه‌هایی است که ما داریم. بخشی از احکام برنامه‌های توسعه نیز ناظر به رفع محرومیت هستند و در برنامه‌های توسعه نیز می‌توانیم این مسائل را بررسی کنیم. اردوهای جهادی و قرارگاه‌های پیشرفت و آبادانی  نیز تجربه‌هایی هستند که در سال‌های اخیر جزء تجربیات جمهوری اسلامی محسوب می‌شوند و جهاد سازندگی  که در تلۀ جریان توسعه‌گرا گیر کرد و از بین رفت نیز یک تجربه موفقِ محرومیت‌زدایی از اول انقلاب تا الان است. الگوهای ما به کشور لبنان نیز رفته و یک مدل از محرومیت‌زدایی را در آنجا پیگیری کرده‌است . موارد مختلفی وجود دارد و من الان در مقام احصاء نظریات محرومیت‌زدایی نیستم. پس ما به دلیل این تجربیات می‌گوییم جمهوری اسلامی از اول تا به حال خواسته مسئله محرومیت را برطرف کند.

 این دلیل بسیار روشنی است؛ اگر حکومتی نمی‌خواست محرومیت را مدیریت کند به این میزان تجربیات متراکم نداشت و خسته می‌شد و می‌گفت رها کنید. یکی از دلایلی که ما همیشه به آن استناد می‌کنیم برای اینکه بگوییم انقلاب اسلامی هیچ وقت از جهت‌گیری خود منحرف نشده است، همین تلاش دائمی جمهوری اسلامی برای رفع مسئله محرومیت است. 

۲/۲. وم فهم علتِ موفقیتِ کمِ نهادهای محرومیت‌زدا

حال سؤال این است که چرا این میزان تجربیات آنچنان که باید باعث نشده‌اند تا مسئله محرومیت از بین برود؟ این یک سؤال اساسی است. بنابراین شروع نظریه تَعَرُّف دعوت به بازخوانی و آسیب‌شناسی تجربیات جمهوری اسلامی در مسئله رفع محرومیت است. می‌توانیم جلسه بگذاریم و موارد مختلفی را آسیب‌شناسی کنیم و ببینیم چرا مسئله محرومیت آنچنان که مورد رضایت جمهوری اسلامی است برطرف نشده است؟ داخل پرانتز با صراحت عرض کنم که ما با همین تجربیات ناقصی که تا الآن داشتیم توانستیم کشور را چندین درجه از فقر عبور بدهیم؛ حتی بنابر گزارش‌های بانک جهانی، ایران توانسته است فاصله طبقاتی را بنا بر معادله ضریب جینی کمتر هم بکند.  به هر حال اگر ملاک معیار را مثلاً معادله ضریب جینی قرار دهیم، حتی می‌توانیم بگوییم کشور جمهوری اسلامی با اتکاء به این تجربیات، موفق‌ترین کشور در رفع محرومیت بوده است. به نظرم کشور ایران در طول چهار دهه گذشته اولین کشور دنیاست. حالا دوستانی که متن جلسه را پیاده می‌کنند حتماً این سند جهانی را می‌آورند که اگر ضریب جینی معادله اصلی و درستی برای رفع محرومیت است، اصلاً ایران موفق‌ترین کشور دنیا بوده ‌است.  ولی ما مبتنی بر آیات و روایات می‌گوییم محرومیت اصلاً بر اساس معادلات دینی هنوز حل نشده است و راه زیادی داریم که باید برویم. 

۳/۲. استفاده از نظریات محرومیت‌زدای غربی؛ علت اصلی موفقیت کم نهادهای محرومیت‌زدا

پس این شروع نظریه تَعَرُّف است که باید روی آن بحث کنیم. من الان اجمالا بحث کردم و بعدا وقتی دوره‌های تفصیلی مطرح شود ما یک جمع‌بندی از تجربه کمیته امداد، یک جمع‌بندی از تجربه جهاد سازندگی، یک جمع‌بندی از تجربیات اردوهای جهادی و گزارشی از تجربه لبنان را طرح خواهیم کرد و یک آسیب‌شناسی نیز از این دو،سه سال فعالیت قرارگاه پیشرفت و آبادانی داریم که چه اتفاقی افتاده است. البته بنده این آسیب‌شناسی را همان روزهای اول گفته بودم ولی شنیده نشد؛ ما اکثَرَ العِبرَ و اَقَلَّ الاِعتِبارَ!  ولی به هر حال تجربه قرارگاه پیشرفت و آبادانی هم باید مباحثه شود. در این گفتگوها باید فضایی ایجاد شود که در دور جدید فعالیت‌ها، از آسیبی که به عنوان مقدمه عرض کردم عبور کنیم. در مجموع اشکال اصلی این ۴۰ سال این است که ما هر ایده و هر تعریفی را به‌عنوان تعریف محرومیت‌زدایی پذیرفتیم! این آسیب‌شناسی کلی ماست که ان‌شاءلله به آن می‌پردازیم. ان‎شاءالله نشان می‌دهیم که مجموعه‌هایی که محرومیت‌زدایی کردند بر اساس کدام تعریف حرکت کردند؛ یا تعریف‌های عرفی و تجربیات افراد را مبنا قرار دادند یا همین تعریف‌های پوزیتیویستی مشهور را مبنا قرار دادند؛ یعنی کار ما را یا فقدان تئوری یا تئوری غلط به این وضعیت کشانده است. صراحت و صداقت خیلی زیادی هم می‌خواهد که ما إن‌شاءالله خودمان را نقد کنیم. چون در کلام من یک مقدار جدیت است و همراه با تلخی است یک بشارتی بدهم به کسانی که این تلخی‌ها را قبول می‌کنند؛ از امام پرسیدند چه کسانی اهل خیر هستند و دخول در خیر دارند؟ امام دو صفت را برشمرده و سپس فرمودند: بَصَّرَهُ بِعُیُوبِ نَفسِه؛ آدمی که دخول در دین دارد اولاً فَقَّهَهُ فِی الدِّینِ؛ اهل تفقه در دین است؛ یعنی اگر یک جلسه گذاشته و گفتگو داشتید و در آن جلسه تفقه نبود و حرف‌های خودتان را مرور کردید و پوزیتیویستی بحث کردید باید بدانید که امام فرموده است این علامت خروج از خیر است. علامت دومِ کسی که دخول در خیر دارد این است که زَهَّدَه فِی الدُّنیا»؛ چسبندگی او به دنیا کم است و زهد در دنیا دارد. در آخر فرمود: بَصَّرَهُ بِعُیُوبِ نَفسِه؛ خودش را متهم می‌کند ؛ ما باید خودمان را متهم کنیم، این چهار دهه جمهوری اسلامی نعمت عجیبی بوده است که در اختیار ما بوده است. چرا نتوانستیم مسائل را حل کنیم؟ چون عیب من این بوده که تعاریف متقن و محکم را مبنای کار خودمان قرار ندادیم. لذا درست است که تلخ صحبت می‌کنم ولی تلخ بودنِ گزارشِ یک طلبه نباید باعث شود که شما رنجیده شوید، بلکه باید او را داروی پر از شفا و یک پادزهرِ خوب تلقی کنید! پس آسیب‌شناسی و حرف ما این است.

۳. تعریف محرومیت به محوریتِ قدرت یا عدم قدرتِ فرد در تنظیم روابط انسانی؛ حرف اصلیِ نظریه تَعَرُّف در بخش پژوهش

حال نظریه تَعَرُّف بحث خود را از اینجا شروع می‌کند که تعریف استظهاری و فقهی خود را از محرومیت بیان می‌کند: محروم کسی است که قدرتِ تنظیم روابط انسانی خود را ندارد؛ کسی که قدرت تنظیم روابط انسانی را ندارد محروم است، این تعریف ما از محرومیت است. پس اگر می‌خواهید محرومیت را از بین ببرید، باید به افراد این قدرت را بدهید که بتوانند روابط انسانی خود را تکامل ببخشند. حالا در بخشِ دوم بحث این تعریف را با برخی از تعاریف دیگر مقایسه می‌کنیم. پس تکامل روابط انسانی یعنی محرومیت‌زدایی و اختلال در روابط انسانی یعنی محرومیت‌زایی. اگر کسی کاری‌کند که در روابط انسانی فرد اختلال ایجاد شود، محرومیت‌زایی می‌کند. 

۳/۱. تبیین ۱۲ حوزه برای بهینه روابط انسانی در نقشه الگوی پیشرفت اسلامی

روابط انسانی در ۱۲ حوزه موردِ استظهار ما قرار گرفته‌ است و این بحث قابلیت تکمیل هم دارد؛ یعنی اگر شما در دوازده مصداق روابط انسانی اختلال ایجاد کنید نمی‌توانید مسئلۀ محرومیت را از بین ببرید.

۳/۱/۱. انتخاب غلطِ امام و برقراری رابطه‌ی غلط با امامِ واقعی؛ یکی از عوامل ایجاد چالش در روابط انسانی

مثلاً یک نوع از ارتباط‌های انسان ارتباط با مسئول است که نباید ارتباط غلطی باشد. غلط بودنِ ارتباط با مسئول و امام دو بخش دارد: بخش اول و مهم این است که شما اساساً امام را غلط انتخاب کنید؛ مثلاً زیر مجموعه یک نفر قرار بگیرید که قابلیتِ مسئول بودن ندارد. خب این اختلال ایجاد می‌کند؛ چون وقتی شما او را به عنوان امام قبول کردید او به شما یک ایده را انتقال می‌دهد. خب مبنای آن ایده چیست؟ آیا مبنای آن الدرایةُ للروایة» است؟ مبنای آن فقهی است یا مبنای آن پوزیتیویستی است؟ مهمتر از این نوع اختلال این است که کسی واقعاً صلاحیت امامت دارد ولی وقتی شما با او ارتباط برقرار می‌کنید رابطه شما با وی، رابطه مأموم با امام نیست و رابطه را درست برقرار نمی‌کنید. مثلاً در روایت فرمود: حق عالم این است که از او زیاد سؤال نکنید؛

وقتی شما در برابر یک عالم قرار گرفته و خواستید از علم او استفاده کنید نباید پشت سر هم از او پرسش کنید و اسم آن را هم کار فکر بگذارید. چرا؟ چون اگر طرف عالم باشد صُورِ مُستَمِع [ظرفیت مخاطب] را بررسی می‌کند و وارد حرف زدن می‌شود. در حدیث دارد که مَثلِ عالم مثل نخل است ؛ نخل خرمای خود را به راحتی نازل نمی‌کند و شما باید تلاش زیادی کنید تا از یک درخت نخل خرما به دست بیاورید. بگذارید در حدیث درایه کنم؛ معمولاً این طور است که انسان‌ها به بالای درخت می‌روند و بالا رفتن از درخت نخل نیز خیلی سخت است، چون شاخ و برگ فراوان ندارد. حضرت می‌فرماید مَثل عالم، مثل درخت نخل است که با زحمت به شما میوه می‌دهد؛ یعنی شما باید بالا بروید و باید در شرایط استماع خود تغییر ایجاد کنید. خوب این کار را خیلی سخت می‌کند، شما درست تشخیص دادید ولی صُورِ طَرفِ مستمع را رعایت نمی‌کنید و لذا انتقال اتفاق نمی‌افتد. خوب این یک مسئله مهم است و شما می‌گویید اگر ارتباط یک فرد با امام خود به صورت غلط تنظیم شود، او به دلیل محرومیت از ایده صحیح، محروم می‌شود، ؛ چون ایده صحیح به فرد انتقال پیدا نمی‌کند آن فرد بر مبنای یک ایده غلط زندگی خود را آغاز می‌کند و در نهایت به چالش کشیده می‌شود. 

۳/۱/۱/۱. خسارت برجام؛ یکی از مصادیق به چالش کشیده شدن روابط انسانی؛ نتیجه برقراری رابطه غلط با امام جامعه

مثلاً در دوران اخیر جمهوری اسلامی یک ایده غلط داشتیم با این عنوان که مذاکره با آمریکا مشکلات اقتصادی ملت ایران را حل می‌کند. یک امامی هم داشتیم که او بر مبنای فقه گفته بود این ایده غلط است. دولت محترم جمهوری اسلامی و اکثر نمایندگان مجلس شورای اسلامی نتوانستند این ایده را فهم و اجرا کنند و الان ما محرومیت محض و خسارت محض برجام را می‌بینیم. کار امام، ایده دادن است، کار او این است که یک تحلیلِ واقع‌بینانه را به جامعه انتقال بدهد. شما در هر مقام و منزلتی باشید اگر امام نداشته باشید یا به تئوری‌های پوزیتیویستی دچار می‌شوید یا هَمَجٌ رُعاءٍ و حرکت‌های هفتی و هشتی و زیگزاگی مبتلا می‌شوید. لذا اگر می‌خواهید محرومیت از بین برود باید با افراد صحبت کنید که امام خود را درست انتخاب کنند. انتخاب امام یک مصداق است و وقتی راجع به تنظیم روابط انسانی صحبت می‌کنیم، اولین گام آن تنظیم روابط انسان با امام است. حالا اگر یک پوزیتیویست و سکولار نیز عرایض ما را شنید اگر خواست می‌تواند اسم امام را به کار نبرد. چون به هر حال واقعیت عوض نمی‌شود و شما هیچ انسانِ بدون امامی ندارید. همه انسان‌ها در دنیا فارغ از دینشان دارای امام هستند. لذا قرآن وقتی استدلال می‌کند، استدلال خیلی فنی‌ای دارد؛ می‌فرماید: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم إنَّ هذا القرآنَ یَهدِی للَّتِی هِیَ اَقومُ»  امام ؛ قرآن به یک امر استوار و محکم و پخته هدایت می‌کند. امام ذیل آن می‌فرماید: یهدی للتی هی اقوم؛ یعنی یهدی للامام؛  اصلاً کار امام مطرح کردن حرف اقوم و ایده برتر است و با همین شاخص می‌توان تشخیص داد که امام کیست. اگر کسی مورد پرسش قرار گرفت و نتوانست پاسخ دهد، اولین شرط امامت که علم است را ندارد و انسان باید از او عبور کند.

۳/۱/۲. حوزه علم؛ دومین حوزه  تنظیم روابط انسانی

دومین حوزه‌ای که در تنظیم روابط انسانی داریم، مسئله بسیار مهمِ روابط انسانی مربوط به حوزه علم است که خیلی اهمیت دارد؛ شما در تنظیم روابط انسانی باید معلم خود را درست انتخاب کنید و بعد از انتخاب نیز باید تنظیم روابط انسانی صحیح داشته باشید که آنها را تفصیلا بحث می‌کنیم. 

۳/۱/۳. انتخاب طرفِ تجارت و کسب؛ یکی دیگر از حوزه‌های اثرگذار در تنظیم روابط انسانی

انتخاب طرف تجارت و طرف کسب نیز یکی از این حوزه‌هاست. در روایات در مرحله اول گفته است ببینید با چه کسی معامله می‌کنید، این خیلی مهم است.  شما باید طرف معامله را انتخاب کنید و ببینید آیا این کاسب شرایط کسب را دارد یا ندارد. وگرنه مثلاً بیع شما غرری می‌شود و شما دچار مشکل می‌شوید. 

۳/۱/۴. انتخاب مسکن، رفیق و همسر؛ سه مورد دیگر از حوزه‌های اثرگذار در تنظیم روابط انسانی

انتخاب مسکن، انتخاب همسر، انتخاب رفیق همه مواردی هستند که تنظیم روابط انسانی در آنها خوابیده است. ۱۲ حوزه وجود دارد و به فهم فعلی نظریه تعریف -که در جلسات تفصیلی آیات آن را مفصل می‌خوانم- اگر کسی این دوازده حوزه را نشناسد یا بشناسد و روابط انسانی خود را در این ۱۲ حوزه غلط تنظیم کند، دچار محرومیت می‌شود. پس محرومیتی که در اسلام بحث شده است، یک محرومیتِ گسترده است که حالا در روایات آن را بحث می‌کنیم. محرومیت فقط در حوزه رزق و به معنای معاش نیست؛ مثلاً رزق به معنای فکر نیز هست؛  کسی که قدرت تفکر گسترده ندارد محروم است و نمی‌تواند برای خودش تصمیم بگیرد، به تعبیر فقه ما سفیه است. 

۲/۳. انتخابِ کادرِ صحیح برای محرومیت‌زدایی و انتخابِ درستِ محل‌های محروم؛ دو مورد از نتایج معیارهای دوازده‌گانه‌ی تنظیم روابط انسانی

پس این تعریف ما از مسئله محرومیت است و عرض کردم بنای من بر اجمالی بحث‌کردن است. إن‌شاء اللّه اگر دوره‌های تفصیلی بحث شد، به نظرم لااقل یک سوم بحث ما همین است که باید در خانه اهل بیت   برویم و از حضرات بپرسیم ماهو المحرومیة»، ما همو الفقر»، ماهو الهلاک»؟. ان‌شاءالله باید راجع به اینها بحث کنیم. پس این تعریف ماست که بخش پژوهشِ نظریه تعرف است؛ یعنی همه باید بدانند اگر کسی خواست بر اساس نظریه تعرف محرومیت‌زدایی کند، همت او باید این باشد که قدرت تنظیم روابط انسانی را به مخاطب خود منتقل کند. ان‌شاءلله بعداً بحث خواهیم کرد که خودِ این ۱۲ شاخص، معیار انتخاب منطقه محروم هستند. و بر اساس این شاخص‌ها باید بدانید که بخش‌های بسیاری از تهران الان محروم هستند و بنابر این روایات و شاخصه‌ها، قریه هستند. کل کشور ایالات متحده آمریکا، روستا و قریه است، چون تنظیم روابط انسانی در آنجا به اشدِّ وجه به چالش کشیده شده است. شاید بسیاری از این روستاهایی که نام روستا را بر آنها اطلاق می‌کنیم، از لحاظ ماهیت اتفاقاً روابط انسانی برجسته‌ای داشته باشند و قدرت آنها در این رابطه خیلی بیشتر از فردی باشد که در سوئد یا در کشورهای اسکاندیناوی زندگی می‌کند و لذا ما باید این مسئله را بحث کنیم. اولین اشکال قرارگاه پیشرفت و آبادانی این است که با یک مدلِ معیوب، مناطقی که قرار است محرومیت‌زدایی شوند را انتخاب کرد. حال ممکن است برخی از این انتخاب‌هایی که اتفاق افتاده واقعاً محروم باشند و بعضی از آن‌ها واقعاً نباشند، همچنین ممکن است باید مناطق دیگری نیز اضافه شود. حالا این بحثِ پژوهش و تعریف و آثار آن یک بحث تفصیلی است که فقط خواستم کارکرد آن را بحث کنم. بعضی از اوقات انسان می‌بیند در خودِ همین دوستانی که می‌خواهند محرومیت‌زدایی انجام دهند، یک آدمِ محروم وجود دارد؛ محرومیت او از چه نوعی است؟ فرضاً او قدرت استماع نظریه فقهی را ندارد.؛ یعنی نمی‌تواند تشخیص دهد که تفاوت نظریه فقهی با نظریه پوزیتویستی چیست. چنین شخصی خودش محروم است! حال چرا شما چنین شخصی را آورده‌اید تا محرومیت‌زدایی کند؟! لذا اول باید این اتفاق بیفتد. در انتخاب منزلت‌ها و مسندها هم این بحث به درد خواهد خورد و باید بر روی آن بحث جدی صورت گیرد.

ان‌شاءالله در آینده اگر آیین‌نامه‌ها رعایت شوند دوازده کار حوزه روابط انسانی را بحث خواهیم کرد که این کار دو خاصیت خواهد داشت؛ یکی انتخاب کسانی که می‌خواهند محرومیت‌زدایی کنند که همه آن‌ها خود باید از محرومیت‌های علمی و فکری عبور کرده و قدرت تنظیم اجرای روابط انسانی در آن‌ها برجسته باشد زیرا ما نمی‌توانیم در روستا به وسیله دستور و ابلاغیه عمل کنیم. کسی که وارد روستا می‌شود باید بتواند روابط انسانی روستا را در اختیار محرومیت‌زدایی قرار دهد! در گذشته کدخدا بود و امروز باید بتواند با بزرگ روستا و جوان‌های روستا تعامل کند. شما نخواهید توانست محرومیت‌زدایی را بدون مشارکت دادن اهالی روستا جلو ببرید؛ پس باید به مدل تنظیم روابط انسانی را در آنجا مسلط باشید. بنابراین اولین خاصیت این کار آن است که به شما قدرتی می‌دهد که انسانی را که قدرت رفع محرومیت دارد، شناسایی کنید. دومین خاصیت آن هم این است که بدانید کدام محیط‌ها را به عنوان محیط‌های محرومیت‌زدایی انتخاب کنید. به نظر من هیچ ایرادی ندارد که برخی از مناطق تهران را به عنوان مناطق محروم اعلام کرده و سعی کنیم از آنجا محرومیت‌زدایی رفع محرومیت شود! وگرنه برخی از محرومیت‌های ناشی از اختلال در روابط انسانی در آن بخش‌ها تحمیل خود را در فضای ی فرهنگی جامعه خواهد داشت. لذا وقتی تعریف تغییر کند به صورت طبیعی حوزه جغرافیایی مأموریت هم تابع آن تعریف، تغییر خواهد کرد. لذا برخی از دوستان به بنده پیشنهاد می‌دادند که نمونه‌سازی را به فلان جا ببرید یعنی بدون مدل مبتنی بر روابط انسانی، انتخاب محیط را پیشنهاد می‌دادند!

۴. نظام مقایسه نظریه تعرّف با نظریات محرومیت‌زدایی غربی مانند منارید و توانمندسازی؛ بخشِ پرورشِ نظریه‌ی تعرّف

۱/۴. بخش پرورش؛ بخشِ دوم نظریه تَعَرُّف

نظریه تَعَرُّف با این تعریفی که بیان کردم یک بخش پرورش هم دارد؛ بخش پرورش یعنی چه؟ یعنی آن دسته‌ای از مباحثات که نظریه تَعَرُّف و مسئله روابط انسانی را در بین افکار مسئولین و مردم و بین کسانی که می‌خواهند محرومیت‌زدایی کنند جا انداخته و پرورش می‌دهد.  هر کسی که می‌خواهد در مسئله محرومیت‌زدایی ورود پیدا کند باید مسئله برای او جا افتاده باشد. این کار در بخش پرورش انجام می‌شود.

۲/۴. مطرح‌شدن نظریه دینی در بخش تصمیم‌سازی کشور؛ نتیجه پرورش دادن نظریه

حال در این قسمت یک سؤال فنی به وجود می‌آید: چطور می‌شود یک فکر را پرورش داد؟ بنده در جلساتی این موضوع را به عنوان اشکال مطرح کرده‌ام؛ برای مثال برخی از طلاب هستند که حتی چند جلد کتاب هم نوشته‌اند اما کتاب آن‌ها در کتابخانه بوده و در جامعه نرفته است. اتفاقاً به سراغ آیات و روایات هم رفته  و یک سری از بحث‌ها را فهمیده است اما آن فهم تنها در قلب آن طلبه است و در میز وزارت‌خانه‌ها و جامعه و در فضای تصمیم‌سازی کشور نیست و جا نیفتاده است. حال شما چطور می‌خواهید این مسئله را از کتابخانه به میز تصمیم‌سازی نظام و ساختارها منتقل کنید. پرورش همین فرایند است. اگر کسی مکانیزم و دستۀ بحث‌های پرورش را مسلط نباشد، کتاب‌های او در کتابخانه می‌ماند. چنین فردی، انسان مورد احترامی است؛ می‌گویند که ایشان در روایات، فقیه است و اسناد روایات را به خوبی تشخیص می‌دهد اما نمی‌تواند بحث خود را بر روی میز نظام بیاورد و در شرایط تصمیم‌سازی نمی‌تواند نقشی ایفا کند. لذا بخش پرورش نظریه تعرف متکلف این است که بحث را از روی قلبِ شما به میز تصمیم‌سازی ببرد.

۳/۴. نظام مقایسه؛ راهکار الگوی پیشرفت اسلامی برای پرورش نظریه تعرّف و دیگر نظریات دینی

ما چه طور این کار را می‌کنیم؟ نظام مقایسه» راهکار ما برای پرورش است؛ اگر یک کسی بین یک نظریه فقهی و بدعت‌های عصر خود نظام مقایسه انجام داد اولین فایده آن پرورش بحث خود اوست. حال خود نظام مقایسه دارای یک فقهی است که باید بعداً به آن اشاره کرد. 

۴/۴. نظام مقایسۀ نظریه تعرّف با نظریه توانمندسازی به عنوان یکی از نظریات غربیِ مطرح در جامعه ایران

حال در این قسمت برای اینکه مثالی زده باشم به این موضوع اشاره می‌کنم؛ برای مثال در این کتاب که توانمند‌سازی و کاهش فقر» نام دارد و سازمان ملل آن را ارائه کرده است و در آن به زعم خودشان مسئله رفع فقر و محرومیت را تئوریزه کرده‌اند. Undp نوشته و چاپ آن هم در واشنگتن دی‌سی است. منتها این کتاب در ایران با عنوان اقتصاد مقاومتی چاپ شده است! این هم از عجایب روزگار است که آقایان جادو کرده و یک اسمی را عوض می‌کنند و کتاب‌های سازمان ملل یا در واقع بهتر است بگوییم کتاب‌های یهود را با عناوین مشروع و جا افتاده در جمهوری اسلامی ترویج می‌دهند. جناب آقای وزیر هم -یعنی وزارت رفاه- این کتاب را نشر داده است. پس هم دارای منزلت بالایی است و هم یک عنوان زیبایی برای او انتخاب شده است اما آیا این مفاهیم می‌توانند برای ما رفع فقر کند یا خیر؟ باید یک مقدار از آن را مقایسه کرد تا متوجه شویم که در کتب سازمان ملل و سند توسعه پایدار با چه مسائلی مبتلا هستیم. یک توضیح دیگر در مورد این کتاب هم اینکه این کتاب مرجع هدف اول سند توسعه پایدار است. سند توسعه پایدار دارای 17 آرمان است که آرمان یک آن رفع فقر است. رفع فقر هم یک کتاب مرجعی دارد که همین کتاب توانمندسازی و کاهش فقر است. بنابراین بر اساس مفاهیم این کتاب می‌خواهند رفع فقر کنند. 

۱/۱/۴. تعریف محرومیت در نظریه توانمندسازی به محوریت بسطِ آزادی و لیبرالیسم

قسمت‌هایی از این کتاب را می‌خواهیم تا متوجه شویم چه چیزی می‌گویند -نیاز است که انسان گاهی کتب ضاله هم بخواند- می‌گوید: توانمندسازی به مفهوم گشترش و بسط آزادی انتخاب افراد و اقدام برای شکل دادن زندگی افراد است.»

اگر دقت کرده باشید در این عبارت از مفهوم آزادی به عنوان یک مفهوم مادر استفاده کرده است. یعنی گفت اگر می‌خواهید یک محرومی را توانمند کنید، باید بسط آزادی انتخاب به او بدهید؛ یعنی باید آزادی بیشتری داشته باشد. مفهوم آزادی مفهوم پایه در سازمان ملل است و به همین دلیل آن را به همه حوزه‌ها ترجمه می‌کند. از این سند می‌پرسیم که محروم چه کسی است؟ می‌گوید محروم کسی است که در همه حوزه‌ها -تأکید می‌کنم در همه حوزه‌ها- آزادی انتخاب گسترده ندارد. یعنی انسان باید به شکلی باشد که آزادی انتخاب او به صورت گسترده باشد.

۱/۱/۴/۴.  اشکال تعریف نظریه توانمندسازی از محرومیت: وم تضعیف نهاد خانواده به دلیل محدودکردنِ آزادی زن توسط احکامِ اسلامیِ خانواده (به زعم توسعه‌گرایان)

 در این قسمت می‌گوید: این مفهوم به معنای کنترل بر منابع و تصمیمات است. آزادی فقرا به شدت از طریق عدم امکان ابراز نظر و بی‌قدرتی به ویژه از سوی دولت‌ها و بازارها تهدید می‌شود.» می‌گوید فقرا کسانی هستند که بی‌قدرت هستند و قدرت ابراز نظر ندارد. ببینید؛ حوزه ی را شامل شد و حوزه اقتصادی آن را نیز بحث کرد. در ادامه می‌گوید: در حال حاضر نابرابری‌های جنسی شدیدی به ویژه در سطح خانوارها وجود دارد» و دوباره یک مصداقی دیگری از آن را بحث کرده است. می‌گوید اینکه شما زن و مرد را از حیث حقوق و تکالیف متفاوت می‌بینید این خود منشأ محرومیت است پس باید برابری جنسیتی باشد. پس احکامی را که اسلام برای بانوان در اسلام مانند حکم نفقه تصویر کرده‌اید [تغییر داد]. حکم نفقه یک مصداق نابرابری جنسیتی است؛ به دلیل اینکه مرد را مکلف کرده است که تأمین معاش خانواده را بر عهده بگیرد. پس مبتنی بر این تعریف ما باید این نابرابری را بر طرف کنیم.

یا مثلا زن‌ها در جامعه ما مسئول امنیت نیستند؛ پیامبر فرمود: زن‌ها ریحانه هستند، لطافت دارند پس باید بر اساس لطافتشان آن‌ها را در مشاغل اجتماعی قرار داده‌شوند؛ لذا نمی‌شود آن‌ها را در شغل‌های خشن امنیتی قرار داد. پس  باید سربازی زن‌ها را نیز بپذیرید! یا احکامی مانند ارث؛ به دلیل اینکه مردها در اسلام متکفل نفقه و حقوق زن هستند یعنی اگر زنی در برابر کار در خانه و بچه‌داری و خصوصاً شیردادن از مرد حقوق خواست، مرد شرعاً طبق حکم پیامبر رحمت موظف است غیر از نفقه به او بابت آن موارد حقوق دهد. پس بنابراین احکام، خرج مرد بالا می‌رود لذا در مورد ارث هم چنین آمده است: و للذَّکَر مِثلُ حظِّ الُانثَیَنِ»  مرد دو برابر زن ارث ببرد به دلیل اینکه هزینه‌های او بالاتر است.

زن آن نصفی را که ارث می‌برد مال خود اوست و مرد نمی‌تواند در آن تصرف کند؛ اما مرد در آن مقداری که ارث می‌برد باید در خدمت خانواده باشد و نمی تواند تنها برای خود خرج کند و این حکم به خلاف آنچه برای زن است وجود دارد. حال آن‌ها می‌گویند که این نابرابری جنسیتی است که به مردها دو برابر بدهید و این امر باید برابر باشد. پس موارد متفاوتی را توصیه می‌کنند. بنابراین همه ما که به این احکام عمل می‌کنیم خصوصاً مردان باغیرت شیعه‌ای که نفقه ن خود را پرداخت می‌کنند و اگر ن آن‌ها برای کار در خانه و برای تربیت فرزندان حقوق خواستند حقوق آن را هم مجزا پرداخت کرده و دخالتی در مال اختصاصی همسر نمی‌کنند. پس [طبق این تعریف] همه مردانی که این کار را می‌کنند فقیر و محروم هستند به دلیل اینکه آزادی انتخاب نسبت به مال خود ندارد؛ [می‌گویند:] انسان باید آزادی انتخاب داشته باشد و من اگر درآمدی دارم باید آن را در جایی که خود می‌خواهم خرج کنم در حالی که در اینجا شارع مقدس فرموده است این مال را باید خرج امور مختلف کنی و این موارد آزادی من را مختل می‌کند!

لذا در همین راستا سازمان ملل گفته است که باید اصلاح فرهنگ خانواده اتفاق بیفتد تا جامعه از محرومیت عبور کند و نابرابری‌های جنسیتی اصلاح شود. بعد باید بحث شود و یک توصیف نهادی از مسئله رفع محرومیت ارائه می‌دهد. یک نگاه نهادگرایانه‌ای بر این کتاب حاکم است که بعداً به آن خواهیم پرداخت. 

پس مسئله جا افتاده و پرورش پیدا کرد؛ ما می‌گوییم که اتفاقاً تکامل روابط انسانی عامل رفع محرومیت است اما آن‌ها می‌گویند که به اسم نابرابری جنسیتی و به اسم آزادی و به نام‌های مختلف در روابط انسانی اختلال ایجاد می‌کنند و اتفاقاً منجر به محرومیت هم می‌شوند. 

۲/۲/۴. دسترسی به اطلاعات؛ محور اولِ نظریه توانمندسازی برای رفع محرومیت

حال کتاب در بخش عناصر کلیدی توانمندسازی، محورهایی را برای مسئله محرومیت بحث کرده است.  مثلاً بیان کرده است که یعنی اگر دسترسی به اطلاعات زیادتر شود آزادی انتخاب گسترده‌تر خواهد شد. منتها اصلاً بحث نکرده که آیا این اطلاعات، اطلاعات صحیح هستند یا غلط، علم نافع هستند یا علم غیر نافع؟ 

۱/۲/۲/۴. اشکال محور اول: عدم تصریح بر ومِ نافع بودن اطلاعات

ببینید از تعریف که عبور می‌کند چهار عنصر کلیدی را برای توانمندسازی بحث می‌کند. در گام اول می‌گوید که ما باید گسترش اطلاعات بدهیم و یک بخشی از گسترش فضای مجازی هم برای همین است در حالی که شما می‌دانید که علم غلط و علم غیر نافع اتفاقاً باعث می‌شود که انسان ضربه بیشتری بخورد؛ چون تعریف‌شان غلط است می‌گویند باید آزادی را مبنا قرار دهیم و بعد می‌گویند گام  اول برای رسیدن آزادی انتخاب»، آزادی دسترسی به اطلاعات است. حال آیا این اطلاعاتی که تولید می‌شود درست است یا خیر؟ زیرا مطلق گسترش اطلاعات به انسان کمک نمی‌کند که از محرومیت عبور پیدا کند که حالا بعداً نقد بیشتری هم مورد بحث قرار می‌گیرد.

۳/۴/۴. فراگیری و مشارکت؛ محور دومِ نظریه توانمندسازی برای رفع محرومیت

می‌گوید: فراگیری و مشارکت» بیان می‌دارد رویکرد توانمندسازی برای مشارکت با مردم فقیر به عنوان یک همکار تولید رفتار می‌کند. می‌گوید ما از آن‌ها به عنوان همکار تولید بحث می‌کنیم.

۱/۳/۴/۴. اشکال محور دوم: محور بودن سرمایه‌داری در اقتصاد غربی و در نتیجه بی‌معنی شدن مشارکت مردم

 در این قسمت می‌گوییم که منظور از همکار در تولید یعنی چه؟ اگر همچنان سرمایه‌دارها حاکم هستند سخن از همکار در تولید یک طنز تلخ است یعنی اگر همچنان شکل همان شکل سرمایه‌داری است که بنگاه‌ها و کارتل‌های بزرگ تولید می‌کنند، [هرگز این همکاری اتفاق نخواهد افتاد؛ ما از شما سؤال می‌پرسیم]  وقتی اختیارِ همه چیز به دست سرمایه‌دار است شما چطور می‌خواهید فرد فقیر و محروم را به عنوان همکار در تولید مطرح کنید؟! به نظر ما آن موقعی نقش فقرا در تولید افزایش پیدا می‌کند که مدل تولید سرمایه‌داری به مدل تولید خانوادگی» تبدیل شود. یعنی مدل تولید به سمت سامانه‌های تولید و پرورش  غیر متمرکز که آن را در بحث‌های آینده توضیح خواهیم داد، حرکت خواهد کرد

۴/۴/۴. پاسخگویی و مسئولیت‌پذیری مسئولین دولتی؛ محور سومِ نظریه توانمندسازی برای رفع محرومیت

در ادامه می‌گوید: پاسخگویی و مسئولیت پذیری مسئولین دولتی و کارکنان بخش عمومی » را افزایش می‌دهیم. می‌گوید که نمی‌شود مسئول دولتی جوابگوی مسئله محرومیت نباشد و بر کار او شفافیت حاکم نباشد!  

۱/۴/۴/۴. پشتیبانی مسئولین از سرمایه‌دارها و نه مردم محروم به دلیل تأمین هزینه رقابت‌های انتخاباتی مسئولین توسط سرمایه‌دارها؛ اشکال محور سوم

باز اینجا یک سوالی مطرح می‌شود: وقتی هزینه همه احزاب و فضاهای انتخاباتی را سرمایه‌دارها می‌دهند آن وقت مسئولین به آن سرمایه‌دارها پاسخگو هستند یا به مردم فقیر؟! یعنی اگر فرض را گذاشتیم که سرمایه‌دار می‌خواهد تولید کند این سرمایه‌دار، قدرت ی را به‌دست خواهد گرفت. وقتی قدرت ی را به‌دست گرفت رئیس جمهور منتخب، نماینده کنگره و نماینده مجلس شورای اسلامی به این فردی پاسخگوست که او را لجستیک مالی کرده نه آن کسی که فقیر است. بنده در حال اشاره به این مباحث هستم؛ این موارد بن‌بست‌های تعاریف سازمان ملل است.

۵/۴/۴. استفاده از ظرفیت‌های محلی؛ محور چهارم نظریه توانمندسازی برای رفع محرومیت

می‌گوید که باید از ظرفیت سازمان‌های محلی» هم استفاده کنیم. 

۱/۵/۴/۴ اشکال محور چهارم: ایجاد نهادی موازی با خانواده و تضعیف کارکرد خانواده

 

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها