بسم الله الرحمن الرحیم
شهر مقدس قم میزبان دوره جدیدی از گفتگوهای مرتبط با محرومیت زدائی است. این گفتگوها به محوریت بازخوانی و مباحثه حول نظریه تَعَرُّف (نظریه بخش محرومیت زدائی نقشه الگوی پیشرفت اسلامی - مفاد خانه ۴/۱/۲) در جریان است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نقشه راه متن پیادهشدهٔ سخنان حجتالاسلام و المسلمین علی کشوری (دبیر شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی) در جمع اعضای قرارگاه تعرّف؛ در تاریخ 20 خردادماه 1398 در محل قرارگاه سلامت شهر مقدس قم به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
همانطور که عرض کردم امروز جلسۀ پنجم اتاق طراحی قرارگاه تَعرُّف است؛ یعنی مجموعه مباحثاتی را خدمت دوستان ارائه میکنیم و متقابلاً از محضر دوستان نیز استفاده میکنیم تا به تدریج نقشهای درباره چگونگی محرومیتزدایی در اذهان دوستان تولد پیدا کند. همانطور که در جلسه گذشته عرض کردم،
1. طرح مقدماتی پیش از ارائه توضیحات درباره نقشۀ نظام مقایسه نظریه تعرّف
هنگامی که اتاق طراحی قرارگاه تعرّف تشکیل میشود سه محور بحثی دارد. محور نخست مباحثات عبارت از بررسی همگانی میزان پیشرفت زیرساختهای قرارگاه تعرّف است. قرارگاه تعرّف زیرساختهایی دارد به همین جهت، تمامی اعضای قرارگاه باید بررسی کنند که آیا آن زیرساختها رشد دارد یا ندارد، این محور اول است. همانطور که در جلسه گذشته خدمتتان عرض کردم ما سه زیرساخت در قرارگاه تعرّف داریم؛ زیرساخت اول عبارت از نقشه قرارگاه تعرّف است که در حال حاضر پیشنویس نخست آن در رؤیت دوستان است.
زیرساخت دوم تلاش همگانی برای پیدا کردن اَهل» برای مسئله محرومیتزدایی است؛ بسیاری از آیات قرآن تکیه بر این دارد که با غیر مؤمن همراهی نکنید، علم و اطلاعاتتان را به غیر اهل انتقال ندهید و اگر خواستید ازدواج کنید کفو خود را انتخاب بکنید . تقریباً حکم اول در همهٔ حوزههای روابط انسانی، شناسایی اهل آن موضوع است؛ یعنی کسی که اهلیت دارد. [بهعنوانمثال] در مسئلهٔ ازدواج، اهلیت را بر اساس مفهوم کفویت معنا میکنیم، در مسئلهٔ حکومت بر اساس مفهوم معیت معنا میکنیم در مسئلهٔ علم اهلیت را با ٔمفهوم ایمان معنا میکنیم. درمجموع اهلیت در هر جایی قیدی دارد که باید آن قید را شناسایی بکنیم. ما نیز در قرارگاه تعرّف اشتباه اولمان -که درواقع همهٔ کارهای ما را به چالش میکشد- این است که با غیر اهل وارد گفتوگو بشویم؛ لذا زیرساخت دوم قرارگاه تعرّف بعد از نقشه، این است که چه کسانی اهلیت دارند که عضو قرارگاه تعرّف بشوند؟ چه کسانی اهلیت محرومیتزدایی دارند؟ بعداً به چیستی شاخصههای اهلیت در قرارگاه تعرّف و همچنین در موضوع محرومیتزدایی خواهیم پرداخت. ما به میزانی که میتوانیم رفیق پیدا کنیم، میتوانیم سیر کنیم یا به عبارت دیگر به میزانی که آدمهای اهل را پیدا میکنیم، میتوانیم رشد بدهیم.
بنده مکرر در سالهای اخیر دیدهام که بعضی از مسئولین محترم -که مسئول امری مهم در کشور هستند- فکر میکنند که در زیرمجموعهٔ خود باید نیرو تربیت کنند و به دلیل تربیت نیرو -که آنهم سر جای خودش کاری درست است- از انسانهای اهل در قرارگاهشان، در ستادشان، در سازمانشان شناسایی و استفاده نمیشوند. باید این دو را همیشه از یکدیگر جدا کنید. در برنامهریزیهای بالفعل همیشه باید انسانها اهل باشند. شما میگویید ما برای آینده یک سری نیرو تربیت میکنم که این یک امر جدایی است؛ لذا بنده به این دلیلها میگویم که شناسایی اهل -به تعبیر امروزیها- نیروی انسانی اهل، یک زیر ساخت است و به عنوان زیرساخت دوم مطرح است. زیرساخت اول نقشۀ برنامههاست و زیرساخت دوم پیدا کردن نیروی اهل است.
زیرساخت سومی که باید همه باهم بررسی کنیم و ببینیم که پیشرفت داشته است یا نه، بحث از مرکز ملی گفتوگوهای مرتبط در حوزه محرومیتزدایی است که از آن در جلسه گذشته به نمایشگاه محرومیتزدایی تعبیر کردیم. ما به دلیل اینکه غیرمعصوم هستیم به گفتوگوی دائمی درباره چگونگی محرومیتزدایی نیاز داریم؛ یعنی به هر میزان که منزلت اجتماعی و یا علم داریم، باز هم نمیتوانیم ادعا کنیم که به حد نهایی و کفایت مسئله رسیدهایم. توجه بفرمایید! بنده روایاتی را از امام به خدمت شما میخوانم، بر روی آنها دقت بفرمایید و ببینید که چقدر نورانی است! این روایت را امام خطاب به فقها میگویند -فقیه کسی است که در اوج فهم دینی در مرتبهٔ غیر از معصومین قرار دارد- حضرت با اینکه فقیه در اوج فهم است، میفرمایند: که: رُبَّ حامِلِ فقهٍ وَ هُوَ غَیرُ فَقیهٍ» به فقیه میگویند که توجه کن؛ ممکن است کسی حامل فقه باشد ولی خودش فقیه نباشد؛ یعنی یک حرف عمیق در قلبش باشد اما خودش ابعاد آن حرف را نفهمد؛ بنابراین اگرچه تو فقیه هستی اما به حرفهای غیر فقها هم توجه بکن. شاید آنها برای تو حامل فقه بودند؛ یعنی فقیه هم که در اوج فهم غیرمعصوم است، موظف است که همیشه گوشش باز باشد، بشنود و حسن الاستماع داشته باشد. این روایت بسیار مهمی است. در عبارت دیگری که ظهور در این معنا دارد، میفرماید: رُبَّ حامِلِ فقهٍ اِلی مَن هُوَ اَفقَهُ مِنه» ممکن است کسی فقه داشته باشد و آن را به سمت فرد اَفقَه از خودش برده و برای او مطرح کند، این هم احتمال دارد؛ یعنی احتمال دارد شما به کسی که قطع دارید اَفقَه است یک حرف فقیهانه را ارائه کنید و او هم بر مبنای این روایات وظیفه دارد نسبت به شما حسن الاستماع داشته باشد. در حال حاضر آیتاللّه ای عملاً این کار را در جلسات عمومی و خصوصی خودشان انجام میدهند؛ حالا به همین میزانی که از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش میشود [این مسئله را میبینیم] مثلاً در بخشی از جلساتِ ایشان بیشتر، دانشجوها، طلبهها و کارشناسها حرف میزنند و ایشان استماع میکند و این کار عمل به همین روایات است؛ بنابراین ما قطعاً بهعنوان زیرساخت سوم، نیاز به مرکز ملی گفتوگو درباره مسئله محرومیتزدایی داریم. ممکن است فردی تجربه محرومیتزدایی داشته باشد و فقیه هم نباشد؛ باید یک مرکزی حرفهای او را بشنود. آن حرف باید شنیده بشود و به فهم ما اضافه بشود؛ پس ما حتماً به زیرساخت سوم هم نیاز داریم.
این بخش اول مباحثات اتاق طراحی ماست. در محور اول ما باید همیشه بررسی کنیم و ببینیم که نقشه برنامههایمان کامل است یا دچار نقص است که دراینباره، پیشنویس نخست نقشه در ۴ خرداد ۱۳۹۸ مصادف با ۱۹ رمضان المبارک ۱۴۴۰ هجری قمری نوشته شده است. ولی باید بر روی آن دقت مجدد بکنیم زیرا ممکن است این پیشنویس ضعف داشته باشد و در این صورت، باید تکمیلش کنیم. در محور دوم ما باید برای پیدا کردن اهل محرومیتزدایی تلاش بکنیم. لازم به ذکر است که بیش از ۵۰ درصد مشکل قرارگاهها، سازمانها و نهادهایی که در حال حاضر در حوزه محرومیتزدایی فعال هستند به این مسئله برمیگردد که افرادی که در آنجا در حال فعالیت هستند، اهل نیستند و این مسئلهٔ مهمی است. در آینده إنشاء الله شاخصههای اهلیت را هم بحث خواهم کرد. زیرساخت سوم هم عبارت است از زیرساخت نمایشگاه یا همان زیرساخت مرکز گفتوگوهای ملی مرتبط با حوزه محرومیتزدایی. این یک محور است که باید راجع به آن مباحثه بکنیم.
اتاق طراحی در گفتوگوها، محور دومی هم دارد. هر جلسهای که در اتاق طراحی تشکیل میشود به مقتضای مخاطبان، تعداد سؤالاتی را مبنای بررسی قرار میدهد که ممکن است یکی یا دو تا یا سه تا یا بیشتر باشد. فلذا یکسری سؤالات همیشه در جلسات اتاق طراحی بررسی خواهند شد. این هم محور دوم است؛ و البته در جلسهٔ سوم قرارگاه تعرّف قرار بر این شد که ما ۵ سؤال را بررسی بکنیم؛ و این ۵ سؤال را در جلسه چهارم اتاق طراحی قرارگاه تعرّف بررسی کردیم. در این جلسه هم آن ۵ سؤال را بررسی میکنیم تا به جواب مکفی درباره این سؤالات برسیم تا در نهایت این سؤالات تبدیل به حُسنُالسُّؤال» شوند، آنوقت سؤالات جدیدتر را مطرح میکنیم. پس اتاق طراحی غیر از بررسی میزان پیشرفتِ زیرساختهای قرارگاه تعرّف، کار دیگری نیز دارد و آن این است که سؤالاتی را بررسی میکند که در حال حاضر سؤالات این جلسه -همانطور که همه میدانند- این است که ما میخواهیم ساختار نظریه فراتسهیلگری را با کمک یکی از کارشناسها بررسی کنیم و نیز یکی از کارشناسان ساختار نظریه توانمندسازی را ارائه میکنند و ساختار نظریه تعرّف را هم بررسی میکنیم و وضعیت اجرای این نظریات سهگانه را در کشور مورد دقت قرار خواهیم داد. [از مسائل دیگری که بررسی خواهیم کرد] این است که تاکنون مبتنی بر این نظریات چه قوانینی تصویبشده است؟ و مبتنی بر این نظریات چه مقدار بودجه اختصاص یافته است؟ چقدر این نظریه با کارشناسان در میان گذاشتهشده است؟ همهٔ مسائل مرتبط با اجرا را باید بررسی کنیم و همکاران احتمالی ما در این فرآیند نقد و نقض نظریات فراتسهیلگری و نظریات توانمندسازی را هم شناسایی کنیم. چه کسانی خارج از قرارگاه تعرّف قابلیت و اهلیت همکاری با هدف قرارگاه تعرّف را دارند؟ این هم سؤال پنجمی است که قرار است امروز بررسی کنیم.
اگر راجع به سؤالات اتاق طراحی بهاندازۀ کافی بحث شد؛ محور سومی هم در اتاق طراحی خواهیم داشت و آن محور، طراحی پرسشهای آینده برای اتاق طراحی است. به هر حال اگر سؤالات در یک جلسهای که داریم به اندازه کافی بررسی نشود، مهلت بررسی سؤالات را تمدید میکنیم و بررسی آن را به هفته آینده موکول خواهیم کرد. پس این عرض اول بنده است. البته در جلسه قبل هم این را مطرح کرده بودم ولی امروز هم از باب تذکر و تثبیت مطرح کردم تا بدانید برای چه به این جلسه میآیید؛ هر چیزی در قرارگاه تعرّف مبتنی بر اختیار است؛ زمانی که میخواهید اختیار کسی را به رسمیت بشناسید ابتدا باید نقشه، صراط و سبیلی را که دعوت به طی نمودن آن دارید برای مخاطب خود واضح کنید. ما فعلاً در اتاق طراحی به دنبال طراحی برنامههای محرومیتزدایی در کشور هستیم و هدف این است. هر هفته نیز سه محور گفتگو داریم و این سه محور کمک میکند که این طراحی اتفاق بیافتد. فلذا بر اساس ابلاغیه قرارگاه خودمان را اداره نمیکنیم بلکه بر اساس تحریک فکر و م و تفقه قرارگاه را طراحی خواهیم کرد. پس این موضوعی است که برای تبیین نقشه در اتاق طراحی مورد بررسی قرار میدهیم. من مطابق این سیر سهگانه بحثی را در مورد زیرساخت اول قرارگاه تعرّف به محضر شما مطرح میکنم و سپس إنشاء الله ادامه مباحثات را پیگیری خواهیم کرد.
بنده امروز در حال تأمل دربارۀ نقشه قرارگاه تعرّف بودم که در این نظام بروکراسی فعلی و به اصطلاح نهادگراها در این تزاحم نهادی موجود، آیا این نقشه میتواند مسئله محرومیتزدایی را در کشور مدیریت کند یا خیر؟ در فرایند تأملی که راجع به این بحث داشتم به یک محور جدید رسیدم که آن را محضر شما مطرح میکنم؛به دلیلی که اکنون عرض میکنم ارکان قرارگاه تعرّف باید از 5 محور به 6 محور ارتقا پیدا کند تا بتوانیم از تزاحم نهادی موجود و قوانین و ساختارهایی که منشأ محرومیت هستند عبور کرده و آنها را مدیریت کنیم به طوری که آنها مانع ما نباشند.
من برای اینکه نقشه قرارگاه تعرّف را تکمیل کنم لازم است مقدمهای را عرض کنم و سپس آن مطلب تکمیلی را خدمت شما ارائه خواهم کرد. آن مقدمه این است که ما برای مسئلهای که از سنخ سؤال و پرسش است، از تعبیر ارکان استفاده کردهایم. اما کسانی که در کارهای برنامهریزی و نهادی هستند وقتی کلمه ارکان را استفاده میکنند به این سمت میروند که ارکان را به عنوان یکسری ساختار، معاونت و نهاد معرفی کنند؛ مثلاً میگویند ارکان جمهوری اسلامی چیست؟ و در جواب میگویند ارکان، قوای سهگانه است و در بالای این ارکان، نهاد ولایت فقیه قرار دارد و نیز ارکان دیگر مثل شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام و نیروهای مسلح نیز در رکنهای پایینتر قرار دارند. به عنوان مثال در همین قرارگاه پیشرفت و آبادانی که همۀ ما با آن آشنا هستیم، اگر گفته شود که ارکان ستاد پیشرفت و آبادانی کشور چیست؟ گفته میشود که این ستاد یک رئیس و 5 معاونت دارد و اصطلاحاً به اینها ارکان ستاد پیشرفت و آبادانی میگوییم. هرجایی که کلمه ارکان را استفاده میکنند در واقع یکسری ساختارها و معاونتها و نهادها را به عنوان مصداق رکن معرفی میکنند. خب! ما در مباحثات خودمان یک خَرقِ عادتی کردهایم و گفتهایم که ارکان قرارگاه تعرّف اساساً از سنخ انسان و نهاد و معاونت نیست بلکه از سنخ فکر و پرسش و سؤال است یعنی در واقع در مفهوم رکن و ارکان تصرف کردهایم؛ رکن و ارکان به آن چیزی میگویند که انسان به آن تکیه میکند و کار خود را جلو میبرد مثلاً جمهوری اسلامی برای اینکه کشور را اداره کند به مجلس شورای اسلامی تکیه میکند و نیز به قوه قضائیه و نیروهای مسلح خود و غیره تکیه میکند. حالا ما آمدهایم و گفتهایم که اساساً رکن و تکیهگاه قرارگاه تعرّف که در حال طراحی با نگاه الگوی اسلامی_ایرانی پیشرفت است،5 پرسش است که البته امروز میخواهیم آن 5 پرسش را به 6 پرسش ارتقا بدهیم. چرا رکن را از یک مفهوم نهادی به یک پرسش تغییر دادیم؟ شما وقتی نقشه را مشاهده میکنید، میبینید نوشته شده : ارکان اصلی قرارگاه تعرّف» و به خلاف سایر قرارگاهها نیامدیم معاونت تعریف کنیم؛ نیامدیم ابتدا یک ساختمان برای قرارگاه بگیریم سپس یک مسئول منصوب کنیم و بعد بگوییم فلان معاونت، رکن مجموعهٔ ماست. ما از این عبور کردهایم.
چرا این کار را کردیم؟ دلیلش این است که مادرِ همهٔ امکانات برای سازماندهی، تحریک فکر است؛ یعنی اگر کسی بخواهد سازماندهی کند یا به تعبیر روایات، امام را نصرت کند و یا به تعبیر آیهٔ شریفه بخواهد تَعَاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَالتَّقْوَیٰ» کند یا به تعبیر امروزی -اگر بخواهیم مسامحه کنیم- بخواهد مشارکت و سازماندهی ایجاد کند، در صورتی که بتواند فقط و فقط تحریک فکر کند همه امکانات دیگر مشارکت را میتواند از پایگاه تحریک فکر به دست بیاورد.
مثلاً میگویید اگر کسی بخواهد یک کاری را در کشور به جلو ببرد -مثل مسئله محرومیتزدایی که ما در حال انجام آن هستیم- نیاز به نیروی انسانی دارد. من اینجا جواب میدهم مگر شما نیروی انسانی را با ابزاری بهتر از تحریک فکر میتوانید جذب کنید؟ نیروی انسانی را گاه با پرداخت حقوق میتوان جذب کرد، گاه میشود فکر او را درگیر کرد و او را در اختیار یک فکر و راه قرار داد. طبیعی است که ماندگاری این مدل بیشتر است.
[ممکن است بگویید] برای مسئله محرومیتزدایی نیاز به هزینههای مادی است! میگویم آیا با تحریک فکر نمیتوان هزینه تحقق یک فکر را تأمین کرد؟ مثلاً حُکم پر از حکمت وقف همین طور است؛ [در این حکم] مبتنی بر تحریک فکر راجع به عاقبت انسانها تجمیع مال اتفاق میافتد. کسی که به این نتیجه میرسد که مالش را وقف کند علاقه دارد که بهرهبرداری از مال برای خودش ابدی باشد. وقتی به این مسئله فکر کند، به روش انجام آن نیز فکر میکند. [از طرفی] پیامبران برای این هدف، این روش یعنی وقف را پیشنهاد دادهاند و میفرمایند مال خود را با یک شرایطی وقف کن. تا در نتیجه با اینکه شما از دنیا رفتهاید ولی همچنان بهرهبرداری از مال شما برقرار و ثابت باشد؛ بنابراین در تفکر پیامبران هر آن چیزی که برای مشارکت و سازماندهی و تعاون مورد نیاز است از پایگاه تحریک فکر به دست میآید. لذا به معنای واقعی کلمه شما میتوانید بگویید ارکان یک مجموعه نه معاونتها و ساختارها و ساختمانها و افراد یک مجموعه، بلکه ارکان یک مجموعه تفکرات پایه یک مجموعه هستند که آن تفکرات پایه میتواند همه مایحتاج سازماندهی را به تدریج در اختیار آن مجموعه قرار دهد. شما بر عکس این را هم بررسیکنید؛ فرض کنید شخص اول مملکت به فردی یک حکمی بدهد، بودجه و فرصت کافی هم در اختیارش قرار بگیرد و همهچیز داشته باشد، ولی طراحی و فکر نداشته باشد یا طراحی و فکرش ضعیف باشد. چه اتفاقی میافتد؟ اتفاقی که رخ میدهد این است که ما نمیتوانیم از آن امکانات، زمان، افراد و اعتماد استفاده کنیم و مشکل را حل کنیم. لذا ساختار دائماً تغییرپیدا میکند و دائماً میان افراد یک ساختار اصطکاک و اختلاف ایجاد میشود و آن زمان مدیر برای اینکه صلح را برقرار گرداند باید مکرراً ورودهای مدیریتیکند تا اصطکاکها را مدیریت کند. در حالی که اگر فقط و فقط مسئله تحریک فکر انجام شود، شما در اختلافات هم معیار پیدا میکنید؛ مثلاً اگر نفر اول از یک مجموعه با نفر دوم اختلاف پیداکردهاند، [مشکلی نیست] هر دو به پای تابلو میروند و ادله خود را میگویند. هر کدام که ادلهٔ قویتر داشت سلطان و تسلط بیشتری برای او ایجاد میشود. پس خواهش میکنم در این مسئله دقت کنید؛ ما به دلیل این مقدمه عرض کردیم که ارکان قرارگاه تعرّف 5 پرسش است که امروز آن را به 6 پرسش ارتقا میدهیم. زیرا پرسش ابزار تحریک فکر است و تحریک فکر عامل تأمین همه نیازهای سازماندهی و تعاون و مشارکت در جامعه است؛ بنابراین ما ارکان قرارگاه تعرّف را با مدل الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت به 6 پرسش تفسیر کردهایم و اگر در گفتگوها و تضاربهایی که داریم مباحث جدیدی مطرح شود، میتوانیم این پرسشهای مادر را افزایش دهیم. من برای این که به پرسش ششم برسم ابتدا پرسشهای پنجگانه جلسه گذشته را به صورت بسیار مختصر توضیح میدهم و سپس پرسش ششم را مطرح میکنم.
یک نکته را بگویم؛ ممکن است برای کسی این سؤال پیش بیاید که چرا 5 یا 6 پرسش مطرح شده است؟ چرا 2 پرسش نباشد؟ در واقع سؤال بپرسد که مدل تولید پرسش در الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت چیست؟ عرض میکنیم که منطق و مدل تولید پرسش ما تابع امور نُهگانهای است که در فقهالبیان مطرح کردهایم یعنی یک منطق بالاتری برای آن در فقهالبیان وجود دارد؛ یکی از آن امور نهگانه مسئله ظرفیت است؛ ما همیشه ظرفیت سنجی میکنیم و بعد پرسشهایی را مطرح میکنیم. مثلاً در یک جمعی که سابقه و تجربهٔ محرومیتزدایی ندارند و تازه میخواهند کار را شروع کنند، شما نمیتوانید 10 پرسش را مطرح کنید.
زیرا آنها اصلاً با مسئله آشنایی ندارند. شما باید مثلاً با دو پرسش کارتان را شروع کنید تا در آنها تأمل اولیه ایجاد شود. در دورههای اخیر یعنی بعد از ابلاغیهای که آیتالله ای درباره سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت داشتند به مجلس رفتیم و با یکی از نمایندگان محترم درباره سرنوشت سند پایه الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت مذاکرهای انجام دادیم بعد از آن مذاکره نقشهای تنظیم کردم که به دلایلی برای عملیاتی شدن آن اقدام نکردم ولی آن را منتشر کردم. در آن نقشه نحوه بررسی سند پایه الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و در یک معنای بهتر، نحوه اجرای الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در مجلس شورای اسلامی را تعریف کردیم. همانطور که این نقشهای که الآن در مقابل شماست نحوه محرومیتزدایی را تعریف میکند، آن نقشه نیز نحوه تقنین مبتنی بر الگوی پیشرفت را تعریف میکند. اگر آن نقشه را بررسی کنید میبینید که شامل دو سؤال است درحالیکه این نقشهای که الآن برای قرارگاه تعرّف مینویسیم شامل شش سؤال است؛ چرا آنجا دو سال مطرح کردیم؟ زیرا نمایندگان مجلس به دلیل ظرفیتی که دارند و به دلایل مختلف، فضای تئوریک جمهوری اسلامی را زیاد درک نمیکنند؛ یعنی درک تمدنی از انقلاب اسلامی ندارند و درکشان بیشتر یک درک حقوقی است و بیشتر به دنبال اجرای ابلاغیهها هستند. وقتی پیشفرضهای تمدنی برای نمایندگان مجلس هنوز جا نیفتاده است، نمیتوانید بحثهای عمیق را آنجا بگویید! صحبت در مورد مدیریت هدایت بنیان در مجلس شورای اسلامی از همهجا سختتر است زیرا پیشفرض نمایندگان این است که برای مدیریت جامعه باید قانون وضع کرد و قانون هم یعنی جبر. درحالیکه ما معتقدیم که پیامبران برای اداره جامعهشان هدایت جامعه را اصل قرار میدادند و این مدل قانونگذاری که ما از آن استفاده میکنیم از غرب به ایران انتقال یافته است. البته به برکت فعالیتهای آیتالله شیخ فضلالله نوری و بعد هم مجاهدتهایی که آیتالله کاشانی و سایر بزرگان انجام دادند و در دوران انقلاب اسلامی به برکت شورای محترم نگهبان، ما اداره جامعه به محوریت قانون را به شرع تخصیص زدیم. اما هنوز تعریف ما از قانون همان تعریف غربی است، خود حقوقدانها میگویند قانون یعنی جبر. چگونه میخواهید جامعهٔ پر از اختیار را به محوریت جبر اداره کنید؟ این تفکر با تفکر انبیاء فاصلهٔ بسیار زیادی دارد! ما در الگوی تقنین اسلامی تفاوت میان قانون مبتنی بر هدایت با قانون مبتنی بر جبر را بحث کردیم و یک مدل قانونگذاری پیشنهاد دادهایم. فرض کنید با تمام این مناقشات بنده بخواهم به عنوان کارشناس به مجلس بروم، کار در آنجا خیلی سخت است زیرا پیشفرض آنها این است که میخواهند برای همهچیز قانون بگذارند! حتی وقتی میخواهند ساعت کشور را جابهجا کنند قانون میگذارند! خودشان را در همه امور زندگی متصرف میدانند. بیش از صد و ده سال است که مجلس قانونگذاری میکند لذا در ابتدا دو سؤال مطرح میکنیم تا بتوانیم تحریک فکر مجلس را یکقدم به جلو ببریم و وقتی کار جلوتر رفت سؤالات را عمیقتر میکنیم. پس اصل اول طراحی سؤال، اصل ظرفیت است. شما به من بگویید ظرفیت طرف مقابل چیست تا من هم بگویم تحریک فکر را از کجا شروع کنید. بین ظرفیت و قدر و تحریک فکر، یک ارتباط منطقی وجود دارد؛ لذا فرق پیامبران با فلاسفه در همین است. پیامبران میگویند: إِنّا مَعاشِرَ الاَنبیاءِ اُمِرنا أَن نُکَلِّمَ النّاسَ عَلی قَدرِ عُقولِهِم» آنها مطابق با قدر عقل مردم با آنها وارد بحث میشوند؛ حال آنکه در مبنای فلاسفه تنها یک نوع بحث وجود دارد و مثلاً اگر بخواهید خدا را اثبات کنید، چند برهان بیشتر وجود ندارد، مانند برهان صدیقین، برهان نظم و غیره. این فرآیند ساعتها طول میکشد تا تفاهم کنید. برای نمونه در برهان صدیقین که تردّد بین وجوب و امکان را بررسی میکند و به یک نحوی و با یک سری مقدماتی، ممکنالوجود را وابسته به واجبالوجود میداند و یک اثبات کوچکی در مسئلهٔ توحید رخ میدهد. دلیل ناقصبودن این اثبات» نیز این است که نه اسمی از خدا را معرفی میکند و نه مخلوقات خدا را معرفی میکند و تنها اصلِ وجودِ خدا را معرفی میکند که فلاسفه اسم آن را واجبالوجود میگذارند. حال شما بروید با مردم صحبت کنید که من شما را دعوت میکنم به پرستش واجبالوجود! خب وقتی خدا را به این شکل گنگ معرفی میکنید، هیچ انگیزهای برای پرستش پیدا نمیشود! خدا را باید با اسم رحمن و رحیم و اسماء او معرفی کرد؛ وقتی خدا را غلط معرفی میکنید، چه طور انتظار دارید تبعیت اتفاق بیافتد؟ از نقد فلاسفه عبور کنیم. غرضم این بود که فلاسفه نمیتوانند با ظرفیتهای متفاوت وارد بحث شوند. در حالی که وقتی شما تفکرات پیامبران را بررسی میکنید، میبینید خدا را با هزار اسم یا بیش از آن معرفی میکنند و هر اسم هم در جایی مورد استفاده است. به مناسبت این بحث یادی از مولانا امیرالمؤمنین کنیم؛ نقل میکنند بعد از رحلت پیامبر جمعی از یهودیان که قصد شیطنت داشتند به مدینه آمده بودند و راجع به وصی پیامبر خاتم تفحص میکردند و نزد خلیفه اول رفتند و سؤالاتی پرسیدند و از جمله سؤالاتشان این بود که خدا چیست؟ خدا کجاست؟» خلیفه اول جواب داد: فوقَ سماواتِ السَّبعِ» جوابش این بود که خدا بالای آسمانهای هفتگانه است. اینها اقناع نشدند و سؤالات دیگری هم مطرح کردند و اقناع نشدند. به هر حال در نقل تاریخی اینطوری هست که خلیفهٔ اول هم آنها را شماتت کرد که چرا اقناع نشدید! و آنها را به خلیفهٔ دوم ارجاع داد. خلیفهٔ دوم هم که مقابل سؤالات قرار گرفت، پاسخهایی داد و در پاسخ به آن سؤال، جواب خلیفهٔ اول را تکرار کرد که اللّهُ فوقَ سماواتِ السبعِ» است. به هر حال اینها اقناع نشدند و گفتند امکان ندارد که چنین کسی با چنین وزنی از پاسخ دادن، خلیفهٔ بلافصل و به تعبیر صحیحتر وصی پیامبر خاتم باشد؛ به هر حال به محضر امیرالمؤمنین راهنمایی شدند و آنها که سؤال را مطرح کردند، به این سؤال رسیدند که خدا کیست؟» حضرت امیرالمؤمنین پاسخ دادند: خدا کسی است که گفتگوهای مخفی شما را خبر دارد و میشنود؛ یعنی ایشان بر روی همان فعلی که یهود خیلی در آن استاد است، ایستادند! یهودیان جلسه میگذارند و علیه پیامبران توطئه میکنند! حضرت وقتی خواستند خدا را معرفی کنند، به وصف سامعیت حق تعالی» نسبت به جلسات مخفی استناد کردند! یعنی چه؟ یعنی دقیقاً مطابق حال آنها، خدا را معرفی کرد! یعنی یک توصیف کلی ندادند و نگفتند خدا واجبالوجود است! بلکه گفتند خدا کسی است که از جلسات مخفی شما خبر دارد و بعد هم تأثیرات عمیقی در آن طایفه گذاشتند و بعضی از آنها هم مؤمن شدند.
غرضم این است که وقتی شما میخواهید خدا را معرفی کنید یا در هر موضوع دیگر که بحث میکنید، باید ظرفیت و قدر طرف مقابل را در نظر بگیرید و وارد بحث شوید! پس مبنای طراحی سؤالات ما در قرارگاه هم این است؛ مثلاً اگر من با عدهای مواجه شوم که هیچ سابقهٔ محرومیتزدایی با نگاه دینی ندارند، یا همه بر مبنای نظریه توانمندسازی و کاهش فقر» سازمان ملل میخواهند محرومیتزدایی کنند تنها یک سؤال از ایشان میپرسم و میگویم: محرومیت چیست؟ چرا این سؤال را میپرسم؟ چون درک آنها از محرومیت غلط است. من سؤال محرومیت چیست» را میپرسم تا زمینه ایجاد شود و درک او از محرومیت ارتقا یابد ولی اگر حس کنم مخاطب من به مفهوم محرومیت با نگاه فقهی مسلط است و یا به صورت نسبی قبول دارد که محرومیت دارای ابعاد متعددی است، همین سؤال اول را و هم سؤالات دیگر را مطرح میکنم. پس مبنای زایش سؤال، فقهالبیان است؛ فقهالبیان نیز نُه قاعده دارد و بر اساس هر نُه قاعده باید سؤال تولید شود و قاعدهٔ اول نیز این است که ظرفیت و قدر مخاطب را شناسایی کنید و متناسب با ظرفیت و قدر وی، پرسش طراحی کنید تا قرارگاه شکل بگیرد. حال ما مبتنی بر این مقدمه، پنج سؤال را در گذشته مطرح کردیم. بنده در بین دوستان قرارگاه پیشرفت و آبادانی کشور»، که جناب آقای ابراهیمپور مسئولشان هستند، چند سِمَت دارم. یکی اینکه بنده مشاور منتقد همه دوستان هستم؛ یعنی این را از بنده قبول دارند که هم م به ایشان بدهم و هم از آنها انتقاد کنم و به طور مکرر با دوستان چه در سطح ملی و چه در سطح استانی و چه در شهر مقدس قم، با افراد مختلفی جلسه داشتم و فکر میکنم تعرّف خوبی در طول سالهای گذشته راجع به دوستان فعال در این قرارگاه برای بنده پیدا شده است. همچنین ما غیر از ستاد پیشرفت و آبادانی کشور، با دوستان کمیته امداد هم جلساتی داشتیم و آنها و فعالیتها و آثار علمیشان را هم بررسی و مرور کردیم. همچنین با مرکز هدایت و پشتیبانی فکری حرکتهای جهادی هم مرتبط بودیم و با بعضی از دوستانشان جلسه داشتیم و گفتگو کردیم و با بسیاری از فعالین حوزهٔ محرومیتزدایی در کشور وارد مراوده شدیم.
2. رکن اول قرارگاه: چگونه حسنالاستماع را در قرارگاه تعرّف ارتقا دهیم؟
مجموع این شناساییها و بررسیهایی که داشتم، بنده را به این نتیجه رساند که ما 6 مشکل و مسئله در ظرفیت نیروهای فعلی محرومیتزدایی داریم که ابتدا باید اینها را حل کنیم.
مشکل اول این است که بین فعالین محرومیتزدایی در کشور، مراودۀ علمی و گفتگوی دائمی وجود ندارد؛ لذا نمیتوانند تجربیات خود را به یکدیگر ارائه دهند؛ بنابراین به دلیل اینکه [لازم است]این مراوده را ایجاد کرده و این ضعف را برطرف بکنیم سؤال پرسیدهایم که چگونه حسن الاستماع را در قرارگاه تعرّف ارتقا دهیم؟ هر کس که به قرارگاه تعرّف وارد میشود و قصد دارد در محرومیتزدایی با نظریه تعرّف کار کند باید حسن الاستماع خوبی داشته باشد. هیچ اشکالی ندارد که بنده نوعی که در جلسه نشستهام و خودم را کارکرده در این حوزه میدانم جلساتی طراحی کنم و نقدهای دیگران به خودم، تئوریام و تعریفم را بشنوم. این باید برای تکتک افراد قرارگاه تعرّف اتفاق بیافتد؛ یعنی همه باید دارای حسن الاستماع بشوند؛ بنابراین رکن اول این است که چگونه حسن الاستماع را ارتقاء دهیم؟ پیشنهاد میکنم این سؤال را در جمعهای خودتان مطرح کنید. چون اگر حسن الاستماع به دست بیاید، شما علم و عقل دیگران را به علم و عقل خود اضافه کردهاید. پس خطای کمتری مرتکب میشوید پس طراحیها قویتری را در اختیار مردم جمهوری اسلامی قرار میدهید.
3. رکن دوم قرارگاه: شکل اقامه نظریه تعرّف چگونه است؟
توضیح سؤال دوم این است که ما در قرارگاه تعرّف مبتنی بر نظریه تعرّف» طراحی میکنیم. شکل اجرای نظریه تعرّف و نظریات بخشی دیگر مطرح در اولین نقشه راه الگوی پیشرفت اسلامی با شکل اجرای نظریات پوزیتویستی و شکل اجرایی مرسوم دربارهٔ برنامهریزیهای موجود متفاوت است. روی شکل اجرا بسیار حساس هستیم. معتقد هستیم اگر شکل اجرای بهترین نظریه غلط باشد، شکست خواهد خورد.
لذا بعد از احیای مسئله حسنالاستماع مهمترین موضوع را شکل اجرای نظریه تعرّف میدانیم که در مباحثات گفتهایم که شکل اجرای ما چهار بخش دارد؛ شامل مدیریت خبر، مدیریت تضارب، مدیریت مکتوبات و مدیریت نمونهسازی که بعداً شرح خواهم داد. دوباره از باب اینکه کلام به اینجا کشیده شد عرض میکنم که ما در حال حاضر در قرآن و روایاتمان مطالب عمیق و نابِ بسیاری داریم ولی چون شکل بیان آنها درست نیست، ما متهم به این هستیم که حرفهای ۱۴۰۰ سال پیش را مطرح میکنیم و این اشکال به ماده حدیث بر نمیگردد بلکه به راوی و بیانکننده حدیث بر میگردد. زمانی که راوی حدیث درایه نمیکند، نمیتواند برتری فکر امام را نسبت به تفکرات پوزیتویستی نشان بدهد لذا متهم میشویم. من همیشه در بین دوستان گفتهام که در روایت هست که مرز فقر، خرید آرد است. مهلکتر از خرید آرد، خرید نان است. انسان یا باید گندم بخرد، آرد کند و نان بپزد یا از آن بهتر اینکه کشاورز باشد و خودش گندم بکارد و درنهایت نان بپزد. خرید نان و آرد برای شرایط اضطرار است. خب مجموعهای از آیات و روایات این را بحث میکند ما فقط اینها را میخوانیم؛ اما اگر همین روایت را در سیمای جمهوری اسلامی ایران یا در نماز جمعه بخوانیم و به مردم بگوییم که علت فقر شما خرید نان است، فکر میکنید چه برخوردی داشته باشند؟ چه اتفاقی میافتد؟ اولین اتفاقی که میافتد این است که مردم میگویند که این برای زمانی بوده است که مردم کشاورزی میکردند و شغل اصلی آن زمان کشاورزی بوده است و در نهایت ما را به تحجر متهم میکنند. به این دلیل است که عرض میکنم شکل بیان مسئله مهمی است. تنها کاری که باید بکنید این است که در روایت درایه کنید. درایه کردن به چه معناست؟ یعنی سعی کنید درک شخصی از روایت پیدا بکنید. ببینید یک معرفت» داریم، یک درایه» داریم، یک علم» داریم، یک سلطان» داریم، تعابیر مختلف در حوزه علم داریم. زمانی که میگویند: حَدیثٌ تَدریهِ خَیرٌ مِن اَلفُ حَدیثٍ تَرویه» یعنی حدیث را به وضعیت شخص نزدیک کن و کاری انجام بده که مخاطب حدیث، از حدیث درک پیدا بکند. آنوقت اگر درباره یک حدیث اینگونه عمل کردید بهتر از هزار حدیث است که فقط خوانده شود. دوباره مسئلهٔ فرعی لازمی را که مرتبط با بحثمان است،عرض میکنم؛ در حال حاضر نهضت نهجالبلاغهخوانی در کشور راه افتاده است همه دوستانهم جستهوگریخته یا بهعنوان عضو فعال در این نهضت حضور دارند. خب ما همیشه یک اشکالی مطرح کردهایم و آن این است که باید در نهجالبلاغه درایه ایجاد کرد. اگر هم میگویید بهعنوان مقدمه، ترجمه میکنیم این کار باید به درایه ختم شود. اگر به درایه ختم نشود، مردم فکر میکنند مولانا امیرالمؤمنین مثلاً در یک جنگی به نام صفین یک بحثهایی را مطرح کرده است و برای آن زمان بوده است و اکنون کاربردی ندارد. لذا درایه کردن یک روش است. امام میفرماید: حَدیثٌ تَدریهِ» یعنی حدیثی که با روش درایه با آن برخورد میکنید. از هزار حدیثی که آن را بخوانید و روایت کنید بهتر است؛ بنابراین ما هم در اجرای نظریه تعرّف شکل خاصی -که منجر به درایه میشود- را مبنا قرار دادهایم. ما با این مکانیزم چرخه تحریک فکر چهاربخشی نزدیکترین اتفاق را در فرایند فهم برای فرد تعریف کردهایم؛ یعنی لازم نیست کسی دو سال با ما همراه باشد تا نظریه تعرّف را بفهمد، تنها کافی است ششماه در چرخه تحریک فکر کار بکند. این ششماه را مقایسه کنید با مدتزمانی که حوزه یا دانشگاه پیشنهاد میکند. اگر هر چهار بخش چرخه تحریک فکر مبنای عمل قرار بگیرد که یکی از آن بخشها -که در عرایض مقدماتی خود عرض کردم- کتابت بود، شما در حدود ششماه بر نظریه تعرّف –که جزء ۳ الی ۴ نظریه تفصیلی نقشه الگوی پیشرفت اسلامی است- مسلط خواهید شد. با اینکه حجم مباحثات نظریه تعرّف بالا است ولی شکل اجرای آن، ضامن انتقال این سطح از مباحثات به قلوب شما و ایجاد درک در قلوب شما است؛ بنابراین مسئله شکل اجرا مهم است. هر تصمیمی در قرارگاه تعرّف که ناقض یکی از قسمتهای چرخه تحریک فکر بشود، تصمیم غلطی است ولو اینکه ماده و محتوای آن درست باشد ولی خلاف مدیریت خبر یا مدیریت تضارب یا مدیریت کتابت یا مدیریت نمونهسازی باشد. پس درنهایت باید جلوی چنین تصمیمی گرفته شود وبا اولیتترین شخص که جلوی آن را باید بگیرد مسئول مجموعه است. مسئول مجموعه نباید ارزیابی برنامهها را فقط به محوریت محتوا انجام بدهد. محتوا بسیار مهم است ولی از مهمتر از محتوا ظرف انتقال محتوا و ابزار انتقال محتوا به قلوب است. آن ابزار است که باعث میشود آن محتوا از قلوب شما به قلوب دیگران انتقال پیدا بکند؛ لذا ما بر این مبنا گفتیم که نظریه فراتسهیلگری نظریه خطرناکی است؛ چون درواقع نظریه فراتسهیلگری تعریفِ تعریف است و درواقع روش کشف مسئله است. چون این روش کشف مسئله عمدتاً به دلیل ملاحظات غیربیانی و به دلیل عدم فهم الگوی تفصیل، غلط است. در صورت استفاده از آن درواقع شما از یک روش غلط برای کشف مسئله استفاده کردهاید؛ بنابراین آن چیزی که مهم است، این است که باید شکل اجرای نظریه درست باشد. إنشاء الله در بخش سؤال دوم شکل صحیح اجرای نظریه تعرّف و همهٔ نظریات فقهی را گزارش خواهم داد. ضامن تحریک فکر چرخه چهارگانه تحریک فکر است. فکر از مدیریت خبر شروع و در تضارب، پخته میشود، با کتابت تثبیت و با عمل، زیاد میشود. مَن عَمِلَ بِما عَلِمَ عَلَّمَه اللّهُ عِلمَ ما لا یَعلَم» محال است خدای متعال علم شما را بدون اینکه وارد عرصه عمل بشوید زیاد بکند. افزایش علم و البته همهٔ مناسک الهی در گرو شُکر است. هرکسی که میخواهد یکچیزی را در قلب خودش زیاد بکند باید شکر آن را به جا بیاورد و قطعاً از مصادیق شکر، عمل است و شاید بتوانیم بگوییم مهمترین مصداق یک شکر، عمل به یک حدیث یا آیه است لذا نمونهسازی و عمل کردن هم جزء مناسک رشد و ارتقای فهم است.
4. رکن سوم قرارگاه: فعالیتهای محرومیتزدایی در کشور دارای چه آسیبهایی میباشند؟
خب سؤال سومی که در قرارگاه تعرّف مطرح کردیم این است که: چون دورهٔ آخرامان است [باید روی مسئلهٔ علم حساس باشیم.] این قیدِ چون دورهٔ آخرامان است» خیلی مهم است؛ آنهایی که توفیق دارند و روایات آخرامان و فتنههای مربوط به آن را مطالعه میکنند، متوجه میشوند که مشکل اصلی آخرامان علم غلط و راهبری جوانان ناپخته است. شاید زمان امام فهم این احادیث یک مقدار برای مخاطبین آن عصر امام سخت بوده باشد، اما الآن برای ما راحت است؛ گاهی وقتها میبینیم یک جوانی کار ناپختهای را انجام میدهد و از طریق همین شبکههای اجتماعی و رسانهها، آن فکر را ترویجِ گسترده میدهد. این مشکل جدی است که این فکرهای ناپخته از طریق ابزارهای موجود، به صورت حداکثری گسترش پیدا میکنند. یا مثلاً پارتیبازیهای زیادی در دورهٔ آخرامان اتفاق میافتد –البته من به تعبیر امروزی به کار میبرم اما روایت آنهمان است که میفرماید انتخابها به غیر وصف اهلیت اتفاق میافتد - پارتیبازیهایی که اتفاق میافتد اینگونه است که به دلیل نسبتهای فامیلی، یک نفر در یک حوزهای منصوب میشود و چون در آنجا مدیر است، تفکر ناپختهٔ خود را حاکم میکند؛ فلذا آخرامان پر از تئوریهای غلط و علم غیر نافع است.
بنابراین باید بروید بررسی کنید که در فعالیتهای مجموعه مؤمنین آیا آسیبی از ناحیهٔ این افکار غلط اتفاق افتاده است یا خیر. اصطلاحاً سؤال سوم ما این است که فعالیتهای محرومیتزدایی در کشور دارای چه آسیبهایی است؟» آسیب عمده به اجرای نظریات غلط و ناپخته برمیگردد؛ فلذا این سؤال سوم به دلیل آنکه در آخرامان هستیم باید دائماً تکرار شود.
از برکات همین سؤال بود که متوجه شدیم نظریهٔ فراتسهیلگری در قرارگاه پیشرفت و آبادانی شیوع پیداکرده است و در یک قدم بالاتر و به کمک یکی از کارشناسان که تحقیقی را ارائه داد، متوجه شدیم که اساساً به نیابت از آمریکا، کشور ژاپن و آژانس همکاریهای بینالمللی ژاپن و ایران که موسوم به جایکا» است، در ایران ورود کرده است و دورههایی را بر اساس نظریهٔ فراتسهیلگری و سایر نظریات بین کارشناسان اصلی وزارتخانههای ما برقرار کرده است؛ یعنی ما گمان میکردیم تنها سند 2030 و آنهم از ناحیهٔ امضایی که آقای رئیس جمهور انجام داده است، در کشور ما از طریق سازمان ملل دارد نفوذ فکری رخ میدهد، ولی به گزارشی که دوستان در حال تکمیل آن هستند، جایکا» هم خودش یک مجرای نفوذ فکری در ایران است. این سؤال تنها اختصاص به این موضوع ندارد و همانطور که عرض کردم این رکن قرارگاه است؛ هر جا میرسید –حالا چه در کمیته امداد ، چه مرکز پشتیبانی فکری و هدایت حرکتهای جهادی ، چه بهزیستی و به طور کلی در هرجایی- ابتدائاً بپرسید که نظریهٔ این فعالیت از کجا آمده است و بررسی کنید که آیا آن تعریف، تعریف معیوبی است یا خیر؛ فلذا این کار خیلی مهمی است.
5. رکن چهارم قرارگاه: الگوی عام قرارگاه تعرّف چیست؟
سؤال چهارمی که در قرارگاه تعرّف مطرح کردیم این است که الگوی عام قرارگاه تعرّف چیست؟» این الگوی عام یک تعریفی دارد که خواهش میکنم دقت فرمایید تا بحث جمعبندی شود؛ ما اصطلاحاً روی تعاریف پایه برنامهریزی میکنیم، همهٔ سازمانها همینگونه اند یعنی روی پیشفرضها و تعاریفِ پایه برنامهریزی میکنند؛ یعنی قبل از آنکه آن سازمان تشکیل شود، شرط تشکیل آن رعایت یکسری از پیشفرضهاست. مثلاً اگر در جمهوری اسلامی ایران کسی بخواهد به مجلس برود و ثبتنام کند، باید قانون اساسی جمهوری اسلامی را به رسمیت بشناسد؛ قانون اساسی جمهوری اسلامی هم یکسری چهارچوبهای حقوقی تعریف کرده است. اگر کسی وارد مجلس شد باید آئیننامهٔ داخلی مجلس را به رسمیت بشناسد. آئیننامهٔ داخلی مجلس، از همان روز اول مجلس تا روز آخر را پیشبینی کرده است که مثلاً چگونه رئیس انتخاب شود، چگونه کمیسیونها تشکیل شود، رابطهٔ کمیسیونها با صحن، با وزارتخانههای بیرون چگونه است و غیره؛ پس مثلاً یکی از پیشفرضها قوانین حاکم بر مجموعههاست، هرکس بخواهد برنامهریزی کند باید این پیشفرضها را رعایت کند. حالا شما میتوانید یک مقدار بحث را عمیقتر کرده و بگویید که پیشفرضهای مفهومی هم در اعصار مختلف وجود دارد؛ مثلاً هر اتفاقی در غرب بیافتد که مفهوم آزادی را به چالش بکشد، به طور پیشفرض ورود میکنند و جلوی آن را میگیرند، حتی اگر کسی صرفاً بخواهد تحقیق کند؛ مثلاً یک تحقیقی را ارائه بدهد که به سمت این میل کند که لیبرالیسم را به چالش بکشد، جلوی آن را میگیرند. میگویند نظام ی این مدرنیته روی لیبرالیسم سوار است و باید حفظ شود و نظام اقتصادی و اجتماعی آنهم همینگونه است؛ لذا لیبرالیسم یک مفهوم مادر است و در هر عصری یکسری مفاهیم مادر وجود دارد. مثلاً به برکت انقلاب اسلامی و مجاهدتهای شهدا، مفهوم دین –یا به تعبیر حوزوی آن حجیت»- یک مفهوم پیشفرض است. الحمد لله جاافتاده است که باید مبتنی بر نگاه دینی رفتار کنیم؛ لذا نویسندگان و مجریان برجام هم گفتند که عاشورا درس مذاکره میدهد؛ یعنی مجبور بودند تئوری غلط خود را ذیل یک اَبَر روایت دینی تحلیل کنند. یا مثلاً آقای آن آیات مربوط به مستضعفین را قرائت میکرد و میگفت ما به دلیل این آیات میخواهیم مذاکره کنیم که بنده در آن دورهٔ دانشگاه شریف به ایشان گفتم که شما دارید تحریف قرآن میکنید، حالا الآن کار ندارم که آیا استناد ایشان درست بود یا خیر، بلکه میخواهم بگویم که رئیس جمهور این مملکت وقتی میخواهد غربی رفتار کند و نظریات غربی را پیش ببرد، مجبور است نسبت خود را با پیشفرضهای مفهومی پذیرفته شده تعریف کند. یا مثلاً پیشفرضهای ساختار وجود دارد؛ مثلاً حیطهٔ فعالیتهای یک ادارهٔ کل در یک شهرستان را ادارهٔ کلِ استان تعریف میکند، حیطهٔ فعالیتهای ادارهٔ کل استان را هم وزارتخانه تعریف میکند. مثلاً یکی از چیزهایی که ما با آن مخالف هستیم که بسیار هم جدی است و در محرومیتزدایی به آن میپردازیم، این است که باید اختیارِ تولید، توزیع و مصرف از نهادهای متمرکز گرفته شود؛ یعنی نمیتوان نهاد حاکمیتی متمرکز برای تولید داشته باشیم و مثلاً وزارتخانهای داشته باشیم که کشاورزی کشور را مدیریت کند، خیر! اینگونه نباید باشد! بلکه باید به صورت حداکثری اختیارات کشاورز توسعه پیدا کند یا حداقل نهادهای محلهای –یا به تعبیر امروزی غیر متمرکز- اختیارات را به دست بگیرند که شرح آن را در نظریه تعرّف بحث میکنم. مثلاً فرض کنید روستایی را دهیار اداره میکند و دهیار هم به حرف فرماندهی و وزارت کشور گوش میکند، این روستا به یکشکل اداره میشود و روستایی هم که خود اهالی روستا تصمیم میگیرند و دارای اختیار هستند به گونهای دیگر اداره میشود که مدل قدیمیِ بد آن [نظام] کدخدایی است ؛ [در این فرض دوم که اهالی خود اختیار دارند] خود اهالی روستا بومسنجی و ظرفیتسنجی میکنند؛ اساساً هنر نظریهٔ تعرّف این است که مدل این نوع از مشارکت را بحث میکند. [این مدل غیر متمرکز] یک کارآمدی متفاوتی پیدا میکند.
این مدیریت غیر متمرکز در مسائل اجتماعی و علم نیز همینگونه است؛ آقایان مراجع همیشه به طلبهها توصیه میکنند که بهترین تبلیغات همین منبر است که شما در یک مسجدی با پنجاه نفر حرف میزنید و یک ماه رمضان هم وقت دارید، این مدل خیلی بهتر از آن است که در تلویزیون با بیست میلیون نفر حرف بزنید، آنهم بیست میلیون نفر که افکارشان مغشوش است،
بسم الله الرحمن الرحیم
امروز مطلبی از جناب علوی بروجردی خواندم که خلاصه اش امضای اقتصاد آزاد بود و البته به اسم اینکه این اقتصاد عقلائی است و البته ایشان تاکید کرده بودند ما بیش از ۲۰ مورد حکم تاسیسی درباره اقتصاد اسلامی نداریم و بقیه اش امضایی است و چند نکته دیگر
درباره اظهارات غیر کارشناسی ایشان درباره اقتصاد آزاد و این که فقط اقتصاد آزاد، اقتصادی عقلائی است؛ فقط به این نکته بسنده می کنم که در اقتصاد آدام اسمیتی بنابر تاکید خود ادام اسمیت؛ رذایل منشاء و مبنای تولید تحرک و ثروت در جامعه هستند و نه فضائل!
به عنوان مثال در مدل تشکیل سرمایه؛ فرآیند تجمیع سرمایه از طریق تحریک اصل آهنین منافع شخصی و حرص افراد (اصول الکفر ثلاثة: الحرص والاستکبار والحسد) صورت می پذیرد و البته در بخش مصرف هم رفع نیاز مبنای تولید نیست و تولید صنعتی به نیاز سازی کاذب و مصرفی شدن جوامع می انجامد. نفی عدالت و گسترش فاصله طبقاتی را نیز به موارد روشن دیگری که شرع مقدس بر ان تاکید کرده و اقتصاد آزاد آن را نادیده می گیرد؛ می توان اضافه نمود و البته صد ها اشکال دیگر که بعدا تفصیلا مطرح خواهم کرد.
حجت الاسلام علی کشوری در قم( نشست مورخ ۳۱-۴-۱۳۹۶)
پی نوشت:
جناب حجت الاسلام علوی بروجردی در دیدار با مدیران و روسای شعب بانک کوثر استان قم(۲۵ تیر ۱۳۹۶) اظهار کرده اند: من گاهی گفتهام با تعبیر اقتصاد اسلامی» مخالفم. چون اقتصاد اسلامی همان اقتصاد عُقلایی است. مباحث اقتصادی ما محدود است و بیش از 20 موضوع نیست که در آنها حکم تأسیسی دادهایم. در بقیه موضوعات، حکم امضایی است. یعنی نگاه میکنیم و میبینیم که سیره عقلایی چگونه نگاه میکند. اگر با عمومات و اصلاحات ما منافات نداشت امضا میکنیم و بدینترتیب مشمول تأیید شرع میشود. منظور از عقلا چیست؟ عقلای عالم روشهای اقتصادی شناختهشده مقبولی پیش همگان دارند که مجموع آنها اقتصاد عقلایی میشود. شرع هم همین را میگوید. اسلام هم همین را میگوید. اقتصاد عقلایی اقتصاد آزاد است نه اقتصاد کمونیستی
بسم الله الرحمن الرحیم
پیشنهاد می کنم -همزمان با سفر شینزو آبه، نخست وزیر ژاپن به ایران- فعالیت های آژانس همکاری های بین المللی ژاپن(جایکا) در ایران توسط نخبگان بررسی شود.
آیا ژاپن غیر از واسطه گری برای پیشبرد راهبرد آمریکا در مسئله برجام؛ فعالیت های دیگری هم در ایران انجام می دهد؟! نقش جایکا(آژانس همکاری های بین المللی ژاپن) در شکل گیری برنامه های وزارتخانه های نیرو، و جهاد کشاورزی ، سازمان تعاون روستائی و سازمان مدیریت منابع آب کشور چیست؟!
آیا تعاریف سازمان ژاپنی جایکا در حوزه های مدیریتی، تسهیل گری، محیط زیست و. متناسب با بوم ایران است؟ چه نسبتی میان فعالیت های جایکا و سند توسعه پایدار ۲۰۳۰ وجود دارد؟!
حجت الاسلام علی کشوری- ۲۱ خرداد ۱۳۹۸
بسم الله الرحمن الرحیم
نشست تخصصی تبیین الگوی ساخت (الگوی نظام سازی اسلامی - مفاد خانه ۱/۱/۱ نقشه الگوی پیشرفت اسلامی ) روز سه شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۸ در محل بنیاد خاتم الاوصیاء شهر قم برگزار گردید.
به گزارش
پایگاه اطلاع رسانی نقشه راه در این نشست یک مقدمه، دو ساختاربحثی و یک خاتمه مطرح شد. در بخشِ مقدمه گزارشی از فعالیت های حوزه علمیه برای تحقق امتداد اجتماعی تفکر اسلامی ارائه گردید و نقشه الگوی پیشرفت اسلامی به عنوان یک مصداقِ تفصیلی از امتداد اجتماعی فقه معرفی گردید.
در نقشه الگوی پیشرفت اسلامی نظریاتی مانند نظریه تَعَرُّف -به محوریت تنظیم تکاملی روابط انسانی- برای رفع محرومیت در جامعه، نظریه پیش گیری ساختاری از بیماری -به محوریت مزج اختیاری- برای اصلاح نظام سلامت جامعه، نظریه پیش گیری بنیادین اسلامی از جرم-به محوریت مواجهه و اصلاح نظم های مُوَلِّد جرم- برای گسترش عبرت در جامعه و. به نوعی امتداد اجتماعی فقه را معنا کرده اند!
بخش اول مباحثات علمی این نشست به تبیین سؤال» اصلی الگوی ساخت، اختصاص داشت. مطابق مباحثات مطرح شده در این نشست: الگوی ساخت در گام اول خود به سؤال»؛ چگونه مدرنیته و توسعه غربی در جوامع میزبان خود نظم ایجاد می کنند؟ می پردازد. در نظریه الگوی ساخت ضمن بررسی برخی گزارش ها درپاسخ به این سؤال»؛ ساخت نظم مدرنیته تابعی از سه محور ۱- تشریح تعریف پوزتویستی از امور، ارائه تصویر از نقش جدید انسانها بر اساس تعریف مرحله اول و اتخاذ تصمیم های لجنه ای برای تحقق تصویر، معرفی می گردد.
به عنوان مثال در بخش سلامت، حیات و سلامت انسان را به محوریت سلول، مولکول های زیستی و فرآیندهای سلولی تعریف می کند و سپس در بخش تصویر سازی طبقه بندی جدیدی از تغذیه بر اساس میزان واجدیت مولکول های زیستی ارائه می دهد و در بخش تصمیم های راهبردی بر اساس همان تصویر، استاندارد سیب سلامت و کُدکِس ارزیابی غذا را تعریف می کند.این فرآیند سه بخشی در سایر بخش های جامعه هم، مبنای ایجاد نظم مدرن است.
بر اساس نظریه الگوی ساخت برای مدیریت نظم مدرنیته باید با فرآیند حاکم بر این نظم، وارد فضای نظام مقایسه شد و در مواجهه با آن، تعریف فقهی، تصویر سازی از سبک زندگی مبتنی بر تعریف فقهی و در نهایت تصمیم های مقتضی را اتخاذ نمود. به عنوان مثال در نظریه پیش گیری ساختاری از بیماری در بخش تعریف، به تعریف حیات مبتنی بر مفهوم رزق پرداخته شده است و در بخش تصویر سازی برای انسان مفهوم برکت در رزق ارائه شده است و در بخش تصمیم گیری مفهوم "مزج اختیاری" مبنای ارزیابی های بخش سلامت قرار گرفته است.
بخش دوم مباحثات اصلی این نشست به تبیین اجمالی نظریه الگوی تفصیل اختصاص داشت. الگوی تفصیل در واقع به تکمیل مباحثات الگوی ساخت اختصاص دارد و به صورت تفصیلی شرایط تَوَلُّد درک در قلب انسان را تبیین می نماید. مطابق مباحثات مطرح در الگوی ساخت: قلب انسان ظرف تَوَلُّد درک، شعور و هدایت است و نه ذهن انسان. (وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلیمٌ- تغابن ۱۱) در الگوی تفصیل مطابق با این مبنا به تبیین شرایط تولد درک در قلب پرداخته می شود.
بخش خاتمه مباحثات این نشست، به طرح ضرورت تکامل در ادبیات و گفتمان مرتبط با نظام سازی اختصاص داشت و قاعده وابستگی نظام سازی در عینیت به تکامل و گسترش ادبیات نظام سازی اسلامی مورد اشاره قرار گرفت! انتهای پیام
بسم الله الرحمن الرحیم
شهر مقدس قم میزبان برگزاری نشست تخصصی تبیین الگوی ساخت(الگوی نظام سازی اسلامی-مفاد خانه ۱/۱/۱ نقشه الگوی پیشرفت اسلامی) است.
به گزارش
پایگاه اطلاع رسانی نقشه راه این نشست-که چهارمین نشست با این موضوع است- در ساعت ۱۷:۳۰ روز سه شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۸ در محل سالن شهید چمران بنیاد خاتم الاوصیاء شهر قم برگزار می شود و در آن چارچوب کلی الگوی ساخت-که یکی از الگو های بخش مدیریت نقشه الگوی پیشرفت اسلامی است(مفاد خانه ۱/۱/۱ نقشه الگوی پیشرفت اسلامی)- تبیین می گردد.
شایان ذکر است که الگوی ساخت، روش نظام مقایسه میان نظریات فقهی و نظریات پوزیتویستی را تشریح می کند و در مقایسه با مدل های آینده پژوهی و ماتریس Swot دقت بالاتری در مدیریت مجموعه ها را برای مدیران و کارشناسان تأمین می کند. انتهای پیام
بسم الله الرحمن الرحیم
نشست تخصصی تبیین اجمالی نظریه تَعَرُّف روز شنبه مورخ ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ در شهر قم برگزار گردید. متن کامل سخنان حجت الاسلام علی کشوری در این نشست را در ادامه بخوانید:
بِسمِ اللّهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ
اَعُوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجِیمِ الحَمدُ للَّهِ رَبِّالعَالَمِینَ و الصَّلاةُ و السَّلامُ عَلَی سَیِّدِنا و نَبِیِّنا و شَفِیعِنا فِی یَومِ الجَزاءِ اَبِی القَاسِمِ مُحَمِّدٍ و عَلَی اَهلِ بَیتِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ سِیَّمَا بَقِیَّةِ اللَّه فِی الاَرَضِینَ اَرواحُنا لآمَالِه الفِداءِ و عَجَّلَ اللَّهُ تَعَالَی فَرَجَهُ الشَّرِیفَ و لعن الدائم علی اعدائه اعداء الله
۱. استفاده از نظریات غربی و پوزیتیویستی و درایه نکردن در روایات؛ مشکل اصلی نظام برنامهریزی کشور و نیروهای انقلابی و متدیّن
۱/۱ . وم استفاده از معرفتهای دینی در عرصههای اداره جامعه و غفلت نیروهای انقلاب از این موضوع
همانطوری که به اطلاع برادران گرامی رسیده است، جلسهٔ امروز به تبیین نظریهٔ تَعَرُّف اختصاص دارد؛ نظریهٔ تَعَرُّف، نظریهٔ بخش محرومیتزدایی نقشهٔ الگوی پیشرفت اسلامی است که إنشاء الله امروز ساختار این نظریه را بهصورت اجمالی در محضر دوستان تشریح میکنم. قبل از این که وارد اصل بحث نظریهٔ تعرف شوم، مقدمهای را به محضر دوستان عرض کنم؛ این مقدمه کمک میکند که جایگاه این مباحثات در بین نیروهای انقلاب برجستهتر شود و همین طور کمک میکند تا از برخی از معضلاتی که به آن دچار هستیم، عبور کنیم. در بعضی از روایات به این شکل برای ما نقل کردهاند: ما مِن حَرَکةٍ الّا و اَنتَ مُحتَاجٌ فِیها الی مَعرِفَةٍ » ما باید نسبت به هر حرکتی؛ چه در زندگی فردی و چه حرکتهایی که آثار اجتماعی گستردهتری از خانواده دارد، معرفت داشته باشیم. خب این معرفت از کجا به دست میآید؟ عدهای -که عدهٔ زیادی نیز هستند و افراد متدینی هستند و نمازخوان بوده و اهل تعبدهای خاص هستند،- این معرفتها را پوزیتیویستی به دست میآورند؛ یعنی شما میبینید که کسانی در اطرافیان ما هستند که اینها اهل قرائت نهجالبلاغه نیز هستند اما زمانی که بحث از معرفت در حوزهٔ کاری آنها پیش میآید، مشاوران اصلی آنها پوزیتیویست و همین نظریه پردازان موجود است. اگر ما بخواهیم از این فضا و از این معایب عبور پیدا کنیم، باید به این سمت برویم که معرفت مورد نیاز حرکتهای خود را از دل آیات و روایات بیرون بیاوریم.
۲/۱. شکست نظریات غربی در طول هفتاد سال گذشته در ایران؛ دلیلِ اولِ عقلانیِ وم استفاده از معرفت دینی
قبلاً بنده مکرر عرض کردهام که فضای کارشناسی کشور در همهٔ حوزهها بیش از هفتاد سال است که تئوریهای مربوط به توسعهٔ غربی و کارشناسی پوزیتیویستی را اجرا میکند؛ یعنی ما در سال ۱۳۲۷ سازمان برنامه و بودجه را در ایران تشکیل دادهایم و تا الآنی که بنده خدمت دوستان گزارش میدهم، حدود یازده برنامه در کشور ما نوشته و اجرا شده است. یازدهمین برنامه که برنامهٔ ششم است در حوالی سال دوم اجرای خود است و ارزیابی این است که تقریباً همهٔ این یازده برنامهای که از سال ۱۳۲۷ تا الآن نوشته شده شکست خوردهاند و اجرایی نبوده و ناکارآمد بودهاند. لذا دعوت ما برای رجوع به علم اهل بیت برای حل مسائل، ناشی از این واقعیات است. ما پوزیتیویسم و تئوریهای سکولارِ امروزی را تجربه کردهایم و به نظرم؛ عاقل پس از هفتاد سال تجربه به دنبال ارائهٔ یک طرح نو و یک طراحی جدید میگردد و دوباره به این سمت نمیرود که طراحیِ قبلی را با عوضکردنِ جزئی و بخشی، مبنای عمل قرار دهد. لذا استدلالِ دعوت ما این مسئله است و بنابراین اینکه ما عرض میکنیم که دیگر به سمت تئوریهای ناقص و سکولار نرویم، دعوتی از روی عقلانیت است چرا که هفتاد سال تجربهٔ ملی شکستخورده در این حوزه داریم.
۳/۱. تجربه جهانی شکست نظریات غربی؛ دلیلِ دومِ عقلانیِ وم استفاده از معرفت دینی
البته تجربهٔ جهانی این مسئله نیز پیش روی ماست؛ مثلاً الآن که در حال بحث هستیم، شورشهای پاریس اخبار هر هفته کشورهای اروپایی است. بقیهٔ کشورهایی نیز که در اتحادیهٔ اروپا به سر میبرند نیز مستعد این شورشها و اختلافات جدی هستند و به نظر میرسد که نظریات توسعه در عرصهٔ جهانی نیز در ایجاد عدالت و رفع توسعهٔ طبقاتی و در ایجاد آرامش و حفظ خانواده و سایر شاخصههایی که انسانها آنها را با فطرت خودشان درک میکنند، شکست خورده و میخورد. لذا به نظر من خیلی خلاف عقل است که ما یک مجموعههایی در میان خودمان تشکیل دهیم و آن مجموعهها منتسب به انقلاب نیز باشند و در طراحی آنها ببینیم که بهصورت بسیار فراوان از این نظریات غربی استفاده میشود؛ یعنی مثلاً اگر رجوع دائمی به تئوریهای توسعه از جناب طرف آقای نوبخت و دوستانشان زشت است، از نیروهای انقلابی که منتسب به انقلاب هستند، زشتتر است. آنهایی که میدانند، هدف انقلاب تمدنسازی اسلامی و زمینهسازی ظهور و الگوی پیشرفت اسلامی است، چرا همتشان بسیج نمیشود تا ما بتوانیم یک الگوی حجیتیافتهٔ کار آمد را ارائه دهیم. البته کارآمدی جزء لاینفک حجیت است و از باب تاکید آن را عرض کردم و الا قید جدایی در کنار حجیت نیست.
۴/۱. درایه در روایات و رجوع به معرفتهای دینی؛ ملاک اصلی انتخاب مسئول و امام
لذا در حدیث فرمود: بُنَیَّ اعْرِفْ مَنَازِلَ الشِّیعَةِ عَلَى قَدْرِ رِوَایَتِهِمْ وَ مَعْرِفَتِهِمْ» اگر خواستید که یک نفری را امام خود قرار دهید، ابتدا منزلت او را بشناسید. این حدیث یک حدیث کاربردی است و به درد انتخاب مسئول میخورد. آیا هر کسی صلاحیت امامت و مسئولیت دارد؟ آیا هر کسی صلاحیت انجام مسئولیتها را دارد؟ حال چه وقتی به او پیشنهاد میشود، خود او باید ببیند بر اساس این شاخص باید آن مسئولیت را بپذیرد یا نه و چه اینکه آیا اجازه دارد خود را معرض امامت قرار دهد تا ما برویم او را علم کرده و قبول کنیم؟ امام باقر به ما راهنمایی میدهد و میفرماید: بُنَیَّ اعْرِفْ مَنَازِلَ الشِّیعَةِ عَلَى قَدْرِ رِوَایَتِهِمْ وَ مَعْرِفَتِهِمْ» امام گویا در حال پاسخدادن به یک سؤال مقدّر سؤالی که شیوع دارد، هستند و آن عبارت است از این که این معرفتها چیست؟ آیا معرفتهای یونانی نیز جزء همین معرفتاند؟ آیا معرفت چیزی جدای از روایت خواندن است و به عنوان مثال، مصداق آن در عصر ما معرفتهای پوزیتیویستی است؟ تاکید میفرمایند: فَإِنَّ الْمَعْرِفَةَ هِیَ الدِّرَایَةُ لِلرِّوَایَةِ» میفرمایند معرفتی که به انسانها منزلت میدهد، درایهکردن در روایت است و اگر دیدید که کسی هم اهل روایت و هم اهل معرفت به معنای درایهکردن در روایات بود، حرف او را استماع و اصغاء کرده و بپذیرید اما اگر دیدید که کسی اهل روایت و معرفت نبود، باید این فرد را به چالش کشید ولو اینکه در ظاهر علائم دینی را نیز با خود حمل کند. روایات ما در این عرصه فراواناند. برخی از روایات گفتهاند که کسانی در آخرامان نجات پیدا میکنند که اهل روایت خواندن باشند که موارد آن مختلف است؛ مثلاً در روایت دارد که وقتی دو ندا شنیده میشود که یک ندا از آسمان و یک ندا از ابلیس است. ندای از آسمان دعوت به طرف حضرت مهدی ارواحنا فداه میکند و ندای از ناحیهٔ ابلیس نیز دعوت به مردی از بنیامیه میکند. خب اینجا کار خیلی سخت است؛ یعنی در هر دو مورد خرق عادت رخ داده است چرا که ندای ابلیس را نیز همه در سراسر جهان میشنوند. راوی از امام میپرسد که چگونه بفهمیم که این ندا حق است یا باطل؟ اما میفرمایند: یَعْرِفُهُ الَّذِینَ کَانُوا یَرْوُونَ حَدِیثَنَا» یعنی در آن روزی که زمان تمییز نهایی حق و باطل است، کسانی که اهل روایت حدیثاند، میشناسند که کدام ندا، ندای صادقی است و کدام ندا، ندای کاذبی است. به قرینهٔ بعضی از روایات برخی گفتهاند که کَانُوا یَرْوُونَ حَدِیثَنَا» فقط به درد تشخیص دو ندا میخورد [ولی درباره علت اینکه چرا راویان با درایه،این تشخیص را دارند به علت استناد میشود که موضوع را تعمیم میدهد] حدیث در ادامه عبارتی را نقل میکند که اگر در آن دقت کنیم، متوجه میشویم که این معرفت، معرفتی عمومی است و فقط اختصاصی به آن حادثه ندارد. میفرماید کسانی که یَرْوُونَ حَدِیثَنَا» دارای دو ویژگی هستند؛ اولین ویژگی آنها این است که یَقُولُونَ إِنَّهُ یَکُونُ قَبْلَ أَنْ یَکُونَ» میگویند قبل از رخدادن آن حادثه گفتهاند که چنین حادثهای رخ میدهد؛ یعنی آشنایی با حدیث اهل بیت باعث میشود که فهم آنها از تقدیر ارتقا پیدا کند. یعنی خیلی از حوادث تقدیر قطعی و قضا قطعی در آن جریان پیدا کرده است و ما میدانیم که با پوزیتیویسم نمیتوان به قضا و قدر قطعی دست پیدا کرد. حدیث میفرماید که یکی از منافع حدیث خواندن این است که یَقُولُونَ إِنَّهُ یَکُونُ قَبْلَ أَنْ یَکُونَ» قبل از اینکه آن اتفاق عُظمی بیفتد آنها از آن خبر دارند! بعد میفرماید یَعْلَمُونَ أَنَّهُمْ هُمُ الْمُحِقُّونَ الصَّادِقُونَ» دومین خاصیت حدیث نیز این است که کسانی که حدیث میخوانند متوجه میشوند که ائمه محق و صادقاند. حدیث خواندن این دو کارکرد را دارد. ما را پرهیز دادهاند که از حدیث عبور کنیم چرا که حدیث علم خطاناپذیر است! بله بندهٔ طلبه ممکن است که در فهم از حدیث دچار اشتباه شوم ولی این اشتباه آنقدر نیست که جهت ایمان و زمینهساز ظهور» از بین برود. بله؛ اشتباه محدودی به وجود میآید و آن اشتباه محدود بعداً توسط حضرت مورد شفاعت قرار میگیرد. بنابراین دعوت اصلی ما در این جلسات در مورد همین است. یعنی اگر ما مشکلی داریم و میخواهیم یک تصمیمی بگیریم، خصوصاً دعوت من از دوستان گروههای جهادی است، دوستانی که ما از نیتشان خبر داریم که آنها نیروهای صادقی در تبعیت از انقلاب و زمینه سازی ظهور هستند ولی دعوت ما این است که روایات خواندن و درایه کردن در این روایات را در مجموعهٔ خود تقویت کنند. اگر خدای نکرده باب گفتگوهای حدیثی در حل مشکلات اجتماعی ما به هر دلیل محدود شود، ما مبتلای به همین نظریات ناکارآمد پوزیتیویستی خواهیم شد. این اشتباه کمی نیست! من به دلیل محکمی به خودم اجازه نمیدهم که نیت دوستان را به چالش بکشم؛ دوستان دارای نیتهای سالم در دفاع از انقلاب هستند ولی با صراحت عرض میکنم که اثر این غفلت برابر با خیانت است؛ یعنی چهل سال است که انقلاب اسلامی تلاش میکند تا اسلام را محقق کند و کسانی از نیروهای انقلاب که بعضی مدرکهای پوزیتیویستی دارند و بعضی نیز ندارند، عملاً مانع این میشوند که گفتگوهای حدیث در محیطهای علمی مرتبط با آنها گسترش پیدا کند و یا در حد اخباریگری به حدیث و روایت میپردازند و این غفلتی که در حال اتفاق افتادن است، علیرغم اینکه نیت این را ندارند به نظر من برابر با خیانت است چرا که ما را از ظهور دور میکند و چالشهای جدیدی برای ما ایجاد میکند و ناکارآمدیهایِ همین تئوریها باعث میشود که مردم عادی فکر کنند که فقه و آیات و روایات ناکارآمد است، فکر کنند که جمهوری اسلامی زمینهساز ظهور ناکارآمد است. من فکر نمیکنم وقتی مؤمنی به مؤمن دیگر میرسد در این حوزه باید تقیهکند بلکه باید در این حوزه صراحت به خرج دهد. إنشاءالله خدا از سر تقصیرات بندهٔ حقیر بگذرد که با دوستان راجع به این مسائل صریحتر صحبت نمیکنم! إنشاءالله خدا توفیق دهد که صراحتمان در سخن و درایهمان در روایات افزایش پیدا کند.
۲. بازخوانی تجربیاتِ نهادهای محرومیتزدا مانند کمیته امداد، بهزیستی، اردوهای جهادی و . و تشخیصِ علتِ موفقیت کمِ این نهادها؛ مقدمه ورود به نظریه تعرّف
۲/۱. وجودِ نهادهای محرومیتزدایی مختلفِ مانند کمیته امداد، بهزیستی، اردوهای جهادی و .؛ نشانۀ اهمیت مسئله محرومیتزدایی برای انقلاب اسلامی
حالا داخل بحث برویم و نظریهٔ تَعَرُّف را یک مقداری گفتگو کنیم. خب ما در کشور یک مسئله به اسم محرومیت داریم. باید علاجی برای مسئلهٔ محرومیت در کشور انجام داد. خب از اول انقلاب تا الآن تجربههایی مانند تجربهٔ کمیته امداد داشتهایم. کمیتهٔ امداد تجربهای است که اما راحل عظیمالشان بانی آن بودند و تأسیس آن با تدبیر ایشان بوده است.
در این ۴۰ سال تجربههای دیگری را هم در این حوزه داریم که البته با مدلهای غربی هستند، مانند تجربه بهزیستی؛ بهزیستی و سازمانهای مرتبط با آن در مسئله رفع محرومیت حضور دارند. اصطلاحاً خیریهها نیز تجربههایی هستند که در کشور ما راجع به مسئله محرومیت وجود دارند، این هم یک سطح از تجربههایی است که ما داریم. بخشی از احکام برنامههای توسعه نیز ناظر به رفع محرومیت هستند و در برنامههای توسعه نیز میتوانیم این مسائل را بررسی کنیم. اردوهای جهادی و قرارگاههای پیشرفت و آبادانی نیز تجربههایی هستند که در سالهای اخیر جزء تجربیات جمهوری اسلامی محسوب میشوند و جهاد سازندگی که در تلۀ جریان توسعهگرا گیر کرد و از بین رفت نیز یک تجربه موفقِ محرومیتزدایی از اول انقلاب تا الان است. الگوهای ما به کشور لبنان نیز رفته و یک مدل از محرومیتزدایی را در آنجا پیگیری کردهاست . موارد مختلفی وجود دارد و من الان در مقام احصاء نظریات محرومیتزدایی نیستم. پس ما به دلیل این تجربیات میگوییم جمهوری اسلامی از اول تا به حال خواسته مسئله محرومیت را برطرف کند.
این دلیل بسیار روشنی است؛ اگر حکومتی نمیخواست محرومیت را مدیریت کند به این میزان تجربیات متراکم نداشت و خسته میشد و میگفت رها کنید. یکی از دلایلی که ما همیشه به آن استناد میکنیم برای اینکه بگوییم انقلاب اسلامی هیچ وقت از جهتگیری خود منحرف نشده است، همین تلاش دائمی جمهوری اسلامی برای رفع مسئله محرومیت است.
۲/۲. وم فهم علتِ موفقیتِ کمِ نهادهای محرومیتزدا
حال سؤال این است که چرا این میزان تجربیات آنچنان که باید باعث نشدهاند تا مسئله محرومیت از بین برود؟ این یک سؤال اساسی است. بنابراین شروع نظریه تَعَرُّف دعوت به بازخوانی و آسیبشناسی تجربیات جمهوری اسلامی در مسئله رفع محرومیت است. میتوانیم جلسه بگذاریم و موارد مختلفی را آسیبشناسی کنیم و ببینیم چرا مسئله محرومیت آنچنان که مورد رضایت جمهوری اسلامی است برطرف نشده است؟ داخل پرانتز با صراحت عرض کنم که ما با همین تجربیات ناقصی که تا الآن داشتیم توانستیم کشور را چندین درجه از فقر عبور بدهیم؛ حتی بنابر گزارشهای بانک جهانی، ایران توانسته است فاصله طبقاتی را بنا بر معادله ضریب جینی کمتر هم بکند. به هر حال اگر ملاک معیار را مثلاً معادله ضریب جینی قرار دهیم، حتی میتوانیم بگوییم کشور جمهوری اسلامی با اتکاء به این تجربیات، موفقترین کشور در رفع محرومیت بوده است. به نظرم کشور ایران در طول چهار دهه گذشته اولین کشور دنیاست. حالا دوستانی که متن جلسه را پیاده میکنند حتماً این سند جهانی را میآورند که اگر ضریب جینی معادله اصلی و درستی برای رفع محرومیت است، اصلاً ایران موفقترین کشور دنیا بوده است. ولی ما مبتنی بر آیات و روایات میگوییم محرومیت اصلاً بر اساس معادلات دینی هنوز حل نشده است و راه زیادی داریم که باید برویم.
۳/۲. استفاده از نظریات محرومیتزدای غربی؛ علت اصلی موفقیت کم نهادهای محرومیتزدا
پس این شروع نظریه تَعَرُّف است که باید روی آن بحث کنیم. من الان اجمالا بحث کردم و بعدا وقتی دورههای تفصیلی مطرح شود ما یک جمعبندی از تجربه کمیته امداد، یک جمعبندی از تجربه جهاد سازندگی، یک جمعبندی از تجربیات اردوهای جهادی و گزارشی از تجربه لبنان را طرح خواهیم کرد و یک آسیبشناسی نیز از این دو،سه سال فعالیت قرارگاه پیشرفت و آبادانی داریم که چه اتفاقی افتاده است. البته بنده این آسیبشناسی را همان روزهای اول گفته بودم ولی شنیده نشد؛ ما اکثَرَ العِبرَ و اَقَلَّ الاِعتِبارَ! ولی به هر حال تجربه قرارگاه پیشرفت و آبادانی هم باید مباحثه شود. در این گفتگوها باید فضایی ایجاد شود که در دور جدید فعالیتها، از آسیبی که به عنوان مقدمه عرض کردم عبور کنیم. در مجموع اشکال اصلی این ۴۰ سال این است که ما هر ایده و هر تعریفی را بهعنوان تعریف محرومیتزدایی پذیرفتیم! این آسیبشناسی کلی ماست که انشاءلله به آن میپردازیم. انشاءالله نشان میدهیم که مجموعههایی که محرومیتزدایی کردند بر اساس کدام تعریف حرکت کردند؛ یا تعریفهای عرفی و تجربیات افراد را مبنا قرار دادند یا همین تعریفهای پوزیتیویستی مشهور را مبنا قرار دادند؛ یعنی کار ما را یا فقدان تئوری یا تئوری غلط به این وضعیت کشانده است. صراحت و صداقت خیلی زیادی هم میخواهد که ما إنشاءالله خودمان را نقد کنیم. چون در کلام من یک مقدار جدیت است و همراه با تلخی است یک بشارتی بدهم به کسانی که این تلخیها را قبول میکنند؛ از امام پرسیدند چه کسانی اهل خیر هستند و دخول در خیر دارند؟ امام دو صفت را برشمرده و سپس فرمودند: بَصَّرَهُ بِعُیُوبِ نَفسِه؛ آدمی که دخول در دین دارد اولاً فَقَّهَهُ فِی الدِّینِ؛ اهل تفقه در دین است؛ یعنی اگر یک جلسه گذاشته و گفتگو داشتید و در آن جلسه تفقه نبود و حرفهای خودتان را مرور کردید و پوزیتیویستی بحث کردید باید بدانید که امام فرموده است این علامت خروج از خیر است. علامت دومِ کسی که دخول در خیر دارد این است که زَهَّدَه فِی الدُّنیا»؛ چسبندگی او به دنیا کم است و زهد در دنیا دارد. در آخر فرمود: بَصَّرَهُ بِعُیُوبِ نَفسِه؛ خودش را متهم میکند ؛ ما باید خودمان را متهم کنیم، این چهار دهه جمهوری اسلامی نعمت عجیبی بوده است که در اختیار ما بوده است. چرا نتوانستیم مسائل را حل کنیم؟ چون عیب من این بوده که تعاریف متقن و محکم را مبنای کار خودمان قرار ندادیم. لذا درست است که تلخ صحبت میکنم ولی تلخ بودنِ گزارشِ یک طلبه نباید باعث شود که شما رنجیده شوید، بلکه باید او را داروی پر از شفا و یک پادزهرِ خوب تلقی کنید! پس آسیبشناسی و حرف ما این است.
۳. تعریف محرومیت به محوریتِ قدرت یا عدم قدرتِ فرد در تنظیم روابط انسانی؛ حرف اصلیِ نظریه تَعَرُّف در بخش پژوهش
حال نظریه تَعَرُّف بحث خود را از اینجا شروع میکند که تعریف استظهاری و فقهی خود را از محرومیت بیان میکند: محروم کسی است که قدرتِ تنظیم روابط انسانی خود را ندارد؛ کسی که قدرت تنظیم روابط انسانی را ندارد محروم است، این تعریف ما از محرومیت است. پس اگر میخواهید محرومیت را از بین ببرید، باید به افراد این قدرت را بدهید که بتوانند روابط انسانی خود را تکامل ببخشند. حالا در بخشِ دوم بحث این تعریف را با برخی از تعاریف دیگر مقایسه میکنیم. پس تکامل روابط انسانی یعنی محرومیتزدایی و اختلال در روابط انسانی یعنی محرومیتزایی. اگر کسی کاریکند که در روابط انسانی فرد اختلال ایجاد شود، محرومیتزایی میکند.
۳/۱. تبیین ۱۲ حوزه برای بهینه روابط انسانی در نقشه الگوی پیشرفت اسلامی
روابط انسانی در ۱۲ حوزه موردِ استظهار ما قرار گرفته است و این بحث قابلیت تکمیل هم دارد؛ یعنی اگر شما در دوازده مصداق روابط انسانی اختلال ایجاد کنید نمیتوانید مسئلۀ محرومیت را از بین ببرید.
۳/۱/۱. انتخاب غلطِ امام و برقراری رابطهی غلط با امامِ واقعی؛ یکی از عوامل ایجاد چالش در روابط انسانی
مثلاً یک نوع از ارتباطهای انسان ارتباط با مسئول است که نباید ارتباط غلطی باشد. غلط بودنِ ارتباط با مسئول و امام دو بخش دارد: بخش اول و مهم این است که شما اساساً امام را غلط انتخاب کنید؛ مثلاً زیر مجموعه یک نفر قرار بگیرید که قابلیتِ مسئول بودن ندارد. خب این اختلال ایجاد میکند؛ چون وقتی شما او را به عنوان امام قبول کردید او به شما یک ایده را انتقال میدهد. خب مبنای آن ایده چیست؟ آیا مبنای آن الدرایةُ للروایة» است؟ مبنای آن فقهی است یا مبنای آن پوزیتیویستی است؟ مهمتر از این نوع اختلال این است که کسی واقعاً صلاحیت امامت دارد ولی وقتی شما با او ارتباط برقرار میکنید رابطه شما با وی، رابطه مأموم با امام نیست و رابطه را درست برقرار نمیکنید. مثلاً در روایت فرمود: حق عالم این است که از او زیاد سؤال نکنید؛
وقتی شما در برابر یک عالم قرار گرفته و خواستید از علم او استفاده کنید نباید پشت سر هم از او پرسش کنید و اسم آن را هم کار فکر بگذارید. چرا؟ چون اگر طرف عالم باشد صُورِ مُستَمِع [ظرفیت مخاطب] را بررسی میکند و وارد حرف زدن میشود. در حدیث دارد که مَثلِ عالم مثل نخل است ؛ نخل خرمای خود را به راحتی نازل نمیکند و شما باید تلاش زیادی کنید تا از یک درخت نخل خرما به دست بیاورید. بگذارید در حدیث درایه کنم؛ معمولاً این طور است که انسانها به بالای درخت میروند و بالا رفتن از درخت نخل نیز خیلی سخت است، چون شاخ و برگ فراوان ندارد. حضرت میفرماید مَثل عالم، مثل درخت نخل است که با زحمت به شما میوه میدهد؛ یعنی شما باید بالا بروید و باید در شرایط استماع خود تغییر ایجاد کنید. خوب این کار را خیلی سخت میکند، شما درست تشخیص دادید ولی صُورِ طَرفِ مستمع را رعایت نمیکنید و لذا انتقال اتفاق نمیافتد. خوب این یک مسئله مهم است و شما میگویید اگر ارتباط یک فرد با امام خود به صورت غلط تنظیم شود، او به دلیل محرومیت از ایده صحیح، محروم میشود، ؛ چون ایده صحیح به فرد انتقال پیدا نمیکند آن فرد بر مبنای یک ایده غلط زندگی خود را آغاز میکند و در نهایت به چالش کشیده میشود.
۳/۱/۱/۱. خسارت برجام؛ یکی از مصادیق به چالش کشیده شدن روابط انسانی؛ نتیجه برقراری رابطه غلط با امام جامعه
مثلاً در دوران اخیر جمهوری اسلامی یک ایده غلط داشتیم با این عنوان که مذاکره با آمریکا مشکلات اقتصادی ملت ایران را حل میکند. یک امامی هم داشتیم که او بر مبنای فقه گفته بود این ایده غلط است. دولت محترم جمهوری اسلامی و اکثر نمایندگان مجلس شورای اسلامی نتوانستند این ایده را فهم و اجرا کنند و الان ما محرومیت محض و خسارت محض برجام را میبینیم. کار امام، ایده دادن است، کار او این است که یک تحلیلِ واقعبینانه را به جامعه انتقال بدهد. شما در هر مقام و منزلتی باشید اگر امام نداشته باشید یا به تئوریهای پوزیتیویستی دچار میشوید یا هَمَجٌ رُعاءٍ و حرکتهای هفتی و هشتی و زیگزاگی مبتلا میشوید. لذا اگر میخواهید محرومیت از بین برود باید با افراد صحبت کنید که امام خود را درست انتخاب کنند. انتخاب امام یک مصداق است و وقتی راجع به تنظیم روابط انسانی صحبت میکنیم، اولین گام آن تنظیم روابط انسان با امام است. حالا اگر یک پوزیتیویست و سکولار نیز عرایض ما را شنید اگر خواست میتواند اسم امام را به کار نبرد. چون به هر حال واقعیت عوض نمیشود و شما هیچ انسانِ بدون امامی ندارید. همه انسانها در دنیا فارغ از دینشان دارای امام هستند. لذا قرآن وقتی استدلال میکند، استدلال خیلی فنیای دارد؛ میفرماید: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم إنَّ هذا القرآنَ یَهدِی للَّتِی هِیَ اَقومُ» امام ؛ قرآن به یک امر استوار و محکم و پخته هدایت میکند. امام ذیل آن میفرماید: یهدی للتی هی اقوم؛ یعنی یهدی للامام؛ اصلاً کار امام مطرح کردن حرف اقوم و ایده برتر است و با همین شاخص میتوان تشخیص داد که امام کیست. اگر کسی مورد پرسش قرار گرفت و نتوانست پاسخ دهد، اولین شرط امامت که علم است را ندارد و انسان باید از او عبور کند.
۳/۱/۲. حوزه علم؛ دومین حوزه تنظیم روابط انسانی
دومین حوزهای که در تنظیم روابط انسانی داریم، مسئله بسیار مهمِ روابط انسانی مربوط به حوزه علم است که خیلی اهمیت دارد؛ شما در تنظیم روابط انسانی باید معلم خود را درست انتخاب کنید و بعد از انتخاب نیز باید تنظیم روابط انسانی صحیح داشته باشید که آنها را تفصیلا بحث میکنیم.
۳/۱/۳. انتخاب طرفِ تجارت و کسب؛ یکی دیگر از حوزههای اثرگذار در تنظیم روابط انسانی
انتخاب طرف تجارت و طرف کسب نیز یکی از این حوزههاست. در روایات در مرحله اول گفته است ببینید با چه کسی معامله میکنید، این خیلی مهم است. شما باید طرف معامله را انتخاب کنید و ببینید آیا این کاسب شرایط کسب را دارد یا ندارد. وگرنه مثلاً بیع شما غرری میشود و شما دچار مشکل میشوید.
۳/۱/۴. انتخاب مسکن، رفیق و همسر؛ سه مورد دیگر از حوزههای اثرگذار در تنظیم روابط انسانی
انتخاب مسکن، انتخاب همسر، انتخاب رفیق همه مواردی هستند که تنظیم روابط انسانی در آنها خوابیده است. ۱۲ حوزه وجود دارد و به فهم فعلی نظریه تعریف -که در جلسات تفصیلی آیات آن را مفصل میخوانم- اگر کسی این دوازده حوزه را نشناسد یا بشناسد و روابط انسانی خود را در این ۱۲ حوزه غلط تنظیم کند، دچار محرومیت میشود. پس محرومیتی که در اسلام بحث شده است، یک محرومیتِ گسترده است که حالا در روایات آن را بحث میکنیم. محرومیت فقط در حوزه رزق و به معنای معاش نیست؛ مثلاً رزق به معنای فکر نیز هست؛ کسی که قدرت تفکر گسترده ندارد محروم است و نمیتواند برای خودش تصمیم بگیرد، به تعبیر فقه ما سفیه است.
۲/۳. انتخابِ کادرِ صحیح برای محرومیتزدایی و انتخابِ درستِ محلهای محروم؛ دو مورد از نتایج معیارهای دوازدهگانهی تنظیم روابط انسانی
پس این تعریف ما از مسئله محرومیت است و عرض کردم بنای من بر اجمالی بحثکردن است. إنشاء اللّه اگر دورههای تفصیلی بحث شد، به نظرم لااقل یک سوم بحث ما همین است که باید در خانه اهل بیت برویم و از حضرات بپرسیم ماهو المحرومیة»، ما همو الفقر»، ماهو الهلاک»؟. انشاءالله باید راجع به اینها بحث کنیم. پس این تعریف ماست که بخش پژوهشِ نظریه تعرف است؛ یعنی همه باید بدانند اگر کسی خواست بر اساس نظریه تعرف محرومیتزدایی کند، همت او باید این باشد که قدرت تنظیم روابط انسانی را به مخاطب خود منتقل کند. انشاءلله بعداً بحث خواهیم کرد که خودِ این ۱۲ شاخص، معیار انتخاب منطقه محروم هستند. و بر اساس این شاخصها باید بدانید که بخشهای بسیاری از تهران الان محروم هستند و بنابر این روایات و شاخصهها، قریه هستند. کل کشور ایالات متحده آمریکا، روستا و قریه است، چون تنظیم روابط انسانی در آنجا به اشدِّ وجه به چالش کشیده شده است. شاید بسیاری از این روستاهایی که نام روستا را بر آنها اطلاق میکنیم، از لحاظ ماهیت اتفاقاً روابط انسانی برجستهای داشته باشند و قدرت آنها در این رابطه خیلی بیشتر از فردی باشد که در سوئد یا در کشورهای اسکاندیناوی زندگی میکند و لذا ما باید این مسئله را بحث کنیم. اولین اشکال قرارگاه پیشرفت و آبادانی این است که با یک مدلِ معیوب، مناطقی که قرار است محرومیتزدایی شوند را انتخاب کرد. حال ممکن است برخی از این انتخابهایی که اتفاق افتاده واقعاً محروم باشند و بعضی از آنها واقعاً نباشند، همچنین ممکن است باید مناطق دیگری نیز اضافه شود. حالا این بحثِ پژوهش و تعریف و آثار آن یک بحث تفصیلی است که فقط خواستم کارکرد آن را بحث کنم. بعضی از اوقات انسان میبیند در خودِ همین دوستانی که میخواهند محرومیتزدایی انجام دهند، یک آدمِ محروم وجود دارد؛ محرومیت او از چه نوعی است؟ فرضاً او قدرت استماع نظریه فقهی را ندارد.؛ یعنی نمیتواند تشخیص دهد که تفاوت نظریه فقهی با نظریه پوزیتویستی چیست. چنین شخصی خودش محروم است! حال چرا شما چنین شخصی را آوردهاید تا محرومیتزدایی کند؟! لذا اول باید این اتفاق بیفتد. در انتخاب منزلتها و مسندها هم این بحث به درد خواهد خورد و باید بر روی آن بحث جدی صورت گیرد.
انشاءالله در آینده اگر آییننامهها رعایت شوند دوازده کار حوزه روابط انسانی را بحث خواهیم کرد که این کار دو خاصیت خواهد داشت؛ یکی انتخاب کسانی که میخواهند محرومیتزدایی کنند که همه آنها خود باید از محرومیتهای علمی و فکری عبور کرده و قدرت تنظیم اجرای روابط انسانی در آنها برجسته باشد زیرا ما نمیتوانیم در روستا به وسیله دستور و ابلاغیه عمل کنیم. کسی که وارد روستا میشود باید بتواند روابط انسانی روستا را در اختیار محرومیتزدایی قرار دهد! در گذشته کدخدا بود و امروز باید بتواند با بزرگ روستا و جوانهای روستا تعامل کند. شما نخواهید توانست محرومیتزدایی را بدون مشارکت دادن اهالی روستا جلو ببرید؛ پس باید به مدل تنظیم روابط انسانی را در آنجا مسلط باشید. بنابراین اولین خاصیت این کار آن است که به شما قدرتی میدهد که انسانی را که قدرت رفع محرومیت دارد، شناسایی کنید. دومین خاصیت آن هم این است که بدانید کدام محیطها را به عنوان محیطهای محرومیتزدایی انتخاب کنید. به نظر من هیچ ایرادی ندارد که برخی از مناطق تهران را به عنوان مناطق محروم اعلام کرده و سعی کنیم از آنجا محرومیتزدایی رفع محرومیت شود! وگرنه برخی از محرومیتهای ناشی از اختلال در روابط انسانی در آن بخشها تحمیل خود را در فضای ی فرهنگی جامعه خواهد داشت. لذا وقتی تعریف تغییر کند به صورت طبیعی حوزه جغرافیایی مأموریت هم تابع آن تعریف، تغییر خواهد کرد. لذا برخی از دوستان به بنده پیشنهاد میدادند که نمونهسازی را به فلان جا ببرید یعنی بدون مدل مبتنی بر روابط انسانی، انتخاب محیط را پیشنهاد میدادند!
۴. نظام مقایسه نظریه تعرّف با نظریات محرومیتزدایی غربی مانند منارید و توانمندسازی؛ بخشِ پرورشِ نظریهی تعرّف
۱/۴. بخش پرورش؛ بخشِ دوم نظریه تَعَرُّف
نظریه تَعَرُّف با این تعریفی که بیان کردم یک بخش پرورش هم دارد؛ بخش پرورش یعنی چه؟ یعنی آن دستهای از مباحثات که نظریه تَعَرُّف و مسئله روابط انسانی را در بین افکار مسئولین و مردم و بین کسانی که میخواهند محرومیتزدایی کنند جا انداخته و پرورش میدهد. هر کسی که میخواهد در مسئله محرومیتزدایی ورود پیدا کند باید مسئله برای او جا افتاده باشد. این کار در بخش پرورش انجام میشود.
۲/۴. مطرحشدن نظریه دینی در بخش تصمیمسازی کشور؛ نتیجه پرورش دادن نظریه
حال در این قسمت یک سؤال فنی به وجود میآید: چطور میشود یک فکر را پرورش داد؟ بنده در جلساتی این موضوع را به عنوان اشکال مطرح کردهام؛ برای مثال برخی از طلاب هستند که حتی چند جلد کتاب هم نوشتهاند اما کتاب آنها در کتابخانه بوده و در جامعه نرفته است. اتفاقاً به سراغ آیات و روایات هم رفته و یک سری از بحثها را فهمیده است اما آن فهم تنها در قلب آن طلبه است و در میز وزارتخانهها و جامعه و در فضای تصمیمسازی کشور نیست و جا نیفتاده است. حال شما چطور میخواهید این مسئله را از کتابخانه به میز تصمیمسازی نظام و ساختارها منتقل کنید. پرورش همین فرایند است. اگر کسی مکانیزم و دستۀ بحثهای پرورش را مسلط نباشد، کتابهای او در کتابخانه میماند. چنین فردی، انسان مورد احترامی است؛ میگویند که ایشان در روایات، فقیه است و اسناد روایات را به خوبی تشخیص میدهد اما نمیتواند بحث خود را بر روی میز نظام بیاورد و در شرایط تصمیمسازی نمیتواند نقشی ایفا کند. لذا بخش پرورش نظریه تعرف متکلف این است که بحث را از روی قلبِ شما به میز تصمیمسازی ببرد.
۳/۴. نظام مقایسه؛ راهکار الگوی پیشرفت اسلامی برای پرورش نظریه تعرّف و دیگر نظریات دینی
ما چه طور این کار را میکنیم؟ نظام مقایسه» راهکار ما برای پرورش است؛ اگر یک کسی بین یک نظریه فقهی و بدعتهای عصر خود نظام مقایسه انجام داد اولین فایده آن پرورش بحث خود اوست. حال خود نظام مقایسه دارای یک فقهی است که باید بعداً به آن اشاره کرد.
۴/۴. نظام مقایسۀ نظریه تعرّف با نظریه توانمندسازی به عنوان یکی از نظریات غربیِ مطرح در جامعه ایران
حال در این قسمت برای اینکه مثالی زده باشم به این موضوع اشاره میکنم؛ برای مثال در این کتاب که توانمندسازی و کاهش فقر» نام دارد و سازمان ملل آن را ارائه کرده است و در آن به زعم خودشان مسئله رفع فقر و محرومیت را تئوریزه کردهاند. Undp نوشته و چاپ آن هم در واشنگتن دیسی است. منتها این کتاب در ایران با عنوان اقتصاد مقاومتی چاپ شده است! این هم از عجایب روزگار است که آقایان جادو کرده و یک اسمی را عوض میکنند و کتابهای سازمان ملل یا در واقع بهتر است بگوییم کتابهای یهود را با عناوین مشروع و جا افتاده در جمهوری اسلامی ترویج میدهند. جناب آقای وزیر هم -یعنی وزارت رفاه- این کتاب را نشر داده است. پس هم دارای منزلت بالایی است و هم یک عنوان زیبایی برای او انتخاب شده است اما آیا این مفاهیم میتوانند برای ما رفع فقر کند یا خیر؟ باید یک مقدار از آن را مقایسه کرد تا متوجه شویم که در کتب سازمان ملل و سند توسعه پایدار با چه مسائلی مبتلا هستیم. یک توضیح دیگر در مورد این کتاب هم اینکه این کتاب مرجع هدف اول سند توسعه پایدار است. سند توسعه پایدار دارای 17 آرمان است که آرمان یک آن رفع فقر است. رفع فقر هم یک کتاب مرجعی دارد که همین کتاب توانمندسازی و کاهش فقر است. بنابراین بر اساس مفاهیم این کتاب میخواهند رفع فقر کنند.
۱/۱/۴. تعریف محرومیت در نظریه توانمندسازی به محوریت بسطِ آزادی و لیبرالیسم
قسمتهایی از این کتاب را میخواهیم تا متوجه شویم چه چیزی میگویند -نیاز است که انسان گاهی کتب ضاله هم بخواند- میگوید: توانمندسازی به مفهوم گشترش و بسط آزادی انتخاب افراد و اقدام برای شکل دادن زندگی افراد است.»
اگر دقت کرده باشید در این عبارت از مفهوم آزادی به عنوان یک مفهوم مادر استفاده کرده است. یعنی گفت اگر میخواهید یک محرومی را توانمند کنید، باید بسط آزادی انتخاب به او بدهید؛ یعنی باید آزادی بیشتری داشته باشد. مفهوم آزادی مفهوم پایه در سازمان ملل است و به همین دلیل آن را به همه حوزهها ترجمه میکند. از این سند میپرسیم که محروم چه کسی است؟ میگوید محروم کسی است که در همه حوزهها -تأکید میکنم در همه حوزهها- آزادی انتخاب گسترده ندارد. یعنی انسان باید به شکلی باشد که آزادی انتخاب او به صورت گسترده باشد.
۱/۱/۴/۴. اشکال تعریف نظریه توانمندسازی از محرومیت: وم تضعیف نهاد خانواده به دلیل محدودکردنِ آزادی زن توسط احکامِ اسلامیِ خانواده (به زعم توسعهگرایان)
در این قسمت میگوید: این مفهوم به معنای کنترل بر منابع و تصمیمات است. آزادی فقرا به شدت از طریق عدم امکان ابراز نظر و بیقدرتی به ویژه از سوی دولتها و بازارها تهدید میشود.» میگوید فقرا کسانی هستند که بیقدرت هستند و قدرت ابراز نظر ندارد. ببینید؛ حوزه ی را شامل شد و حوزه اقتصادی آن را نیز بحث کرد. در ادامه میگوید: در حال حاضر نابرابریهای جنسی شدیدی به ویژه در سطح خانوارها وجود دارد» و دوباره یک مصداقی دیگری از آن را بحث کرده است. میگوید اینکه شما زن و مرد را از حیث حقوق و تکالیف متفاوت میبینید این خود منشأ محرومیت است پس باید برابری جنسیتی باشد. پس احکامی را که اسلام برای بانوان در اسلام مانند حکم نفقه تصویر کردهاید [تغییر داد]. حکم نفقه یک مصداق نابرابری جنسیتی است؛ به دلیل اینکه مرد را مکلف کرده است که تأمین معاش خانواده را بر عهده بگیرد. پس مبتنی بر این تعریف ما باید این نابرابری را بر طرف کنیم.
یا مثلا زنها در جامعه ما مسئول امنیت نیستند؛ پیامبر فرمود: زنها ریحانه هستند، لطافت دارند پس باید بر اساس لطافتشان آنها را در مشاغل اجتماعی قرار دادهشوند؛ لذا نمیشود آنها را در شغلهای خشن امنیتی قرار داد. پس باید سربازی زنها را نیز بپذیرید! یا احکامی مانند ارث؛ به دلیل اینکه مردها در اسلام متکفل نفقه و حقوق زن هستند یعنی اگر زنی در برابر کار در خانه و بچهداری و خصوصاً شیردادن از مرد حقوق خواست، مرد شرعاً طبق حکم پیامبر رحمت موظف است غیر از نفقه به او بابت آن موارد حقوق دهد. پس بنابراین احکام، خرج مرد بالا میرود لذا در مورد ارث هم چنین آمده است: و للذَّکَر مِثلُ حظِّ الُانثَیَنِ» مرد دو برابر زن ارث ببرد به دلیل اینکه هزینههای او بالاتر است.
زن آن نصفی را که ارث میبرد مال خود اوست و مرد نمیتواند در آن تصرف کند؛ اما مرد در آن مقداری که ارث میبرد باید در خدمت خانواده باشد و نمی تواند تنها برای خود خرج کند و این حکم به خلاف آنچه برای زن است وجود دارد. حال آنها میگویند که این نابرابری جنسیتی است که به مردها دو برابر بدهید و این امر باید برابر باشد. پس موارد متفاوتی را توصیه میکنند. بنابراین همه ما که به این احکام عمل میکنیم خصوصاً مردان باغیرت شیعهای که نفقه ن خود را پرداخت میکنند و اگر ن آنها برای کار در خانه و برای تربیت فرزندان حقوق خواستند حقوق آن را هم مجزا پرداخت کرده و دخالتی در مال اختصاصی همسر نمیکنند. پس [طبق این تعریف] همه مردانی که این کار را میکنند فقیر و محروم هستند به دلیل اینکه آزادی انتخاب نسبت به مال خود ندارد؛ [میگویند:] انسان باید آزادی انتخاب داشته باشد و من اگر درآمدی دارم باید آن را در جایی که خود میخواهم خرج کنم در حالی که در اینجا شارع مقدس فرموده است این مال را باید خرج امور مختلف کنی و این موارد آزادی من را مختل میکند!
لذا در همین راستا سازمان ملل گفته است که باید اصلاح فرهنگ خانواده اتفاق بیفتد تا جامعه از محرومیت عبور کند و نابرابریهای جنسیتی اصلاح شود. بعد باید بحث شود و یک توصیف نهادی از مسئله رفع محرومیت ارائه میدهد. یک نگاه نهادگرایانهای بر این کتاب حاکم است که بعداً به آن خواهیم پرداخت.
پس مسئله جا افتاده و پرورش پیدا کرد؛ ما میگوییم که اتفاقاً تکامل روابط انسانی عامل رفع محرومیت است اما آنها میگویند که به اسم نابرابری جنسیتی و به اسم آزادی و به نامهای مختلف در روابط انسانی اختلال ایجاد میکنند و اتفاقاً منجر به محرومیت هم میشوند.
۲/۲/۴. دسترسی به اطلاعات؛ محور اولِ نظریه توانمندسازی برای رفع محرومیت
حال کتاب در بخش عناصر کلیدی توانمندسازی، محورهایی را برای مسئله محرومیت بحث کرده است. مثلاً بیان کرده است که یعنی اگر دسترسی به اطلاعات زیادتر شود آزادی انتخاب گستردهتر خواهد شد. منتها اصلاً بحث نکرده که آیا این اطلاعات، اطلاعات صحیح هستند یا غلط، علم نافع هستند یا علم غیر نافع؟
۱/۲/۲/۴. اشکال محور اول: عدم تصریح بر ومِ نافع بودن اطلاعات
ببینید از تعریف که عبور میکند چهار عنصر کلیدی را برای توانمندسازی بحث میکند. در گام اول میگوید که ما باید گسترش اطلاعات بدهیم و یک بخشی از گسترش فضای مجازی هم برای همین است در حالی که شما میدانید که علم غلط و علم غیر نافع اتفاقاً باعث میشود که انسان ضربه بیشتری بخورد؛ چون تعریفشان غلط است میگویند باید آزادی را مبنا قرار دهیم و بعد میگویند گام اول برای رسیدن آزادی انتخاب»، آزادی دسترسی به اطلاعات است. حال آیا این اطلاعاتی که تولید میشود درست است یا خیر؟ زیرا مطلق گسترش اطلاعات به انسان کمک نمیکند که از محرومیت عبور پیدا کند که حالا بعداً نقد بیشتری هم مورد بحث قرار میگیرد.
۳/۴/۴. فراگیری و مشارکت؛ محور دومِ نظریه توانمندسازی برای رفع محرومیت
میگوید: فراگیری و مشارکت» بیان میدارد رویکرد توانمندسازی برای مشارکت با مردم فقیر به عنوان یک همکار تولید رفتار میکند. میگوید ما از آنها به عنوان همکار تولید بحث میکنیم.
۱/۳/۴/۴. اشکال محور دوم: محور بودن سرمایهداری در اقتصاد غربی و در نتیجه بیمعنی شدن مشارکت مردم
در این قسمت میگوییم که منظور از همکار در تولید یعنی چه؟ اگر همچنان سرمایهدارها حاکم هستند سخن از همکار در تولید یک طنز تلخ است یعنی اگر همچنان شکل همان شکل سرمایهداری است که بنگاهها و کارتلهای بزرگ تولید میکنند، [هرگز این همکاری اتفاق نخواهد افتاد؛ ما از شما سؤال میپرسیم] وقتی اختیارِ همه چیز به دست سرمایهدار است شما چطور میخواهید فرد فقیر و محروم را به عنوان همکار در تولید مطرح کنید؟! به نظر ما آن موقعی نقش فقرا در تولید افزایش پیدا میکند که مدل تولید سرمایهداری به مدل تولید خانوادگی» تبدیل شود. یعنی مدل تولید به سمت سامانههای تولید و پرورش غیر متمرکز که آن را در بحثهای آینده توضیح خواهیم داد، حرکت خواهد کرد
۴/۴/۴. پاسخگویی و مسئولیتپذیری مسئولین دولتی؛ محور سومِ نظریه توانمندسازی برای رفع محرومیت
در ادامه میگوید: پاسخگویی و مسئولیت پذیری مسئولین دولتی و کارکنان بخش عمومی » را افزایش میدهیم. میگوید که نمیشود مسئول دولتی جوابگوی مسئله محرومیت نباشد و بر کار او شفافیت حاکم نباشد!
۱/۴/۴/۴. پشتیبانی مسئولین از سرمایهدارها و نه مردم محروم به دلیل تأمین هزینه رقابتهای انتخاباتی مسئولین توسط سرمایهدارها؛ اشکال محور سوم
باز اینجا یک سوالی مطرح میشود: وقتی هزینه همه احزاب و فضاهای انتخاباتی را سرمایهدارها میدهند آن وقت مسئولین به آن سرمایهدارها پاسخگو هستند یا به مردم فقیر؟! یعنی اگر فرض را گذاشتیم که سرمایهدار میخواهد تولید کند این سرمایهدار، قدرت ی را بهدست خواهد گرفت. وقتی قدرت ی را بهدست گرفت رئیس جمهور منتخب، نماینده کنگره و نماینده مجلس شورای اسلامی به این فردی پاسخگوست که او را لجستیک مالی کرده نه آن کسی که فقیر است. بنده در حال اشاره به این مباحث هستم؛ این موارد بنبستهای تعاریف سازمان ملل است.
۵/۴/۴. استفاده از ظرفیتهای محلی؛ محور چهارم نظریه توانمندسازی برای رفع محرومیت
میگوید که باید از ظرفیت سازمانهای محلی» هم استفاده کنیم.
۱/۵/۴/۴ اشکال محور چهارم: ایجاد نهادی موازی با خانواده و تضعیف کارکرد خانواده
بسم الله الرحمن الرحیم
نشست تخصصی تبیین اجمالی نظریه تَعَرُّف روز شنبه مورخ ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ در شهر قم برگزار گردید.
به گزارش
پایگاه اطلاع رسانی نقشه راه مباحثات این نشست شامل سه بخش اصلی بود. در بخش اول این نشست به صورت اجمالی شکست برنامه های توسعه در سطح ملی -خصوصا ناکارآمدی برنامه های توسعه کشور از سال ۱۳۲۷ هجری شمسی تاکنون- و شکست برنامه های جهانی توسعه در کاهش فاصله طبقاتی و تقویت خانواده؛ به عنوان دلیل عقلی پرداختن به محاسبات جدید الگوی پیشرفت اسلامی معرفی شد.
در بخش دوم مباحثات این نشست، تجربه های متراکم محرومیت زدائی در قالب فعالیت های جهاد سازندگی، کمیته امداد، سازمان بهزیستی، اردوهای جهادی، قرارگاه پیشرفت و آبادانی و. مورد بررسی اجمالی قرار گرفت و استفاده از تعاریف پوزیتویستی و بخشی در این مراکز به عنوان عامل زمینه ساز چالش و کاهش کارآمدی معرفی گردید.
بخش سوم مباحثات این نشست تخصصی به تبیین ساختار سه گانه نظریه تَعَرُّف اختصاص داشت. بخش پژوهش نظریه تَعَرُّف "تنظیم صحیح روابط انسانی" در حوزه های مختلف را مسیر صحیح رفع محرومیت برای همه انسانها می داند. دستیابی به این تعریف برای محرومیت زدائی مسیری فقهی و استظهاری -مبتنی بر قواعد فقه البیان- دارد. همچنین در بخش پرورش نظریه تَعَرُّف، تعریفِ این نظریه از محرومیت زدائی با تعاریف دیگر نظریات از مسئله محرومیت، مقایسه می شود. در فرآیند نظام مقایسه، فرصت بی بدیل قضاوت افکار مردم، نخبگان و مسئولین از تعریف نظریه تَعَرُّف و سایر نظریات از مسئله محرومیت فراهم می آید. بخش پردازش نظریه تَعَرُّف هم به تعریف اقدامات اساسی و طرح های رافع محرومیت در حوزه های کالبدی -مانند طراحی دار واسعه- و حوزه های تفریحی - مانند راه اندازی سبق و رمایه- و. اختصاص دارد.
شایان ذکر است که نظریه تَعَرُّف و سایر نظریات بخشی مطرح در
نقشه الگوی پیشرفت اسلامی بر اساس چارچوب تدوینی الگوی ساخت در سه بخش پژوهش، پرورش و پردازش بیان می شوند و استنباط این نظریات از منبعِ آیات و روایات بر اساس اصول ۹ گانه فقه البیان انجام می شود. انتهای پیام
بسم الله الرحمن الرحیم
به فضل الهی شهر قم در ایام با سعادت ماه مبارک رمضان ۱۴۴۰ هجری قمری میزبان برگزاری دوره نیمه تفصیلی مباحثات مرتبط با الگوی ساخت(الگوی نظام سازی اسلامی) است.
به گزارش
پایگاه اطلاع رسانی نقشه راه متن اطلاعیه دائره نشست های شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی درباره این دوره مباحثاتی به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
احتراماً به اطلاع علاقه مندان به گفتگوهای حیاتی الگوی پیشرفت اسلامی می رساند که در ایام ماه مبارک رمضان ۱۴۴۰ هجری قمری دوره نیمه تفصیلی تبیین الگوی ساخت (الگوی نظام سازی اسلامی) در شهر مقدس قم برگزار می گردد.
شایان ذکر است که الگوی استظهاری و فقهی نظام سازی اسلامی چارچوبی برای مدیریت راهبردی مجموعه ها محسوب می گردد و در واقع جایگزینی برای الگوهای معیوب و خارج از جهتِ آینده پژوهی و ماتریس swot و. است.
این دوره مباحثاتی بر اساس آئین نامه نشست های الگوی پیشرفت اسلامی برگزار می گردد و زمان و مکان آن متعاقباً به اطلاع پژوهشگران محترم خواهد رسید.
قم - دائره نشست ها - ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۸ مصادف با ۲۹ شعبان المعظم ۱۴۴۰ هجری قمری
بسم الله الرحمن الرحیم
حجت الاسلام علی کشوری در "نشست تخصصی تبیین ابعاد فقه آینده" مورخ ۴ اسفند ۱۳۹۷ در حضور جمعی از فضلای حوزه علمیه، تصویری اجمالی از ابعاد و کارکردهای فقه آینده را مطرح کرده اند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نقشه راه به دلیل اهمیت این مباحثات متن کامل سخنان ایشان در ادامه تقدیم خوانندگان نخبه می گردد. فایل pdf این مباحثات را از
اینجا دریافت کنید و صوت آن را از
اینجا استماع فرمائید.
بسم الله الرحمن الرحیم
۱. بحث از تعریف و گستره فقه»؛ دلیل پرداختن به موضوع فقه آینده
إن شاء الله امروز به فضل الهی ساختار مباحثات مکتب فقهیِ موسوم به فقه هدایت را محضر دوستان گزارش میدهم. در سالها و ماهها و روزهای اخیر، گفتگوهای زیادی در کشور صورت گرفته که ماهیت فقه را به چالش میکشد؛ در خود حوزه علمیه خیلیها اعتقاد دارند که ما تا الآن به حداقلی از تفقه بسنده کردهایم و استدلالهای فراوانی را برای این مسئله اقامه میکنند. یکطرف دیگرِ جریان هم معتقد است که نباید انتظار را از حوزه تفقه و فقه ارتقاء داد و فقه همین است که در کتاب شیخ انصاری آمده است و اگر فقهای متأخر بر همان منهج و روش تفقه گذشته استوار بمانند، وظایف شرعی خود را انجام دادهاند.
بههرحال در سال 1397 به معنای واقعی کلمه در مسئلهٔ دایرهٔ تصرفِ فقه، یک معرکةالآراء وجود دارد و فکر میکنم که به راحتی نتوان با یک تشر یا یک اخم، اینهمه اشکال و انتقادی که به سطح تفقه موجود است را نادیده بگیریم. گاهی اوقات مشاهده میشود که بعضی از آقایان میخواهند با انگِ بیسوادی و انگِ عدم دقت به مقابله با این سؤالات و اشکالات بروند. من فکر میکنم اگر آقایان اعلمیت یا افقهیت دارند، بهتر است بهجای اینکه شاگردان دو دهه یا سه دهه حوزهٔ علمیه را به بیسوادی متهم کنند، به بعضی از این مسائل پاسخ دهند. بههرحال امروز اینگونه نیست که مانند قبل از انقلاب، بر سر تعریف تفقه، اجماعی وجود داشته باشد یا بر سر حوزه دخالت فقه، یک اجماع وجود داشته باشد. لذا راه منطقی این است که ما آراء و عقاید معتقدین به فقه و تفقه را بررسی کنیم و تقاضا کنیم که بحثها دقیقتر شود تا قضاوت زودتری راجع به درست بودن یا غلط بودن دیدگاهها واضح شود.
ما هم در بررسیهای خودمان تا الآن پانزده مکتب فقهی را شناسایی کردیم؛ یعنی پانزده مجموعهٔ دارای کتاب و دیدگاه -که البته دیدگاههایشان نشر پیدا کرده است- را در طول سالهای گذشته بررسی کردیم که هرکدام از یک منظری به تحول در فقه پرداختهاند. نفسِ همین تعداد قرائتهایی که در فقه وجود دارد، خودش گویای این است که حوزه علمیه درک واحد و روشنی از مسئلهٔ تفقه در حال حاضر در اختیار ندارد. إن شاء الله اگر یک گفتگوهایی مانند همین گفتگوی امروز ما جدیتر گرفته شود، در آینده درک بهتر و دقیقتر از تفقه و فقه به دست میآید.
من الآن نمیخواهم آراء آن پانزده جریان را بررسی کنم، فقط میخواهم یک آیهٔ از قرآن را خدمت دوستان قرائت کنم که در این آیهٔ از قرآن، انذار» به عنوان نتیجه تفقه دانسته شده است و بعد از این دقتی که دعوت میکنم دوستان نسبت به آیه بکنند سؤالی را مطرح میکنم و گزارشی از مکتب فقهی مختار خود را ارائه میدهم. خب آیهٔ نفر» در حوزه علمیه، آیهٔ معروفی است؛ وَ مَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لاَ نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ».
آیه به صراحت میفرماید که طائفهای از مؤمنین به دنبال تفقه باشند و نتیجۀ این تفقه را انذار قومشان بعد از رجوع به قومشان معرفی میکند؛ یعنی آیه شریفه میفرماید نتیجه تفقه انذار است و تفقه باید به شکلی باشد که در درون افراد یک انذار اتفاق بیافتد. بعضی به این آیه تمسک کردهاند و گفتهاند فقهی که به دنبال کشف معذّر و منجّز است، چنین خاصیتی را ایجاد نمیکند؛ یعنی اگر ما تنها معذر و منجز را کشف کردیم و صرفاً این معذر و منجر را بیان کردیم، اینگونه نیست که در مؤمنین و قلوبِ آن قوم انذار اتفاق بیافتد. انذار در کنار تبشیر یک نوع ایجاد تدبر محسوب میشود؛ یعنی اگر بخواهیم به صورت دقیق مفهوم انذار را معنا کنیم، باید بگوییم که انذار نوعی از فکر کردن است. کدام نوع فکر کردن؟ فکر کردن قبل از تصمیم.
وقتی پیامبران با قوم خودشان روبهرو میشدند، انواعی از تفکر را در میان قوم خود به وجود میآوردند که یکی از آن انواع تفکر، تدبر است؛ یعنی قوم و مردم خود را وامیداشتند تا قبل از تصمیم به عاقبت سوء یا حَسَن افعال خودشان فکر کنند. در آن حدیث نبوی شریف اینگونه است که میفرماید: إِذَا أَنْتَ هَمَمْتَ بِأَمْرٍ فَتَدَبَّرْ عَاقِبَتَهُ»؛ موقعی که به مرحلهٔ همت و عزم رسیدی و خواستی یک اقدام جدّی را در زندگی خود انجام دهی، فَتَدَبَّرْ عَاقِبَتَهُ»؛ به عاقبت آن نگاه کن که اگر به رشد تو ختم شد، فَامْضِهِ» آن کار را امضا کن، اما اگر آن کار به غیّ و گمراهی تو منجر شد، َفانْتَهِ عَنْهُ» از آن کار نهی کن و عبور کن. خب این یک نوع فکر کردن است و پیامبران انسانها را به تدبر» دعوت میکردند. حالا آیه شریفه هم اینگونه میفرماید که نتیجه تفقه انذار است؛ یعنی چه؟ یعنی فقیه کسی است که مردم را نسبت به عاقبت رفتار و اعمالِ خودشان آگاه میکند؛ البته تأکید در این آیه نسبت به عاقبتهای سوء است و بر آن تمرکز دارد، در آیات دیگر مسئلهٔ بشارت -که ایجاد تدبر نسبت به رفتار مثبت و حَسَن است- هم مورد تأکید قرار گرفته است.
خب حالا اگر این تحلیل درست باشد، آیا فقه موجود میتواند تفکر قبل از تصمیم را مدیریت کند؟ به صورت مطلق هر نوع تفکری را که بخواهید مدیریت کنید -از جمله تفکراتی که قبل از تصمیم هستند- بیان شما حتماً باید حِکمی و ناشی از استدلال باشد و با بایدونباید گفتنِ حقوقی» نمیتوان این نوع تفکر را ایجاد کرد؛ این شرح استدلالی است که بعضی بدان تمسک جسته و گفتهاند ما در تفقه موجود با تنزّل معنای فقه روبهرو هستیم؛ یعنی فقهای موجود -کثّر الله امثالهم- در تلاش فقهی خودشان به معنای تنزّلیافتهای از فقه تمسک پیداکردهاند و حتماً اگر بخواهیم تحول در تفقه را پیگیری کنیم، اولین گامِ تحول در تفقه این است که معنای فقه را استظهاری بررسی کنیم و معنای فقه را از معنای موجود ارتقا دهیم. به بیانی که عرض کردم فقه، نحوهٔ استنباطی خواهد بود که قدرت تحریک فکر مخاطب در مرحلهٔ تصمیمگیری را دارد. شما در مرحلهٔ تصمیمگیری باید با ظرفیت تفقه بتوانید مردم را ترغیب کنید که از حدود الهی عبور نکنند و محافظت بر حدود الهی را داشته باشند این ادبیات یک ادبیات بایدونباید و حقوقی محض نیست. دقت کنید که منکرِ این نیستم که اوامر و نواهی در فقه وجود دارد، این معنا را انکار نمیکنم؛ بلکه عرض میکنم که بیان محضِ اوامر و نواهی منجر به انذار و تدبر نمیشود، نحوه بیان اوامر و نواهی حتماً باید به شکلی باشد که درون مخاطب نسبت به عواقب سوءِ عبور از یک حدّ الهی، تنبه ایجاد شود. حالا این یک آیهای بود که بهعنوانمثال مطرح کردم.
یا در روایت هست که تَفَقَّهُوا فِی دِینِ اللَّهِ فَإِنَّ الْفِقْهَ مِفْتَاحُ الْبَصِیرَةِ»؛ باز امام ترغیب میکنند به اینکه به دنبال تفقه بروید و بعد در مقام استدلال بر اینکه چرا فقه مهم است میفرماید فَإِنَّ الْفِقْهَ مِفْتَاحُ الْبَصِیرَةِ»؛ میفرماید خاصیت تفقه این است که بصیرت ایجاد میکند. بصیرت، فرقانها و تشخیصهای حق و باطل و بیناتِ شخصی هستند. ما یکسری بیّنات عمومی داریم و یکسری بیّنات شخصی؛ یعنی مجموعه دلایلی که فرد باید همراه خود داشته باشد تا بتواند راه حق را از باطل تشخیص دهد. باز اینجا میفرماید که تَفَقَّهُوا فِی دِینِ اللَّهِ فَإِنَّ الْفِقْهَ مِفْتَاحُ الْبَصِیرَةِ». خب آیا حالت بصیرت -یعنی همان حالت فرقان- با بیانِ احکام ایجاد میشود؟ این هم یک سؤال قابل طرح است. ظاهر قضیه این است که با تفقه محدود به کشف معذر و منجز نمیتوان بصیرتافزایی کرد و میبایست به دنبال یک فقه تحولیافته دیگری باشیم.
البته بنده با تأکید عرض میکنم که در فقه تحولیافتۀ آینده بههیچعنوان جایگاه حدود الهی و اوامر و نواهی کسر نمیشود و تنزل پیدا نمیکند؛ منتها معلوم نیست که نحوۀ بیان به شکل حقوقی، بر بیانِ اوامر و نواهی حاکم باشد و بیان هر امر و هر نهی -به نحوی که ما در فقهالبیان گفتهایم- حتماً باید متأخر از دو دستۀ مباحثات فقهی دیگر باشد. کدام دو دسته؟
دسته اول، مباحثاتی است که به ثبت» حکم فقهی در فطرت مخاطب میانجامد. اصطلاحاً در ابتدای بیان حکم فقهی باید روایات باب ثبت را استفاده کنیم. روایات و آیات باب ثبت کدامند؟ روایات و آیاتی هستند که به وضوح فایده یک امر یا نهی الهی را تبیین میکنند، قبل از اینکه به خودِ آن امرونهی بپردازند. مثلاً در خطبه فدکیه صدیقه کبری اینگونه آمده است: فَرَضَ اللّهُ الصَّلَاةَ تَنْزِیهاً عَنِ الْکبْرِ»؛ در این جمله از تعبیر واجب و فریضه استفاده شده است، میفرماید: خدا نماز را واجب کرد به علت اینکه کبر در وجود انسانها از بین برود»؛ بین صلاة و کبر ارتباط برقرار شده است. کبر در روابط انسانی یک مسئله مبتلابه است و همه آثار سوء کبر را درک میکنند، همه رنجهای ناشی از تکبر را احساس میکنند و میدانند که مسئله کبر، مسئلهای است که به ضرر همه و شخص متکبر تمام میشود. حضرت زهرا میفرمایند نماز به خاطر مدیریت کبر واجب شده است. یعنی حضرت زهرا چه کردند؟ مسئله صلاة را ثبت کردند، کارکرد و فایده صلاة را نشان دادند و بحث کردند. این معنایی که بنده عرض کردم را در مجموعه روایات و آیاتِ باب علل الشرایع میتوانید پیدا کنید؛ منتها علل الشرایع را باید از علل الشرایع مرحوم صدوق گستردهتر ببینید.
همهٔ آن آیات و روایاتی که به نوعی نسبت بین یک حکم شرعی یا فریضه الهی و فطرت انسان را بحث کردهاند، همگی، روایات و آیات باب ثبت هستند که متأسفانه در تفقه موجود نادیده گرفته شده است. از برخی اعاظم متأخرین که کتابهای حدیثی جدید نوشتهاند سؤال شده بود که: چرا به موسوعههای قدیم فقه اکتفا نکردید و خودتان در حال نوشتن موسوعه جدید فقهی هستید؟» آنها در جواب گفته بودند که: در موسوعههای فقهی قدیم نوعی عضین(=بریدن) اتفاق افتاده است؛ فقهایی که موسوعه فقهی نوشتهاند همان بخشی از روایت که مورد استظهارشان بوده است را آوردهاند و مابقی قسمتهای روایات و آیات را نیاوردهاند». لذا در موسوعههای جدید فقهی به سمت این رفتهاند که مجموعۀ روایت و مجموعه آن کلامی که از امام نقل شده است را بیاورند. عرض بنده این است که شما اگر به اصل حدیث رجوع کنید -نه به کلماتِ فقهای عظیمالشأن شیعه- میبینید در اصل حدیث ثبت احکام هم موجود است، در مجموعه احادیث مجموعه روایات و آیاتِ باب ثبت وجود دارد. شروع تفقه و انذار، بیان آیات و روایات باب ثبت است. گاهی اوقات در همین مسئله صلاة ده نوع روایت ثبتی را میتوان پیدا کرد؛ یعنی امام نظامی از فواید صلاة را برای مخاطب خود بحث کرده است. خب وقتی ما اینها را حذف میکنیم و فقط میگوییم: فرض الله الصلاة»؛ مخاطب با امرونهیای روبرو میشود که خاصیت آن امرونهی را نمیداند. رسالههای ما به این نقیصه مبتلا هستند؛ یعنی وجوب و حرام در آنها بحث شده است، ولی آن بخش از آیات و روایات که مجموعه فواید و منافع این وجوب و حرام را ذکر کردهاند را نیاورده است؛ فلذا انذار و درونیسازی اتفاق نمیافتد، این دسته اولِ روایات است.
دسته دوم از آیات و روایاتی که کمک میکند تا تفقه منجر به بصیرت و آن تفقه منجر به انذار اتفاق شود، روایات و آیات باب تحلیل» حکم هستند. مثلاً کسی نمازخواندن را پذیرفته است آنهم به دلیل مدیریت کبر یا به دلیل تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکرِ» بودن و به دلیل روایات باب ثبت، از امام پذیرفته است. امام در گام دوم، تحلیل صلاة را شروع کرده و مجموعهای از آیات و روایت را بیان کردهاند که ابعاد صلاة را بحث کرده است. مثلاً فرمود: حَافِظُوا عَلَی الصَّلَوَاتِ وَ الصَّلاَةِ الْوُسْطَی»؛ در اینجا به این اشاره دارد که وقتی نماز میخوانید، اولاً این نمازها پنجگانه است و نماز وسطی از همۀ نمازها مهمتر است. یا فرمود: لا صَلاةَ اِلّا بِفاتِحَةِ الکِتابِ»؛ این روایت قید بودن سوره حمد را در نماز بحث کرده است، یعنی روایات در مقام تحلیل صلاة است. یا مثلاً فرمود: لَا صَلَاةَ إِلَّا بِطَهُورٍ» قید بودن طهارت در صلاة را بحث کرده است. یا مثلاً فرمود: لا صَلاةَ اِلّا بِحُضورِ القَلبِ» شرط کرده است به حاضر بودن قلب را شرط کرده است. یا فرمود: لَا صَلَاةَ لِجَارِ الْمَسْجِدِ إِلَّا فِی مَسْجِدِهِ» اینها همه روایات بابِ تحلیل هستند؛ یعنی ویژگیهای نمازی که در مرحلهٔ قبل ثبت شد را بحث میکند.
آنوقت در مرحلهٔ سوم با روایات و آیاتِ باب پردازش» حکم روبرو هستم؛ یعنی موانعی بر سر اجرای حکم صلاة وجود دارد، امام شروع میکنند به برداشتن آن موانع. مثلاً راوی میگوید: من در نمازی که فرمودید باید حضور قلب داشته باشم، حضور قلب ندارم». بعد امام فرمودند: مستحبات را کم کن» و نماز را به همان اندازۀ واجب انجام بده؛ یعنی یک توصیهای کرده است که آن توصیه منجر به این میشود که حکم در عمل پیاده شود. لذا مثلاً باب سوم فقهالبیان -که باب بیان مبتنی بر مکث است- میگوید بیان احکام باید در سه مرحله اتفاق بیافتد؛ حکم را ثبت کن، حکم را تحلیل کن، حکم را پردازش کن.
ببینید نمیخواهیم از اوامر و نواهی عبور کنیم؛ بلکه میخواهیم بگوییم نحوه بیان اوامر و نواهی در بیان اهلبیت با نحوه بیان اوامر و نواهی در بیان فقهای موجود متفاوت است، فقهای موجود عمدتاً روایات باب ثبت را حذف میکنند و محدودهٔ آن حکم را بحث میکنند؛ یعنی عمدتاً در باب روایاتِ تحلیل حکم بحث میکنند که ماهیت صلاة چیست و ارکانی و شروطی را در ماهیت صلاة بحث میکنند و غیر آن را از صلاة خارج میکنند و در نهایت شما متوجه میشوید که صلاة یعنی ارکان مخصوصه. اما اگر آمدید گفتید صلاة یعنی ارکان مخصوصه و ارکان مخصوصه را هم بحث کردید آیا درونیسازی و انذار در مخاطب اتفاق میافتد؟ به نظر ما اتفاق نمیافتد. آیا موانع بر سر راه اجرای صلاة هم برداشته میشود؟ یعنی آیا اگر فقط گفتید صلاة واجب است، میتوانید موانع بر سر راه نمازگزار را هم بردارید؟ یا نمازگزار را به حال خود واگذار میکنید تا خودش با موانع دستوپنجه نرم کند و نتواند عبور کند؟! [پس نتیجه میگیریم که] روایات باب پردازش هم وجود دارد.
عرض بنده این است که این نوع تفقهی که ما میگوییم –بنده فقط خواستم تقریب به ذهن کنم- منجر به بصیرت هم میشود، منجر به انذار هم میشود. لذا حضرت رضا فرمود: الْمُتَعَبِّدُ عَلَى غَیْرِ فِقْهٍ کَحِمَارِ الطَّاحُونَةِ » فرمود: آن متعبدی که بنا بر غیر فقه عمل میکند مثلَش، مثَل خر آسیاب است.» یعنی آن متعبدی که نمیداند چهکار میکند، دقیقاً معنای صلاة را نمیداند، دقیقاً معنای حج را نمیداند [مانند خر آسیاب است.] بخشی معنای صلاة، مربوط به روایات باب تحلیل است که فقهای موجود -کثر الله امثالهم- به آن پرداختهاند، ولی بخشی از این روایات هم مربوط به حصر روایات باب ثبت هم میشود، شامل حصر روایات باب پردازشِ صلاة هم میشود. البته من ارتقاء فقه را فقط در حد یکی از ابواب فقهالبیان بیان کردم؛ اما اینکه چگونه ما به بصیرت و انذار برسیم را میتوان در حد نُه باب فقهالبیان بحث کرد. ولی برای اینکه در ابتدای بحث این معنایی که از فقهالبیان عرض میکنم جا بیافتد و همچنین مشخص شود که چرا ما با فقه تنزلیافته روبرو هستیم؛ خواستم یک تصویر تفصیلی بیان بشود و باید بعداً بحث کنیم.
مَخلَص اعتقاد ما در مکتب فقهی هدایت این است که ما به تحول در دستگاه فقاهت نیاز داریم به نحوی که قدرت انذار و تحریک فکر و بصیرتافزایی فقاهت ما ارتقا پیدا کند. اگر این بحث را مطرح کردیم، به نظر من نیاز به فلسفه، دستگاههای عقلی و استدلالهای انضمامیِ بیرونی به فقه مرتفع میشود و خودِ فقه قابلیت این را دارد که سؤالها را جواب دهد، شبهات را پاسخ دهد و انسانها را به ظرفیت رعایت حدود الهی برساند.
البته در اینجا بحثهای طولانی داریم که این نوع تفقه از چه زمانی شروع شد؟ به نظر ما از زمان شیخ طوسی شروع شد؛ زمانی که مرحوم شیخ طوسی میخواستند با فقه اهل تسنن نظام مقایسهای شروع کنند. این تفقه موجودی که محدود به کشف معذّر و منجّز است، از زمان شیخ طوسی در حوزهٔ ما وارد شده است، وگرنه قدمای ما در بیان احکام خودِ روایت را میخواندند.
بله ممکن است به قدمای ما اشکال کنید که مثلاً در ظهور روایت دقت کافی نداشتند و دقتها باید افزایش پیدا کند، ولی اینکه به متن روایت تحفظ داشتند، به فقه منجر به انذار و فقه ایجادکنندهٔ بصیرت -بنا بر روایاتی که خواندم- نزدیکتر بودهاند به نسبت این فقه رایجی که فقط بیان واجب و حرام میکند و مخاطب نمیفهمد که این واجب با فطرت او دقیقاً چه نسبتی دارد و برای زندگی او چه کارکردی دارد.
من دیدم که بعضی از فضلای معاصر ادبیاتی به کار بردهاند مبنی بر اینکه ما باید بیان دینی را با ادبیات کارکردگرایی محل بحث قرار دهیم . ضمن اینکه تقدیس میکنم و به انگیزهٔ این دوستان احترام میگذارم که ضعف ادبیات دینیِ ما را متوجه شدند که این ادبیات در سطح فقه کمتر تحریک فکر میکند؛ ولی باید توجه کنیم که راه ترمیم این ادبیات این نیست که از مبانی غربی استفاده کنیم و اصلاً خود بیانِ اصطلاحِ کارکردگرایی» ناشی از این است که ما از ادبیاتِ هرمنوتیک غربی متأثر شدیم که در حال ورود به کشور است. دغدغه درست است، ولی باید به سبک منضبط ملّاها و علمای قدیم به سمت این برویم که اصول تأسیسی را مطرح کنیم تا این آفتها برطرف شود. پس من روی این مبنا یک جمله را بحث کردم؛ تمام توضیحات قسمت اول عرائضم این بود که ما به دنبال ارتقای مفهوم فقه هستیم، به شکلی که فقه کارکرد تحریک فکر هم داشته باشد؛ این حرف اول.
۲. فقه هدایت؛ شامل سه دسته فقهِ ارتقاء دهندۀ تحریک فکر نسبت به حق تعالی و ربوبیت الهی
حالا براساس این مبنای اصولی -که البته کاملاً باب مناقشه در آن را باز میگذارم و بعداً وارد بحث خواهم شد- در مباحثات خودمان سه دسته فقه را پایهگذاری کردیم که این سه دسته فقه کمک میکند تا مسئلهٔ تحریک فکر نسبت به مسئلهٔ حق و ربوبیت الهی یکقدم نسبت به وضعیتِ فعلی ارتقا پیدا کند؛ حتی بالاتر از آن چیزی که به صورت ناقص در فصوص یا اسفار اربعه گفتهشده است.
آقایان میگویند که اگر کسی یک دور این مبانی فلسفی را نخواند، آدم نمیشود و حیث این استدلالشان این است که میگویند حکمتِ احکام و دایرهٔ نفوذ ربوبیت را متوجه نمیشوند. به نظر ما حتی بالاتر از این مکاتب فلسفی و عرفانی که چنین ادعایی را دارند، در این سه دسته فقهی که عرض میکنم، توانستیم تحریک فکر و عمقبخشی و بصیرتافزایی نسبت به دین را ارتقا دهیم. من الآن عناوین این را بحث میکنم و در نهایت نکتهٔ سومی را هم عرض میکنم و از محضرتان استفاده میکنم.
این سه دسته فقه عبارت است از:
باب اول فقهالحیاة است؛ ما در مباحثات باب فقهالحیاة به مسئلهٔ خلقت الهی میپردازیم؛ وقتی مکرر در مکرر به آیات الهی رجوع کنید و با تدبر مطالعه کنید میبینید وقتی انبیای الهی، ائمه و آیات الهی در مقام بیان هدایت و ربوبیت الهی هستند، تکیهٔ زیادی بر مسئلهٔ خالق بودن خدا دارند و ویژگیهای مختلفی را در مسئلهٔ خلقت الهی بحث کردند. اینها به نحو بریده در کتب ما موجود است، ما به اینها دقت کردیم و آنها را به یک باب فقهی بزرگ تبدیل کردیم؛ یعنی در این باب فقهی در مورد ویژگیهای خلقت بحث میکنیم. ابوابی در این مباحثات داریم.
اولین باب این است که خدا هر آنچه را که خلق میکند، زنده خلق میکند. ده-دوازده دسته بحث مفصل اینجا داریم و اینها همه کارکردهایی دارند که در بخش سوم عرض میکنم.
مثلاً به استظهارِ آن آیهای که میفرماید: اِن مِن شیء اِلّا یُسَبِّحُ بِحَمدِه» ما چیزی نداریم مگر اینکه تسبیح میکند.» ما استظهار کردیم که خدا هر آنچه را که خلق میکند، زنده خلق میکند. چرا؟ چون تسبیح فعل شیء مرده نیست، تسبیح فرع بر حیات است. موجود و شیئی که تسبیح میکند و خدا را منزه میداند، هم حیّ است و هم شعور دارد که این کار را میکند. اگرچه موجودات دیگر نمیفهمند وَلکِن لاتَفقَهونَ»؛ یعنی آدم تسبیح آنها را عمیقاً متوجه نمیشود. حالا این یک باب است که خدای متعال هر آنچه را که خلق کرده است، زنده خلق کرده است.
یا مثلاً آیات و روایات فراوانی در مورد اینکه تقدم و تأخر خلق برای خدا چه بوده است؛ داریم که همهٔ اینها باید محل دقت قرار گیرند. مثلاً امام صادق روایتی دارند در توحیدِ صدوق که میفرمایند: خَلَقَ الله مَشیَّة قَبلَ الاَشیاء ثُمَّ خَلَقَ الاَشیاءَ بِالمَشیَّة»؛ میفرمایند :خدای متعال قبل از اینکه اشیا را خلق کند - همان اشیائی که تسبیح میکنند - مشیت خود را خلق کرده است. سپس بهوسیله مشیت اشیاء را خلق کرده است.» یا امام رضا میفرمایند: المَشیّةُ وَ الاِرادَة مِن صِفاتِ الاَفعال فَمَن زَعَمَ اَنَّ اللهَ تَعالی لَم یَزَل مُریداً شائیاً فَلَیسَ بِمُوَحِّدٍ»
کأنّه بعضی از متفکرین و فلاسفه معتقد بودند که خدا لَم یَزَل خلق میکند و خدا لَم یَزَل اراده میکند، دیدید که گاهی اوقات تفوّه میکردند که ارادهٔ خدا ذاتی است. همینکه قبول کردیم خدا ازلی است، از جمله لوازم ازلی بودن خدا این است که او اراده میکند و مشیت میکند. امام میفرمایند: مَن زَعَمَ اَنَّ اللهَ تَعالی لَم یَزَل مُریداً شائیاً فَلَیسَ بِمُوَحِّدٍ». میگویند این شخص از دایرهٔ توحید خارج شده است، نه؛ زمانی بوده که خدای متعال هیچ خلق و ارادهای نداشته است، خدا بوده است و خدا بوده است و خدا بوده است. از یک زمانی خدا خلق و اراده را در نظر گرفته است. حال اینها فوایدی دارد که من فواید این نوع مباحثات را در بحث سوم مطرح میکنم.
یا مثلاً برخی آیات، خدا را اینطور معرفی میکند: اللهُ الَّذی خَلَقَ سَبعَ سَماوات وَ مِنَ الأرضِ مِثلَهُنَّ»؛ متعلق خلق خدا را محل توجه قرار داده است. میگوید خدا آسمان را خلق کرد، خدا زمین را خلق کرد و نسبت به این مسائل توجه میدهد. اینها مجموعه آیات و روایاتی هستند که باید محل تدبر قرار بگیرند و فوایدی بر آنها بار است و گفتوگوهای جدی را میتوان در همین باب بحث کرد.
مثلاً در آیه شریفه فرمود: بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم سَبِّحِ اسمَ رَبّکَ الاَعلی»؛ ربّت را تسبیح بگو که اعلاست، او را از هر عیبی منزه بدان. سپس وقتی میخواهد استدلالش را بیان کند، میفرماید: الَّذی خَلَقَ فَسَوّی»؛ اصلاً به چه دلیل باید خدا را منزه دانست و او را تسبیح کرد؟ چون خدا خلق کرد و خلقش مبتنی بر تسویه است، خلقِ نظاممندی دارد؛ خداوند خلقِ مجزا و بریده خلق نکرده است، بلکه خدا در نظام و هماهنگ خلق کرده است، در معنای تسویه همهٔ این معانی خوابیده است. وقتی میفرمایید خدا به نحو تعادلیافته خلق کرده است، یعنی چند چیز را فرض کردید؛ یکی اینکه خدا مجموعهای از موجودات را خلق کرده است و بعد ارتباط این مجموعۀ از خلق خدا منجر به ایجاد وصفِ تسویه میشود، منجر به ایجاد وصف تعادل میشود. میتوانید تصور کنید که مثلاً خالقی میلیاردها میلیارد شیء را خلق میکند و هیچکدام از این خلقها بر ضد دیگری عمل نمیکند و در تعارض با دیگری نیست.
آدم هرچقدر هم منکر و ملحد باشد، دستش را بالا میبرد و میگوید: بله اگر کسی چنین خلقی را کند، او منزه است؛ یعنی آیه دوم در حکم استدلال برای تنزیه است. به چه دلیل ربّ اعلی را باید منزه دانست؟ میگوید چون خلقش هماهنگ است. برای بشر امروزی خیلی قابل تصور است؛ گاهی اوقات میخواهد مثلاً کارخانهٔ تولیدی راه بیندازد، محیطزیست را از بین میبرد؛ میخواهد GDP را بالا ببرد، خانواده فرد کارگر را دچار فروپاشی میکند؛ میخواهد تولید کشور را رونق دهد، امنیت کشور را به خطر میاندازد. برای انسان معاصر عدم تسویه و عدم حرکت نظاممند وجداناً قابل درک است و همیشه حرکتهای او حرکتهای بخشی است؛ یک تصرف میکند که ضدّ صد تصرف دیگر است. حالا آیه اینگونه میفرماید الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّى»؛ همه موجودات را خلق کرد منتها در حالت تسویه و تعادل خلق کرد و این خلق او در تعارض نیست وخلق نظاممندی است.
پس عرض من این است که این نوع گفتگوها باعث میشود که یک جمع بندی از ویژگیهای خلقت الهی پیدا کنیم که نتایج مختلفی در بر دارد که بنده با تأکید در قسمت سوم به صورت استظهاری میگویم که فایدهٔ این مباحثات چیست. فقهالحیاة ابوابی دارد؛ به عنوان مثال ما فقهالسماء را باز کردیم و در اینجا در مورد سماء بحث میکنیم چون متعلقِ خلق است.
یا فقهالمَلِک که در مورد ملائکه الهی بحث میکنیم، اینها ابواب داخلی فقهالحیاة است. هر یک از اینها نیز، درونی دارند؛ برای مثال زمانی که شما در مورد فقه ملائکه بحث میکنید، سرفصلی وجود دارد که ملائکه چیست. آیهای موجود است که در مقام اعتراض به مشرکان میفرماید: إِنَّ الَّذِینَ لَا یؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَیُسَمُّونَ الْمَلَائِکَةَ تَسْمِیَةَ الْأُنثَى»؛ خداوند متعال اعتراض میکند و میگوید از جمله معایب کسانی که به آخرت ایمان ندارند این است که بر ملائک نام دختر میگذارند و میگویند ملائکه دختران خدا هستند. سپس اعتراض میکند و میگوید که این تعریف، تعریف غلطی است.
در سوره فاطر، ملائکه را تعریف میکند که جَاعِلِ الْمَلَائِکةِ رُسُلًا»؛ خداوند متعال ملائکه را رسولان خود قرار داد. این حرف به چه معناست؟ به این معناست که هر کاری که خداوند متعال در عالم انجام میدهد به ید ملائکه انجام میدهد؛ اگر قرار است به کسی حیات دهد از ملائکه استفاده میکند –که روایات آن را در مباحثات قبلی خواندیم- ملائکه از عالم عقول، روح العقل را در یک سن و ماه خاصی به رحم مادر منتقل میکنند، اگر خداوند بخواهد جانکسی را بستاند از ملائکه استفاده میکند، اگر خداوند بخواهد صورت یک آدم را در رحم مادر بیاراید از ملائکه استفاده میکند، اگر قرار باشد باران بیاید ملائکه موکل باران کار را انجام میدهند، اگر قرار باشد زله بیاید ملائکه موکل زمین کار را انجام میدهند. همانگونه که در سوره فاطر فرمود: جَاعِلِ الْمَلَائِکةِ رُسُلًا»؛ [رسول بودن ملائکه را] به نحو مطلق هم فرمودهاست؛ خداوند متعال، ملائکه را رسل» قرار داد.
اگر در این حرف درایه کنید بر آن فوایدی مترتب میشود؛ از جمله فواید دقت در این در روایات این است که میفرماید در عالم، قانون -قانون به معنای امر ثابت به تعبیر مرحوم سید منیر الدین - حاکم نیست و همیشه همهچیز تحت مدیریت ملائکه است. رسولان الهی همواره همهچیز را منظم میکنند. برای مثال در بعضی از آیات قرآن آمده است که برخی از ملائکه حافظ انسانها هستند تا زمانی که اَجَل آنها به سر آید؛ آنها مانع میشوند که فردی از دنیا نرود و یک محافظت ویژهای از انسانها انجام میدهند. این ملائکه تحت ضوابط خاصی عمل میکنند و در حال مدیریت عالم هستند. این بدان معناست که ما به حاکمیت قانون به معنای امر ثابت بر عالم قائل نخواهیم شد و در آینده اثراتی در فیزیک و زیست دارد که اگر وقت شد در قسمت سوم اشاره میکنم، بحث فقهی بسیار درستی است.
آنگاه این سؤال پیش میآید که رسولان الهی تحت چه ضوابطی عمل میکنند؟ آیا این ضوابط و مناسکِ رسولان الهی توسط انسان قابل مدیریت هست یا خیر؟ برای مثال باب این روایات را دیدهاید که فرد مؤمن، کاری را انجام میدهد و ملائکه برای آن مؤمن دعا میکنند و خدای متعال دعای ملائکه را مستجاب میکند؛ یعنی استجابت الهی با واسطه و شفاعت ملائکه اتفاق میافتد . بنابراین میتوان از طریق انجام برخی از مناسک، تصرفات ملائکه را در عالم زندگی خودمان بیشتر کنیم و به سمت عصر ظهور برویم و از این دنیای سکولاریسم عبور کنیم و برکات بیشتری را بر زندگی مردم نازل کنیم. مثال معروف آن این است که شما همگی شنیدهاید که در روز جنگ احد و بدر و در بعضی از جنگهای پیامبر، ملائکه نازل میشدند و به جنگ کمک میکردند، این در بسیاری از مواقع، در آیات قرآن تصریح شده است. حالا چرا ملائکه نازل میشدند؟ برای استقامت مؤمنین؛ از جمله عوامل نزول و امداد ملائکه، استقامت و جهاد در طریق حق است. نظامی از مناسک قابل استنباط هستند که بحث خواهیم کرد. یا برای مثال تقسیمات ارکان اصلی ملائکه و کارکردهای آنها در عالم چگونه است؟ برای مثال متکفل روزی فلان ملک است؛ متکفل موت و حیات فلان ملک است که همگی بحث شده است. تمامی اینها را در یک باب فقهی بحث میکنیم.
کارکرد آنها این است که به جای نظام قوانین در عالم، نظام مناسک را جایگزین میکنیم؛ یعنی اینگونه نیست که در عالم، قانون ثابتی وجود داشته باشد که ما آن قانون را کشف کنیم و خداوند مهندس بازنشسته است کما اینکه بعضی تفوّه کردند. خدا یک ساعتی را کوک کرده است و این ساعت در حال حرکت است و عقربههای آن میچرخد. بعضی از افراد، خدا را اینگونه بحث کردهاند و این تفکرات ناشی از تفکرات یهود است: وَقَالَتِ الْیهُودُ یدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ»؛ میگفتند خدا بعد از خلقت دخالتی ندارد. فقهالملائکه و فقهالملک به ما کمک میکند تا مناسک دخالت دائمی الهی و ربوبیت الهی را بحث کنیم. تا آنجا که ما استنباط کردیم ده دسته مناسکِ جلب رحمت الهی و جلب مشارکت ملائکه را بحث میکنیم و در اختیار مؤمنین قرار میدهیم. زمانی که مؤمنین میخواهند در زندگی خود تصرف کنند از این ده دسته مناسک استفاده میکنند و دیگر کاملاً آن نگاه قانونی و امر ثابتی از ربوبیت به صورت کامل از ذهنها زدوده میشود. بنده بیش از این نمیخواهم در این قسمت فقهالحیاة و فقه الخلق بحث را ادامه دهم، ولی تقریباً بخش عمدهای از آیات قرآن، به مسئله خلق پرداخته است و دعوت به مسئلهٔ تفکر و تدبر در مسئلهٔ خلق هم کرده است. أَفلا ینظُرُونَ إِلی الإِبِلِ کیفَ خُلِقَتْ»؛ میگوید به نوع خلقت ابل» توجه کنید. امثال این آیات و روایات زیاد است، اما تابهحال بر سر درس اخلاق و منبر و وعظ از اینها استفاده کردیم. ابتکاری که ما به خرج دادیم -به فضل الهی و به دعای امام زمان ارواحنا فداه- این است که آنها را تبویب کردیم و حتماً این تبویب نیز قابل تکمیل است؛ ولی نکته این است که از نگاه اخباری به این آیات و روایات عبور کردیم و بعدا فواید آن را عرض خواهم کرد.
باب دوم مکتب فقهی هدایت، فقهالتقدیر است. ما راجع به مسئله تقدیر نیز وارد بحث شدیم و گفتگو کردیم؛ فکر میکنیم مسئلهٔ ربوبیت الهی و هدایت، بدون مسئله تقدیر قابل درک نیست. در ادامۀ همین آیهای که خواندم میفرماید: وَ الَّذِی قَدَّرَ فَهَدی»؛ خداوند متعال به قدرتِ تقدیرش معرفی شده است و نتیجه تقدیر خداوند، مسئلهٔ هدایت است؛ این یعنی میان مسئلهٔ تقدیر و هدایت ارتباطی برقرار است که آن را در آینده به صورت استظهاری شرح میدهم.
یا برای مثال در روزی که جناب موسی به کاخ فرعون رفته بودند -همان گفتوگویی که در کاخ فرعون بود- زمانی که حضرت موسی آن معجزات را نشان داد فرعون سؤالی پرسید و گفت: قالَ فَمَنْ رَبُّکما یا مُوسی»؛ سپس حضرت موسی فرمود: رَبُّنَا الَّذِی أَعْطی کلَّ شَیءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى» این نکته بسیار جالبی است؛ حضرت موسی در اوج حکمت و از پیامبران بزرگ الهی بودند؛ اولین جملهای که در مقام توصیف ربوبیت الهی بیان میکنند میگویند خدای متعال آنکسی است که تقدیر میکند. أَعْطی کلَّ شَیءٍ خَلْقَهُ»؛ خدای متعال خلق هر چیزی را بهاندازه به آن اعطا کرده است. چرا وقتی پیامبری مثل موسی با یک انسانِ ملحد و منکری مثل فرعون روبهرو میشود بیان خود را از تقدیر شروع میکند؟ این سؤالی است که بنده میخواهم بپرسم. به این فکر کنید چرا حضرت موسی میفرماید رَبُّنَا الَّذِی أَعْطی کلَّ شَیءٍ خَلْقَهُ»؟ چرا از جای دیگری شروع نکرد؟ چرا از مناسک شروع نکرد؟ گاهی از اوقات فرد مقابل شما در مرحله انکار است. پیشنهاد حضرت موسی این است که گفتگو با منکرین و غیر اهل ایمان را از مسئلۀ تقدیر شروع کنید. البته امیرالمؤمنین علی در روایتی میفرمایند تقدیر بسیار عمیق است و از علم خاص الهی است و در آن بسیار غور نکنید و راجع به آن وارد بحثهای عمیق نشوید.
ولی بههرحال دقت در آیات و روایات در مسئلهٔ تقدیر، بابی را برای ما میگشاید که میتوانیم بعضی از مسائلمان که پاسخگویی به آنها در عصر حاضر یا به عهدهٔ فلسفهٔ ناتوان گذاشته شده است یا کماکان بیپاسخ مانده است را پاسخ بدهیم و به آن بپردازیم. برای مثال یکی از مواردی که بنده با آن بحث میکنم، تحلیل مسئلهٔ حرکت است. همانگونه که میدانید در نظام فلسفی راجع به مسئلهٔ حرکت بسیار بحث شده است که حرکت در عالم به چه صورت اتفاق میافتد. برای مثال بعضی گفتند تعریف حرکت و فساد است؛ یعنی موجود قبلی کائن است سپس این فاسد میشود و از بین میرود و موجود بعدی به وجود میآید، بر اساس و فساد تحلیل کردهاند. بعضی دیگر از فلاسفه، حرکت را به حرکت جوهری معنا کردند و معنایی را ارائه دادند. بعضی از فلاسفهٔ غربی، حرکت را دیالکتیکی معنا کردند و مسئلهٔ حرکت را بر اساس تضاد تحلیل کردند.
مرحوم سید منیر در مباحث خود با اینها مناقشاتی میکنند و میگویند حرکت یعنی ترکیبِ ولایت، تولی و تصرف و یک حد اولیه ارائه میدهند. میگویند حرکت سه چیز است: یکطرف آن امداد الهی است که از کلمه ولایت برای بیان آن استفاده میکنند؛ هر حرکتی که در عالم اتفاق میافتاد، امدادی از طرف ربوبی وجود دارد. طرف دیگر حرکت، تولی است و وارد بحث میشوند و میگویند حتماً تقاضایی وجود دارد که آن امداد نیز وجود دارد و باهم ترکیب میشوند و تصرف را نتیجه میدهد و یک کاربرد و تصرف ایجاد میشود. ایشان تحلیل سهبخشی خود را مطرح میکنند و میگویند هیچ حرکتی نیست مگر آنکه سه جزء دارد: ولایت، تولی، تصرف؛ این حد اولیۀ دستگاه ایشان است. ایشان بر همین مبنا میفرمایند که بنده فلسفه را شیعه کردم. میگویند ما کاری کردیم که خداوند در حرکت دیده شود؛ درحالیکه در دستگاههای فلاسفهٔ موجود، خداوند در حرکت دیده نمیشد، نقش خدا در حرکت دیده نمیشد. مثلاً وقتی شما در تحلیل فلسفیتان حرکت جوهری را مطرح میکنید و یا وقتیکه و فساد یا تضاد دیالکتیکی را مطرح میکنید، خدا و ربوبیتش دیده نمیشود. سید منیرالدین در حد اولیه دستگاه فلسفیشان رفتند به سراغ اینکه اصالت فاعلیت را مطرح کردند و اصالت فاعلیت هم نقش خدا را دیده است.
از جمله مباحثی که در آن از مسئلهٔ قدر استفاده میکنیم، مباحثاتی است که کلام سید منیرالدین را تکمیل میکند، در آن مباحثات بر اساس مفهوم قدر اشکالاتی را به ایشان وارد کردیم؛ از جمله اینکه تولی و تقاضای موجودی که تولی میکند، تابع قدر و ظرفیتی است و شما نمیتوانید در تحلیلتان مطلقِ تولی را بحث کنید و بگویید من حرکت را معنا کردم؛ چون حرکت در عالم، حرکتِ واحد نیست، بلکه حرکتها متکثر هستند و یک بخش از هر حرکت متکثر تقاضایی که یک موجود مطرح میکند و تقاضای آن موجود تابع قدر است؛ لذا تا قدر» را نشناسید نمیتوانید تولی را بهصورت فنی معنا کنید. بله ما به مرحوم سید منیرالدین نمرهٔ بیست میدهیم به خاطر اینکه در تحلیل حرکت به این سمت رفتند که اختیار و تولی انسانها و موجودات و ربوبیت الهی را لحاظ کردند و به ایشان یک اعتراضی هم میکنیم به خاطر اینکه ایشان در تحلیل حرکت کلیگویی کردند. باید به این نکته توجه میدادند -ایشان توجه ندادند و اساساً فلسفه قابلیت توجه دادن به این دقتها را ندارد- که هر تولی تابع یک قدر است و شما نمیتوانید حرکت را به نحو کلی معنا کنید و سپس ادعای تصرف و ادعای مهندسی اجتماعی داشته باشید؛ این اولین اشکال به تعریف حرکت از منظر مرحوم سید منیرالدین بود.
از سویی دیگر در تعریف حرکت ایشان گفتهاند خدای متعال ولایت دارد و خداوند امداد میکند، ما در روایاتمان داریم که ربوبیت الهی ذیل اسماء اتفاق میافتد. [بنابراین] شما باید توضیح دهید حرکتهایی که در عالم اتفاق میافتد ذیل چه اسمی اتفاق میافتد. باز این مطلب هم در تحلیل حرکتِ سید منیرالدین مخفی واقع شده است و تبیین تفصیلی ندارد. لذا مرحوم سید منیرالدین اصل ربوبیت الهی را بحث کردند ولی وارد فقه الاسماء نشدند و بحث نکردند که بر فرض اگر به یک نفر علم داده میشود، او در تقدیر از خدا تقاضای عالم بودن را دارد و این علم ذیل یکی از اسماء الهی به او داده میشود. کارکرد این مبحث در دعا و در همان قواعدِ دهگانهای است که جایگزین نظام قوانین ثابت عالم هستند. یکی از آن قواعد دهگانه دعاست که جایگزین نظام قوانین ثابت عالم است. شما اگر در دعا به اسم خاص الهی معرفت داشته باشید استجابت سریعتر اتفاق میافتد.
مثلاً راوی محضر امام رسیده است و در مقام گفتوگو دربارهٔ اتفاقات شومِ آخرامان است و با این سؤال که چگونه از اتفاقات شوم آخرامان به سلامت عبور کند، از امام راه حل میخواهد. امام دعای غریق را تعلیم میکنند؛ یا اَللّهُ یا رَحمنُ یا رَحیمُ یا مُقَلِّبَالقُلوبِ ثَبِّت قَلبی عَلی دینِکَ ». راوی وقتی دعا را تکرار میکند یک عبارت را اضافه میکند و میگوید: یا مقلبالقلوب و الابصار». امام صادق اعتراض میکنند و میفرمایند: خداوند مقلبالقلوب و الابصار هست، ولی شما در این تقاضایی که میکنید به اسم ابصار» نباید تمسک بجویید، بلکه باید به همان اسم مقلبالقلوب بسنده کنید. . در واقع امام صادق میفرمایند: هر تقاضایی باید نسبت به یکی از اسماء الهی مطرح شود تا خدای متعال آن تقاضا را امداد کند و از ما بهعنوان بندگان مؤمن خواستند که این معرفت الاسماء را فیالجمله پیدا کنیم. پس بازهم میتوانیم به تحلیل حرکت بر مبنای سید منیرالدین اشکال وارد کنیم که در بخشِ امداد وارد بحث فقهالاسماء نشدند و نتوانستند نسبت بخش امداد و نسبت آن با اسماء الهی را تحلیل کنند. البته من مکرر عرض کردهام که این اشکال، به نحو عام به دستگاههای فلسفی وارد است، هیچ دستگاه فلسفی نمیتواند به این سؤالات در این حدِ دقت جواب دهد؛ اما تا آنجایی که اصل ربوبیت الهی و اصل تولی را ایشان وارد دستگاههای فلسفی کردند و غلط بودن آن تحلیلهای فلسفی از حرکت را جا انداختند، بحث قابل دفاعی است و تکمیل آنهم به همان گونهای است که محضر شما عرض کردم. بنابراین فقهالتقدیر بسیار مهم است؛ یعنی اینگونه نیست که میخواهیم یک بحثی را مطرح کنیم که کاربردی نیست، بلکه در تحلیلِ حرکت مهم است. در آینده که فقهالتقدیر را به نحو تفصیلی بحث کردیم نشان میدهیم که چگونه مسئلهٔ تقدیر به نحو تفصیلی بر تصرفات اجتماعی اثر میگذارد. مباحث دیگری در فقهالتقدیر مطرح است که از آنها میگذرم.
سومین بابِ فقه هدایت، مسئله فقهالنظام است، مسئلهٔ هدایت به نظامات اجتماعی نیز وابسته است؛ من برای اینکه اصل استدلالمان را برای تأثیر نظامات اجتماعی بر هدایت مطرح کنم یک روایت را محضر شما میخوانم.
حضرت علی میفرماید: النّاسُ بِأمُرَائِهِم اَشبَهُ مِنهم بآبائهم» در این حدیث مقداری درایه کنیم؛ از نطفه تا دوران حمل، تا تولد و هفت سال اول، هفت سال دوم و هفت سال سوم و تا رزقی که به خانه میآید تقریباً همهٔ امور تحت مدیریت آباء است؛ ؛ یعنی وقتی انسان مسئلهٔ أبوّت و پدر را تحلیل میکند، میبیند که پدر انسان به نحو تام بر جسم انسان، روح انسان و در اخلاق انسان تأثیر دارد؛ حتی مادر که تأثیر زیادی بر فرزند دارد هم بنا بر انتخاب پدر است؛ یعنی روایت با واسطۀ انتخاب مادر، نفوذ مادر را هم مدیریت میکند. بعضی تلقی نکند که چرا در روایت فرمود: بآبائهم» و مادر را نگفت؟ گفتیم که مادر نیز انتخاب پدر است. پدران بسیار بر فرزندان تأثیر دارند، پس روی چه حسابی امیرالمؤمنین فرمود: الناس بامرائهم اشبه منهم بآبائهم»؟ چرا فرمود مردم به امراء و حکامشان شبیهترند ؟ این یک سؤال است. امراء مگر چه تدبیری میکنند که اینهمه تأثیر دارند؟ امراء تنها کاری که میکنند تغییر و تصرفِ نظم اجتماعی است. از استظهار این روایت انسان متوجه میشود که نظامات اجتماعی بر مسئلهٔ هدایت آدمها تأثیر بسیاری دارند و تعیین میکنند که مردم به انبیاء شبیه شوند یا به امراء جور شباهت پیدا کنند. پس حتماً باید به مسئله نظامسازی ورود پیدا کنیم. البته من استدلالات فراوان دیگری دارم، اما اینجا میخواستم این استدلال زیبای امیرالمؤمنین را مطرح کنم. پس ما به فقهالنظام هم نیاز داریم.
یعنی با نُه چیز میتوانید نظام اجتماعی را طراحی کنید. ما مکرر در مباحثاتمان به آن اشاره کردیم و برای اینکه ممکن است که بعداً کسی این مباحثات ما را گوش کند من اجمالاً فقط دوباره به آنها تذکر میدهم. اولین مسئلهای که در نظامسازی مهم است.
انتخاب مسئول است؛ انتخاب امام است. امام یعنی کسی که به آدمها الهام و ایده میدهد. ما انسانِ بدون امام نداریم؛ لذا اگر کسی را بهعنوان امام انتخاب کردید، یعنی قبول کردید او نظم زندگیتان را مدیریت کند. سرّ اینکه در روایات ما بسیار تأکید کردند که امامتان را درست انتخاب کنید این است که امام به انسانها الهام میدهد، ایده میدهد. در سبک زندگی همه انسانها تابع یک امامی حرک
بسم الله الرحمن الرحیم
گفتگوهای مرتبط با نقد و بررسی اسناد بین المللی در کشور ایران گسترشی قابل توجه را تجربه می کند؛ یکی از این جلسات در تاریخ ۲۸ دی ۱۳۹۷ در مسجد جمکران قم و با موضوع نقد و بررسی بخش سوم سند توسعه پایدار ۲۰۳۰ برگزار شده است.
به گزارش
پایگاه اطلاع رسانی نقشه راه در این نشست تخصصی حجت الاسلام علی کشوری دبیر شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی در جمع فضلا، طلاب و علاقه مندان طب اسلامی گزارشی از معایب بنیادین بخش سوم سند توسعه پایدار ارائه داده است. صوت این سخنرانی را از
اینجا دریافت کنید و متن کامل آن را در ادامه مطالعه بفرمائید:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته، أعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجِیمِ، الحَمدُ للِّه رَبِّ العَالَمِینَ و الصَّلاةُ و السَّلامُ عَلَی سَیِّدِنا و نَبِیِّنا و شَفِیعِنا فِی یَومِ الجَزاء أبِی القَاسِمِ مُحَمَّدٍ و عَلَی اهلبیتهِ الطَّیِّبِینَ الطّاهِرینَ المَعصُومِینَ المُکَرَّمِینَ المُنتَجَبِینَ سِیَّمَا بَقِیَّةُ اللهِ الأَعظَمِ اَروَاحُنا لآمَالِه الفِداءُ و عَجَّلَ اللّهُ تَعَالَی فَرَجَهُ الشَّریفَ و اللَّعنُ الدّائِمُ عَلَی أعدَائِه أعداءِ اللهِ.
خوشحال هستم که خدمت برادران و خواهران محترم فعال در زمینهٔ مترقّی و متکامل طبّ اسلامی رسیدهام. جلسهٔ امروز را یک جلسهٔ مقدماتی برای یک تکلیف بزرگ بر زمینمانده بدانید؛ ما در کشورمان به بلای تحلیلهای غلط و محاسبات ناکارآمد در حوزههای مختلف مبتلا هستیم.
1. ایجاد چالشها و آسیبهای فراوان برای کشور در پی هر تحلیل و محاسبۀ غلط
1/1. برجام (مبتنی بر نظریۀ ناکارآمد تخارجۀ توسعهگرا)؛ از بارزترین تحلیلهای غلط تجربه شده و منجر به آسیبهای فراوان برای کشور
همهٔ مردم عزیز ما درک میکنند که یک تحلیل و محاسبهٔ غلط چه چالشی را میتواند در زمینهٔ زندگی آنها ایجاد کند. مسئلهٔ برجام که مبتنی بر نظریهٔ ناکارآمدِ ت خارجهٔ توسعهگرا (ر.ک yon.ir/tosegara) بود، امروز ناکارآمدی آن واضح است؛ همه میفهمند که این تحلیل چقدر ارزش پول ملی را کاهش داد، همه میفهمند که این تحلیل غلط چگونه باعث شد که تحریمها افزایش یابد، همه میفهمند که این تحلیل ناکارآمد امروز چگونه به یک مسئلهٔ امنیتی تبدیلشده است. حرف من این است که توجه کنیم تحلیلهای غلط و ضد دینی فقط مختص به مسئلهٔ برجام نیست، بلکه این تحلیلهای غلط و مبتلای به بدعت در دهها حوزهٔ دیگر نیز وجود دارد. ما باید برخوردی با احتیاط نسبت به همهٔ این تحلیلهای غلط داشته باشیم.
2/1. تعریف بدعت به عنوان هر امر مخالف قرآن و سنت و وظیفۀ روشنگری عالمان در برابر بدعتها؛ از قطعیات شریعت اسلام
نمیتوان ادعا کرد که قصد حوزه علمیهٔ قم و کشور محترم جمهوری اسلامی تحقق اسلام است ولی تحلیلهایی که ضد این هویت هستند در جامعهٔ ما مبنای عمل باشند. پیامبر در آن حدیث معروف فرمود: إِذَا ظَهَرَتِ اَلْبِدَعُ فِی أُمَّتِی فَلْیَظْهِرِ اَلْعَالِمُ عِلْمَهُ» (الکافی، ج1، ص54)؛ اگر بدعت گسترش پیدا کرد -بدعت یعنی چه؟ یعنی تمام آنچه مخالف قرآن و سنت است (نمونه: معانی الأخبار، ص154)- عالِم و حوزهٔ علمیه باید به میدان بیاید و به مردم و مسئولین بگوید که اگر این تحلیل غلط مبنا باشد، چه آثار سوئی برای دنیا و آخرت مردم دارد؛ این همهٔ حرفی است که بنده عرض کردم إنشاءالله از جلسهٔ امروز به بعد میخواهیم جدیتر به آن بپردازیم. همهٔ فقهای محترم شیعه این حرف را قبول دارند که وقتی یک تحلیل بدعتآمیز و مخالف هویت شیعی مطرح باشد، عالم باید ورود کند [و آن را نقد کند]. پیامبر فرمود: اگر عالمی این کار را نکند فان لَم یَفعلْ فَعَلَیهِ لَعْنَةُ اَللّٰه»؛ لعنت خدا بر آن عالِم باد؛ مسئله یعنی آنقدر مهم است؛ یعنی عالِمی که علمش را در مقابل بدعت مطرح نکند و به میدان نیاید، از رحمت خدا دور است. این تکلیفی است که پیامبر بر دوش علمای امت گذاشته است، باید بیایند بحث کنند و نشان دهند که آیا یک تحلیل مبتنی بر دین است یا مخالف آن.
خب این فلسفه و حکمت جلسه است؛ بنابراین ما در حال انجام کار طلبگی خود هستیم، ما در حال قرار دادن سخن پیامبر اکرم به عنوان مبنای عمل خود هستیم. فردا بعضی اعتراض نکنند که چرا در این حوزهها ورود پیدا کردهاید؟ قطعاً اگر ما بین دو دعوت قرار گرفتیم: یک دعوت ما را به سکوت در برابر بدعتها و تحلیلهای غلط دعوت کند و دیگری دعوت پیامبر باشد که ما را به سمت اینکه علم را مطرح کنیم میکشاند، ما قطعاً دعوت پیامبر را لبیک میگوییم و این امری طبیعی است. من تعجب میکنم بعضی از مدیران میانی جمهوری اسلامی به حرفهای خود فکر نمیکنند؛ به خود بنده در جلساتی پیام دادند و حتماً به همه شما هم گفتند که مثلاً شما به فلان مسئله ورود نکنید؛ اصلاً من نمیدانم چرا این توصیهها را به زبان میآورند؟! چطور کسانی در جمهوری اسلامی میتوانند به خود جرئت دهند که دیگران را به نزدن حرف پیامبران و ائمه دعوت کنند؟! خب إنشاءالله تکرار نکنند؛ چون هم خود را خسته میکنند و هم گناه خود را بیشتر میکنند و در عزم ما هم تأثیری ایجاد نخواهد شد.
خب یک بسته بحث پر از بدعت به اسم اسناد بینالمللی داریم، همهٔ شما نام اسناد بینالمللی را از گذشته شنیدهاید. در کشور ما رسم بر این است که اسناد بینالمللی را از حیث حقوقی بررسی میکنند؛ یعنی عمدهٔ کسانی که وارد بحث میشوند، نگاهشان بر این است که بگویند اسناد بینالمللی اامآور است یا اامآور نیست، یعنی رویکرد آنان، رویکرد حقوقی است. ما در حوزۀ علمیهٔ قم، غیر از این رویکرد حقوقی، یک رویکرد تحلیلی هم نسبت به اسناد بینالمللی آغاز کردهایم؛ چه نوع تحلیلی؟ تعارضهای این اسناد را با هدایت و آیات و روایات به جامعه نشان میدهیم. پس ورود ما به اسناد بینالمللی یک تفاوتی با ورودِ جریانهای مشهور به اسناد بینالمللی دارد؛ ما در این دورهٔ جدید در حال بررسی سند توسعهٔ پایدار هستیم و بررسی ما تا خودِ سال 2030 -اگر عمری باشد- ادامه خواهد داشت. ما قبل از این شروع به بررسی علمی و تخصصی بررسی اسناد بینالمللی کردهایم و حالا هم به بخش سلامت آن رسیدهایم که یک دور جدید است و إنشاءالله در آینده نیز فنیتر مسئله را بررسی میکنیم.
امروز میخواهم سه مطلب را حول اسناد بینالمللی به محضرتان گزارش دهم تا یک مقداری بحث واضح شود -عرض کردم که جلسه را مقدماتی میدانم- اگر خدای متعال به بنده توفیق دهد، دوست دارم در همین حوزه علمیهٔ مبارکهٔ پربرکت قم، چهل جلسه پشت سر هم در مورد اسناد بینالمللی طرح بحث کنم و نتیجهٔ مطالعاتی را که ما در حدود دو دهه در مورد اسناد بینالمللی و مسئلهٔ توسعه غربی داشتیم به محضر اعزّه گرامی گزارش دهم. من خدمت بعضی از اساتید محترم و مراجع محترم تقلید که میرسم و خدمتشان گزارش میدهم، این روایت را برایشان میخوانم که رُبَّ حَامِلٍ فِقهٍ اِلَی مَن هُوَ اَفقَهُ مِنه» (الکافی، ج1، ص403)؛ ما مراجع و علمای خود را آدمهای افقهی میدانیم ولی حرف خودمان را هم حرف فقیهانهای میدانیم. حس من این است که اگر بزرگان ما وقت اختصاص میدادند و داستان اسناد بینالمللی را تفصیلیتر از وضعیت فعلی بررسی میکردند، جلوی تسلط یهود در کشور ما از طریق اسناد بینالمللی گرفته میشد و حوزه علمیهٔ قم میتوانست یکقدم بالاتر از هویت شیعی دفاع کند. گرچه همین الآنهم اگر موضعگیریهای متین و پختهٔ علمای اسلام نبود، این اسناد به شکل گستردهتری در کشور اجرایی میشد.
2. توضیحات اجمالی درباره سند توسعۀ پایدار»، بررسی سند سلامت از هدف سوم سند توسعۀ پایدار» و تبیین راهحلهای مواجهه با اسناد بینالمللی»؛ سه بستۀ بحثی مطرح درباره اسناد بینالمللی در این جلسه
لذا من سه مسئله را راجع به اسناد بینالمللی گزارش میدهم؛اول آنکه مختصراً در مورد خود سند توسعه پایدار توضیح میدهم. سعی میکنم در قسمت دوم عرایضم تفصیلیتر راجع به سند سلامت (نسخه فارسی: yon.ir/fCKDn) صحبت کنم. سند سلامت، بخش سومِ سند توسعه پایدار است؛ به این سند به صورت تفصیلیتر از بخش اول و سوم عرایضم خواهم پرداخت. در نهایت هم در بخش سوم راه علاجی را که ما در شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی به آن دست پیداکردهایم، مطرح میکنم که چگونه با اسناد بینالمللی مقابله کنیم؛ پس این جلسهٔ ما این سه سرفصل را دارد.
1/2. معرفی سند توسعۀ پایدار؛ اولین بسته از مباحث مطروحه درباره اسناد بینالمللی در این جلسه
خب بخش اول [سخنانم]، معرفی سند توسعه پایدار است. سند توسعه پایدار در یک جمله در فاصله سالهای 2015 تا 2030 به دنبال ایجاد تغییر در 17 بخش مهم زندگی بشر است؛ یعنی سازمان ملل نیت کرده است که در این 15 سال -که الآن چند سالِ آن گذشته است- 17 تغییر مهم در دنیا ایجاد کند، این نیت سازمان ملل است. خودِ این 17 تغییر مهم شامل 169 هدف ریزتر هم میشود (ر.ک yon.ir/sdgs).
1/1/2. مخالفت با تمامی تحلیلهای انبیاء در 17 هدف مطرح در سند توسعۀ پایدار
حالا اگر کسی اینها را بررسی کند و بگوید این 17 تغییر مهم شامل چه چیزهایی میشود [خواهد دید] که موضوع دخالت سند توسعه پایدار، دخالت و نقض همهٔ تعالیم انبیاء است؛ دقت کنید تعبیر من دقیق است: سند توسعه پایدار به هر آنچه که انبیاء در آن ورود کرده و راجع به آن به بشر توصیه کردهاند، ورود کرده و خلاف آن را توصیه کردهاست؛ این آن بحثی است که میخواهم مطرح کنم. اگر حوزۀ علمیه حافظ سبک زندگی اسلامی، اعتقادات و اخلاق است، باید این امر را بداند که مواردی در سند توسعهٔ پایدار وجود دارد که نقضِ اخلاق، اعتقادات و سبک زندگی است و این موارد یکی و دوتا نیستند، بلکه همه موارد را شامل میشود.
حالا من بخشی از آنها را مثال بزنم. بنای من در این بخش اول بحث تفصیلی نیست؛ هم بحثهایی را قبلاً داشتم که الآن در دسترس هست هم در آینده در آن دورهٔ چهل جلسهای که الآن نیت آن را میکنیم، اگر إنشاءالله برگزار شد، فقط حداقل در بیست جلسه آن میخواهم همین را توضیح دهم که پختهترین هجمهٔ یهود به تفکرات انبیاء، در سند توسعهٔ پایدار نهفته است. بنده قبل از این به اندازه عمری که داشتهام و در این اسناد مطالعه کردم و تاریخی را که از علمای شیعه خواندم که آنها هم میرفتند و با تحلیلهای غلط مقابله میکردند، هیچ تحلیلی را جامعتر از سند توسعهٔ پایدار علیه هویت شیعی تا حال حاضر ندیدهام؛ این آن حرف اصلی من است. اگر کسی خطر را نبیند، کسی او را مدح نمیکند که چون غافل بوده، وقت نداشته و حواسش نبوده است، دشمن را ندیده است! هیچکس آدم غافل را مدح نمیکند! خدای متعال هم او را مدح نمیکند. ما باید بصیرت داشته باشیم؛ وقتی عرض میکنیم سند توسعهٔ پایدار در حال به چالش کشیدن کشور ماست، چرا نباید حداقل نخبگان از این چالشها خبر داشته باشند؟ چرا نباید یک علاج همه جانبهای وجود داشته باشد؟ چرا باید اول مجموعه اسناد پالرمو(کنوانسیون ملل متحد علیه جرائم سازمانیافته فراملی) به صحن مجلس بیاید و بعد تازه یک عده اعلام مخالفت کنند؟ چرا باید این اتفاقات رخ دهد؟ میدانید علت عمدهٔ آن چیست؟ علت، برنامههای دقیقه نودی است! همیشه دقیقهٔ نود یک جلسهای برگزار میشود و اندکی از مطلب به مردم گفته میشود. بر همین اساس ما تصمیم گرفتهایم که پانزده سال در کشور بحث کنیم. قبل از آن هم مباحثات ما، در کارگروههای پژوهشی خودمان و پیش اساتیدمان در این حوزهها بوده است. این یک خط فکری است؛ اگر حوزه میگوید فرقهها و اعتقادات وهابیت و دهها مکتب دیگر خطرناک است، سؤال من این است که چرا حوزه علمیه بر نحوهٔ نفوذ یهود –که اشدّ العداوة»(مائده، 82) نسبت به اهل ایمان است- کار مطالعاتی عمیق ندارد؟ منظور من جلسات مرگ یا درود بر فلانی» نیست، بلکه معتقدم این قضیه باید در حد یک رشتهٔ تخصصی در حوزه مطرح باشد تا همه بدانند سازمان ملل در حال مدیریت چه اتفاقی در دنیاست.
2/1/2. وعدۀ امام خمینی درباره به چالش کشیدهشدن سازمان ملل مبتنی بر مبانی اسلام؛ پیشبینی در حال شکلگیری اولیه
مرحوم امام عظیمالشأن فرمودند إنشاء الله از آیندگان کسانی خواهند آمد که سازمان ملل را بر اساس اسلام به چالش بکشند. (صحیفه امام خمینی (ره)، ج11، ص 159) من فکر میکنم لشکر آن کسانی که امام در اول انقلاب وعده داد، الحمد لله آرام آرام در حال تشکیل است.
این حرف اول بنده است؛ مثلاً سازمان ملل گفته: باید رفع فقر کنیم»، این هدف اول آنهاست. ظاهر بسیار زیباست و اگر شما تنها این عنوان را ببینید میگویید چه کار دارید، بگذارید سازمان ملل رفع فقر کند. بروید کتاب مرجع آنها را بخوانید! همهٔ 17 آرمان سندِ توسعهٔ پایدار یک کتاب مرجع دارد که آن هدف را توضیح میدهد. در کتاب مرجع هدف اول، گفته فقیر کسی است که آزادی انتخاب گسترده در حوزههای ی، اقتصادی و اجتماعی و حتی خانوادگی ندارد» (کتاب توانمندسازی و کاهش فقر، ص 25)؛ یعنی آزادی و لیبرالیسم» را اصل قرار داده و مفهوم فقر را تابع آزادی و لیبرالیسم معنا کرده است. در حالی که وقتی شما ظاهر آن را میخوانید گمان میکنید مراد از فقیر کسی است که سقف بالای سر ندارد و مستأجر است یا مثلاً در به دست آوردن نان شب در مضیقه است، ما فقر را اینطور میفهمیم. سازمان ملل برخلاف این میگوید فقر یعنی نداشتن آزادی انتخاب گسترده» و مثال اول آنها هم خانواده است! میگوید قواعدی که در خانواده وجود دارد، عامل فقر است! چون باعث میشود آزادی انتخاب گسترده زن و مرد را محدود کند! یعنی از تعریف فقر به اصلاح نهاد خانواده» رسید! آیا ما از اینها خبر داریم؟ آیا راجع به اینها بحث میکنیم؟
عجب! پس هدف اول سند توسعهٔ پایدار اصلاح نهادی عوامل ایجاد کنندهٔ فقر و در رأس آنها نهاد خانواده» است! مادامیکه خانواده با احکام مترقی اسلام به این شکل است، مثلا آزادیهای جنسی به نحوی که در روایات ما تعبیر به فحشاء» شده است، وجود ندارد؛ یعنی چه؟ یعنی به اسم رفع فقر میخواهند این کارها را گسترش دهند. البته موارد دیگری هم در حوزهٔ اقتصاد مطرح میکنند؛ برای نمونه میگویند فقیر کسی است که قدرت خرید گسترده ندارد»، این هم عامل فقر محسوب میشود؛ اما مهم این است که بدانید تعریف فقر از نظر سازمان ملل و UNDP (برنامه پیشرفت و توسعه ملل متحد) که این کتاب را نوشته، با تعریف فقر از نظر ما متفاوت است. در جلساتی که بنده هدف اول را توضیح میدهم، آن بحثها هست. خودِ این کتاب هم موجود است و شما میتوانید آن را بخوانید؛ فقط بدانید که کتاب ضاله است و باید با احتیاط بخوانید که دچار مشکل نشوید.
یا مثلاً هدف دوم این 17 آرمان درباره امنیت غذایی» است، میگوید ما میخواهیم امنیت غذایی ایجاد کنیم. وقتی انسان این تحلیلها را کنار هم میگذارد، میبیند که از مسئلهٔ امنیت غذایی به تولید محصولات تراریخته» رسیدند (ر.ک yon.ir/NtUQ3). چرا؟ چون میگویند محصولات تراریخته در سطح هکتار، بازدهی بیشتری دارند. پس اگر میخواهید امنیت غذایی داشته باشید، بروید در کان کشت محصولات تراریخته را راه بیاندازید.» آنها در ابتدای بحث، حرف خوبی میزنند و میگویند غذای بیشتری در اختیار انسان -مخصوصاً در اختیار فقرا- قرار میگیرد» ولی جلوتر که میآیند مطرح میکنند که منظورشان از غذا محصولات تراریخته است!
محصولات تراریخته که غذا نیستند؛ من همیشه عرض کردهام محصولات تراریخته، جزء ابزارهای اصلی بیوتروریسم هستند، محصولات تراریخته سلاح هستند! و ما فکر میکنیم برای زندگی بشر چالش ایجاد میشود. گفتوگوهای بنده و دوستان راجع به محصولات تراریخته موجود است و من نمیخواهم دوباره به این بحثها بپرداز؛ ولی میگویم ببینید از مسئله امنیت غذایی به مسئله تراریختهها رسیدند! [ما استدلالات فراوانی در جلساتمان مطرح کردهایم] البته هیچکس جواب نداده است نه سازمان غذا و دارو و نه پژوهشکده بیوتکنولوژی؛ هیچکدام از آنها سؤالها را تا به الآن پاسخ ندادند و آن سؤالها باقیست و بنده تا زنده هستم آن سؤالها را تکرار میکنم، چون نمیخواهم مشمول لعنت الهی شوم. بنده نرمش قهرمانانه میکنم و میگویم فرض میکنیم تمام آن استدلالهایی که ما در جلسات مختلف راجع به [مضرات] محصولات تراریخته در مشهد و تهران و اصفهان و قم و کاشان و در شهرهای دیگر مطرح کردهایم را به ما پاسخ دادهاند، حداقل [چیزی که میتوان گفت این است که] تراریخته مشکوک است.
الحمد لله سازمان غذا و دارو -که من از آنها تشکر میکنم- یک نیمچه اقدام عاقلانهای انجام داد و به محصولات غذایی تراریخته برچسب ننگ زد و اگر همه بخواهند محصولات تراریخته را مصرف کنند، میتوانند تراریخته بودن محصول را روی بستهبندی آن ملاحظه کنند. ولی این راضیکننده نیست؛ ما باید به دورهای برسیم که کشاورزی غیر تراریخته داشته باشیم و این امکان دارد به علت اینکه ما دشت خوزستان را داریم و دشت سیلاخور و مزارع سرسبز شمال را داریم! اگر آقایان در کشاورزی، مدیریت کشاورزی را عوض کنند، میتوانند به صورت طبیعی در همین حوزههای کشاورزی، غذای حدود ۳۰۰ میلیون نفر را از همین مزارع تولید کنند. بله شما از کشاورز حمایت نمیکنید و برنامه مدوّن کشاورزی ندارید و برنامهها دقیق نیست، معلوم است که نمیتوانید [محصول مورد نیاز را برداشت کنید.] در حال حاضر چقدر از محصولات غذایی ایران وارد میشود؟ برخی از آمارها میگویند حدود ۶۰ درصد از غذای مردم ایران را وارد میکنند. آقایان مسئولین بیایند بگویند که این درصد درست است یا درست نیست؟ اگر درست است، آیا ما نمیتوانستیم با یک برنامهریزی، غذای خودمان را در داخل تولید بکنیم؟ باید این قدر واردات محصولات غذایی داشته باشیم؟ اینها مسائلی هستند که باید به آنها بپردازیم. در حال حاضر گفته میشود بخش اعظمی از این ۶۰ درصد محصولات غذایی، به واردات تراریختهها اختصاص دارد. باید جلوی واردات تراریختهها گرفته بشود، باید جلوی کشت تراریختهها گرفته بشود [و باید از] کشاورزی طبیعی بحث بشود؛ حالا در بخش نقد سازمان خواروبار جهانی و اقدامات فائو(FAO) (سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد) در مورد کشاورزی مطلوب بحث میکنم. قسمت اول عرایضم را پایان بدهم، ولی بدانید در مورد شهرسازی هم اقدامات خطرناکی در جریان است و باید بحث کنیم، شهرسازی ما باید بهینه بشود. موارد مختلفی وجود دارد؛ ۱۷ آرمان است و در حال حاضر نمیتوانم به همهٔ آنها بپردازم.
2/2. بررسی سند سلامت (کتاب مرجع سازمان ملل متحد در حوزۀ سلامت) از هدف سوم سند توسعۀ پایدار؛ دومین بسته از مباحث مطروحه درباره اسناد بینالمللی در این جلسه
به سراغ بخش دوم یا مسئلهٔ سند سلامت برویم. این سندی که به عنوان کتاب مرجع سازمان ملل در بخش سوم است، نُه بخش بحث دارد؛ من اجمالی از این نُه بخش را توضیح میدهم و همچنین از شما دعوت میکنم که خودِ این سند توسط شما مورد بررسی دقیقتر قرار بگیرد. چرا؟ چون این سند، تگذاری حوزهٔ سلامت کشور است. WHO (سازمان جهانی بهداشت) این کتاب را پیشنهاد داده است (کتاب سلامت در سال 2015، حرکت از MDGs به سویSDGs) و آقای دکتر علیاکبر سیّاری معاون اسبق [وزیر] بهداشت نیز این را امضا کرده و به همه ابلاغ کردهاند که ما از 2015 تا 2030 سلامت کشور را بر اساس این سند جلو میبریم.
ما به دأب و رویهمان در مسئلهٔ بررسی اسناد بینالمللی، از امروز مجموعه جلسات نقد این سند را به صورت عمومی شروع میکنیم و إنشاءالله این قضیه را ادامه میدهیم. بخش سومِ سند توسعه پایدار از بخش چهارم سند توسعهٔ پایدار» (آموزش باکیفیت) که در ایام انتخابات بحث کردیم، خطرناکتر است، بخش چهارم مربوط به آموزش بود؛ به نظر من بخش سوم که مربوط به سلامت است، خطرناکتر است؛ چرا که آموزش تنها حوزهٔ فکر و زندگی را به چالش میکشد ولی این سند [سوم]، تمام آن حوزهها به علاوه اصلِ حیات را نیز به چالش میکشد! اقدامات زیادی وجود دارد. من همینالان از آقای قاضیزاده هاشمی -که استعفا داده و رفتند (در تاریخ ۵ دی ۱۳۹۷)- [یادی نمایم؛] البته من از ایشان گلهمند هستم، چرا که در مشهد به ایشان گفتم که جناب آقای قاضیزاده هاشمی! ما یک مجموعهای هستیم و بر روی این کارها مطالعه کردیم، اجازه بدهید در وزارتخانهتان بحث کنیم و به شما گزارش دهیم، شما مسئول سلامت این کشور هستید! انسانهای زحمتکشی هم هستند؛ به ایشان گفتم بگذارید مباحثه کنیم، ایشان در ابتدا اجابت فرمودند و گفتند من به شما خبر میدهم ولی تا الآن که تشریف بردند، آن جلسهی وعده دادهشده برگزار نشد. من از آقای دکتر خدادوست (مشاور وزیر و مدیرکل دفتر طب ایرانی وزارت بهداشت) عزیز -که مرد متدین و بزرگواری هستند- و از آقایان دیگری که در وزارت بهداشت فعّال هستند، تقاضا میکنم که این گفتگو را با طلبههای حوزهٔ علمیه قم بپذیرند، ما یک سری انتقادات به این کتاب داریم. الآن بحث من اصلاً مسئلهٔ طب اسلامی نیست، مسئلهٔ طب اسلامی بحثی فنی است که باید فقیهانه و به صورت فنی بعداً از رجال و دلالت آن دفاع کنم و یک گفتگویی را صورت دهیم، من آن را الآن بحث نمیکنم. خواهش میکنم آقایان توجه کنند که دغدغهٔ اول ما فعلاً مسئلهٔ طب اسلامی نیست، بلکه مسئلهٔ سازمان WHO است. حوزهٔ علمیه و مؤمنین باید از خود بپرسد که WHO در ایران چه میکند؟! سؤال که اشکالی ندارد! شما که نمیخواهید بگویید مردم در این مورد صحبت و گفتگو نکنند! سلامت حق همه ماست. من باید بدانم WHO برای سلامت من چه میکند؟ اینها را باید بحث کنیم. اگر آن دوستان این گفتگوها را بپذیرند، ما با هیئت پژوهشی خودمان به وزارتخانه میرویم و به محضر آنها هم گزارش میدهیم. اگر این اتفاق هم نیافتد ما در جلسات خودمان در حوزهٔ علمیه داریم بر روی این مسئله بحث میکنیم و از باب کتب ضاله به این کتب میپردازیم. من یک نکتهٔ دیگری را قبل از اینکه وارد بحث شوم، خدمتتان عرض کنم.
کسی نباید بگوید [این کتابی که میخواهیم نقد کنیم] یک کتاب عادی است»؛ این کتاب، کتاب مرجع سازمان ملل است؛ یعنی در تگذاری حوزۀ سلامت، تقریباً همهٔ تحقیقات بشر در این کتاب منعکسشده است. بنابراین نقد این کتاب در واقع نشاندهندۀ محاسبات غلط در سازمان ملل است؛ لذا سازمان ملل نمیتواند بگوید شما یک نظریهٔ فرعی را نقد کردید. خیر! تقریباً این کتاب و اسناد پیوستی به آن، چکیدهٔ تمام دانش بشر در حوزهٔ تگذاری سلامت است. لذا اگر کسی این را نقد کند، در واقع در قلهٔ دانشِ فعلی بشر در مسئلهٔ سلامت، ایجاد چالش کرده است. بنابراین اگر ما وارد بحث طب اسلامی شدیم و نشان دادیم که [طب اسلامی] برای مشکلاتی که سازمان [بهداشت جهانی] مطرح میکند، راه حلی برتر دارد، ما به روایت مِنهُ یُفِیضُ العِلمَ اِلَی سَائِرِ البِلادِ» (بحارالانوار ج57، ص213، ح23) هم عمل کردیم؛ یعنی علم اهلبیت را گسترش دادیم. وقتی شما کتابهای مرجع سازمان ملل را به چالش میکشید، میتوانید دعوت اهلبیت در حوزههای مختلف را جهانی کنید.
من نُه بحث راجع به این سند دارم که به صورت اشارهای به محضرتان گزارش میدهم و بعداً به صورت تفصیلی بحث میکنم.
فصل اول چه میگوید؟ فصل اول عبارت است از ارزیابی سلامت در سالهای 2000 تا 2015 میلادی»؛ قبلاً سازمان ملل یک سندی به اسم سند توسعهٔ هزاره» (ر.ک www.un.org/millenniumgoals) داشت، آن موقع که ما راجع به آن مباحثه میکردیم به سند 8 آرمان» معروف بود و هشت آرمان را مطرح کرده بود و الآن 17 آرمان مطرح کردند. آن موقع یکی از 8 آرمان، حوزهٔ سلامت بود. این سند میگوید ابتدا یک ارزیابی به شما بدهم که سازمان ملل و WHO و نهادهای وابسته از سال 2000 تا 2015 چه خدمتی به سلامت کردند؟! یک گزارش از خدمات خود در حوزهٔ سلامت میدهد. این گزارش اینطور است که شخص دبیر کل در ابتدا و پیشگفتار این کتاب میگوید: مهمترین خدمتی که ما در حوزهٔ سلامت کردیم، دو چیز است: یکی کاهش مرگومیر مادران و کودکان»؛ میگوید اگر آمار را از 2000 تا 2015 مقایسه کنید، میبینید ما پایان 2015 مرگومیر کمتری در مادران و کودکان داریم، این اولین ادعاست. ادعای دیگر این است که میگویند ما در مبارزه با بیماریهای عفونی موفق بودهایم (کتاب سلامت در سال 2015، حرکت از MDGs به سویSDGs، ص 134 و 135). مراد آنها از بیماریهای عفونی که میگویند در مبارزه با آنها موفق بودیم، سه چیز است. یکی اپیدمی سِل» است و دیگری ایدز» و آخری هم [ویروس مالاریا است.] وقتی سازمان ملل میگوید من توانستم مسئلهٔ سلامت بشر را بهبود ببخشم، این سه بیماری مد نظرشان است. پس وقتی میگویند ما موفق بودهایم یعنی کنترل این دو کار.
من الآن راجع به کاهش مرگومیر کودکان و مادران وارد بحث نمیشوم؛ ما بحثی راجع به طرح غربالگری» داریم که باید آن را به طور مفصل بحث کنیم، الآن آمار و مستنداتم همراهم نیست. خواهم گفت که اگر وزارت بهداشت در طرح غربالگری اشتباه کرده باشد، مرگومیر کودکانمان بیشتر شده است؛ یعنی اگر پزشکان ما در قضیه سقط کودکان اشتباه کرده باشند، بنابراین آمار مرگومیر کودکانمان کمتر نشده است! چون آن مرگومیر را جزو آمار نمیآورند میگویند این آمار کمتر شده است! الآن آمار و ارقامم همراهم نیست و اجازه بدهید بعدا بحث کنم.
در مسئلهٔ اپیدمیهای سهگانه –که به آن اپیدمیهای حادّ میگویند- نیز اصلاً کشور ایران به این اپیدمیها مبتلا نیست؛ سِل و مالاریا و ایدز، بیماریهای عمومیِ کشور ایران نیستند. ایرانیان به بیماریهای دیگری مبتلا هستند؛ لذا حداقل اشکال به این بخش دوم این است که اصلاً مردم ما به این سه بیماری مبتلا نبودند که شما ادعای موفقیت کنید! این سخنم به این معنا نیست که هیچ بیماری با این سه عنوان نداریم بلکه موارد معدود داریم ولی در ایران اپیدمی نیستند. این راجع به بخش اول این سند که مربوط به ارزیابی عملکرد سازمان ملل از 2000 تا 2015» است؛ ما معتقدیم ارزیابی عملکرد سازمان ملل نباید بنابر این دو شاخصه باشد، بلکه باید مبتنی بر شاخصههای دیگری باشد.
برای نمونه یکی از پیشنهادهای مشخص ما این است که اگر از 2000 تا 2015 میزان مصرف آنتیبیوتیکها و مجموعهٔ داروها کمتر شده، سازمان ملل میتواند ادعای موفقیت کند. آنها شاخص را به طور غلط انتخاب کردند و بعد ادعا میکند که موفق بودهایم! باید شاخصِ غلط را اصلاح کرد و شاخصهای دیگری را مبنای ارزیابی قرار داد. برای نمونه همانطور که گفتم اگر مسئلهٔ اصلِ کاهش بیماریها –نه به صورت بخشی-» را مبنا قرار میداد و فرضاً میگفت که ابتلای به بیماریها از 2000 تا 2015 کمتر شده است؛ میتوانستیم بگوییم که این گزارش منصفانه است. آنها دو مورد را به عنوان مبنای ارزیابی انتخاب کردند که هر دو مورد دارای خدشه است. من از روی پیشگفتار این کتاب خواندم که مسئول WHO این موضوع را مطرح کرده است. پس اشکال ما به این قسمت اول این است که ارزیابی به محوریت شاخصههای غلط» افتاده است. حال إنشاءالله اگر جلساتی دیگری را بحث کردیم، خودِ نظام شاخصههای ارزیابی را بحث میکنم که از نظر روایات و آیات ما و از نظر طب، ارزیابی باید به محور چه مبنایی باشد؟!
فصل دوم میگوید باید زمینههای اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی سلامت را تحقق ببخشیم. سازمان ملل و WHOمیگوید سه دسته زمینه هستند که بیماری ایجاد میکنند: زمینههای اقتصادی مثل شغل بد» همهکسانی که در شرکتهای تویوتا (شرکت خودروساز ژاپنی) یا سامسونگ (شرکتهای خوشهای در کره جنوبی) یا اَپل (شرکت چند ملیتی ساخت وسایل الکترونیک) یا به طور کلی کارخانههای الکترونیکی کار میکنند، در معرض فات خطرناک هستند. میگویند این شخص شغل و درآمد خوب دارد، ولی چون در معرض فات خطرناک مثل جیوه است، سلامتی او به چالش کشیده میشود؛ میگویند پس اگر ما میخواهیم سلامت بشر را محقق کنیم، باید زمینههای سلامت در حوزهٔ اقتصاد را بهینه کنیم.
همچنین میگویند امور اجتماعی نیز جزو زمینههای بیماری هستند. مثلاً میگویند از جمله امور اجتماعی، زندگی شهری است؛ یک آماری را بخوانم: سازمان ملل میگوید آمار مربوط به مهاجرت از روستا به شهر، افزایش پیدا کرده است، به این شرحی که الآن محضرتان عرض میکنم؛ میگوید جمعیت شهری ما از 43 درصد در سال 1990 به 54 درصد در سال 2015 افزایش پیدا کرده و اینهایی که به حاشیه شهرها آمده اند، عمدتاً زاغهنشین شدهاند. در حاشیه شهر و زاغهنشینی نیز دسترسی به امکانات سلامت نیست؛ پس شهریشدن عامل گسترش بیماری است. پس باید فکری به حال مسئلۀ شهریشدن کرد.»
من عرض میکنم خودِ شهری شدن از عوارض صنعتی شدن است؛ یعنی خود سازمان ملل و تدابیر او جوامع را دعوت به صنعتی شدن میکند. [عدم دسترسی به سلامت،] از جمله آفاتی است که زندگی شهری ایجاد کرده است. پس در بخش پیشگیری، به سمت این رفته است که زندگی شهری را در بخش امورِ اجتماعی، عامل بیماری معرفی کرده است، به شرحی که به محضرتان گفتم.
مورد سوم مسئلۀ محیط زیست است. محیط زیست هم که واضح است و دیگر بحث نمیکنم. سازمان ملل میگوید زمینههای سلامت این سه چیز است که باید راجع به آن بحث شود.
ما این تحلیل را قبول داریم یا نداریم؟ این یک سوال است؛ آیا زمینۀ پیشگیری از بیماری همین سه چیز است؟ یا زمینههای دیگری هم دارد؟ این هم یک بحثی است که باید در آینده به آن بپردازیم. من فقط داخل پرانتز میگویم از نظر الگوی پیشرفت اسلامی نظم جامعه هم جزو زمینههای سلامت است؛ یعنی اگر شما نظم را به محوریت قانونی که در ذات خود جبر دارد، ایجاد کردید -همان قانونی که حقوقدانها میگویند در ذات آن جبر وجود دارد- اگر گفتیم میخواهیم کشور را به محوریت قانون مدرن یا قانون جبری اداره کنیم، معنای آن این است که داریم در همۀ حوزهها به مردم امر و نهی میکنیم و یکی از علل بیماریهای روحی و روانی امر و نهی دائم است؛ یعنی اگر شما فرزند خود را –که عزیز دل شماست- در خانواده دائما مورد امر و نهی قرار دهید، او دچار عدم تعادل روحی میشود خصوصا از چهارده سالگی به بعد، بنا باید بر استقلال فرزند باشد، منتها به شکلی که در روایت وزیر» (مکارم الاخلاق، ص 222) توضیح داده شده است. نمیتوان به آدمها امر و نهی کرد؛ اگر نظام قانونی کشور مبتنی بر امر و نهی باشد، منشأ گسترش عدم تعادل و بیماریهای روحی و روانی است، این یک بحث تفصیلی است. چرا پیامبران میگفتند إنّا هَدَینَاهُ السَّبیلَ إمّا شَاکِرَاً و إمّا کَفُوراً»؛(انسان، 3) وقتی پیامبران به تفصیل وارد بحث میشدند، میگفتند اختیار انسانها را به چالش نکشید، بگذارید خودشان تصمیم بگیرند. حال در دنیای مدرن و مدرنیته به اسم ایجاد نظم، دائماً امر و نهی میکنند. این باعث میشود جامعه به لحاظ روحی خسته شود. باید جامعه را هدایتبنیان و اختیاری اداره کرد؛ لذا ما یک ایدهای به اسم نظم اختیاری» داریم. نظم جبری بیماریزاست ولی نظم اختیاری جلوی ابتلای انسان به بیماریها را میگیرد. وقتی انسان خلاقیت و هویت پیدا میکند، جلوی عدم تعادل روحی» او گرفته میشود. بنابراین در بخش دوم ما معتقدیم سازمان ملل مسئلۀ پیشگیری را به صورت دقیق بحث نکرده است، بحث درباره خود این مسئله نیاز به یک نشست دارد که من از آن عبور میکنم. من فقط از شما میخواهم که به داشتهها و علوم خود مراجعه کنید و ببینید آیا پیشگیری از بیماری و زمینههای سلامت، همینهایی است که سازمان ملل گفته است یا اگر ما به سراغ آیات و روایات برویم، [مصادیق دیگری را] در پیشگیری میبینیم یا خیر؟ مثلاً معروف است که دوستان طب اسلامی همیشه یک جملۀ نورانی را میگویند: اگر میخواهید سالم باشید، سبک زندگیتان را تغییر دهید». وقتی سبک زندگی انسان تغییر پیدا میکند، سالمتر است، این اصلِ در پیشگیری است؛ پیشگیری محدود و مخصوص به موارد گفتهشده در این کتاب نیست و همچنین ما درباره تحلیلهایی که درباره شهریشدن»، مهاجرت» و سالمندی» مطرح است اشکالات خُرد داریم. از این فصل هم عبور میکنم.
فصل سوم به امری به اسم پوشش همگانی سلامت» اختصاص دارد؛ سازمان ملل میگوید از 2015 تا 2030 باید مسئلۀ پوشش همگانی سلامت را جدی بگیریم. میگویند این مهمترین کاری است که در طی این سالها باید انجام دهیم. خودِ خانم دبیر کل میگوید: اگر شما این پوشش سلامت را جدی نگیرید، تمام اهداف دیگر ما زیر سؤال است. بنابراین مهمترین هدف از این اهداف 13 گانهی بخش سلامت، پوشش همگانی سلامت است.
من اینجا یک بحثی دارم، خواهش میکنم دقت فرمایید؛ میگویند پوشش همگانی سلامت، اولاً یعنی تأمین مالی سلامت»؛ یعنی وقتی مردم مریض میشوند، نباید مشکل مالی پیدا کنند. دوم آنکه مسئلۀ نیروی کار سلامت» است؛ یعنی باید بِهوَرز» و پرستار» و پزشک» به اندازۀ کافی در سراسر کشور وجود داشته باشد. مسئلۀ سوم هم اطلاعاتِ سلامت» است؛ یعنی اطلاعات مردم در حوزۀ سلامت باید افزایش پیدا کند.
من همینجا عرض کنم که وزارت بهداشت و درمان ما متهم است که اطلاعاتِ سلامت مردم را بالا نمیبرد. من یک مورد را عرض کنم؛ عمدۀ مردم درباره همین قرصهایی که برای کنترل درد داده میشود، نمیدانند که چه آثاری بر روی پوکی استخوان» و تخریب بافتهای معده» و سرطان» دارد و مانند نقل و نبات با اندک سردردی از این قرصها استفاده میکنند! چرا وزارت بهداشت اطلاعات درباره عوارض داروها» را به مردم نمیرساند؟ خودتان که قبول دارید که این داروها عارضه دارد؛ پس چرا وزارت بهداشت از شبکۀ سلامت» یا تریبونهای رسمی بیانیه نمیدهد و دائماً با مردم راجع به عوارض داروها صحبت نمیکند!؟
حداقل به کتاب سازمان ملل عمل کنید! آیا از این میترسید که اگر مردم اطلاعات بیشتری از دارو داشته باشند، به داروخانه کمتر رجوع کنند؟ آیا از این میترسند که اگر اطلاعات مردم در حوزهٔ دارو بالا رود و عوارض آنها را بدانند به تجارت عظیم داروها در کشور ضربه بخورد؟ بنده فکر میکنم که دوستان وزارت بهداشت اینگونه نیستند؛ انسانهای سالمی هستند. آنها به هیچ عنوان در تجارت کثیف دارو دخالت ندارند، مسئول جمهوری اسلامی که اهل این کارها نیست؛ اما حتماً به این متهم هستند که چرا به مردم مستقلاً در مورد عوارض داروها بحث نمیکنند؟ این یک مسئله مهم است.
مسئله دیگری که در بحث پوشش همگانی سلامت وجود دارد مسئله محصولات پزشکی است؛ در مورد محصولات پزشکی میگویند که باید در دسترس همهٔ ایرانیها -فعلاً در مورد ایران صحبت میکنیم- و در دسترس همهٔ انسانهای در دنیا باشد. زمانی که محصولات پزشکی را طبقهبندی میکنند عمدهٔ آن محصولات سه چیز است؛ دارو، ابزار پزشکی و واکسن.(کتاب سلامت در سال 2015، حرکت از MDGs به سویSDGs، ص 74) میگویند باید این سه محصول از محصولات پزشکی، در همه جای کشور وجود داشته باشد. بنده در حال حاضر در مورد دارو و ابزارهای پزشکی بحث نمیکنم؛ بحث آن به یک جلسه تفصیلی نیاز دارد. آن چیزی که در حال حاضر میخواهم بحث کنم این است که ما در حوزه علمیهٔ قم، معتقدیم که باید تعریف واکسن تغییر کند؛ اصل اینکه بدن را در برابر بیماریها مقاوم کنیم، یک اصل عقلایی پذیرفته شده است؛ هرکس که این را انکار کند یک مسئله بدیهی را انکار کرده است.
سؤال ما در حوزهٔ علمیه قم این است که آیا واکسن به معنای تزریقِ بیماری ضعیفشده به بدن است؟ آیا میخواهید از این طریق مقاومت بدن را بالا ببرید؟ ما در این تعریف خدشه داریم. ما تعریف جدیدی از واکسن داریم؛ واکسن از نظر طب اسلامی به معنای افزایش مقاومت در فرایند دفاعی بدن، از طریق اقدامات محیطی، تغذیهای و روحی» است. بنده بار دیگر تعریف خودمان را بخوانم، خواهش میکنم دوستان وزارت بهداشت توجه کنند؛ افزایش مقاومت در فرایند دفاعی بدن از طریق اقدامات محیطی، تغذیهای و روحی»؛ اگر ما سه دسته اقدام را در محیط و در تغذیه و در روحیات افراد انجام دهیم بدن آنها مقاومتر خواهد شد، این تعریف ما از واکسن است. به چه علتی بنده باید به تعاریف ناقص WHO تمکین کنم؟ ما به روایات اهلبیت عصمت و طهارت رجوع کردیم؛ اهلبیت در این سه دسته روایتی که بنده طبقهبندی کردم مطالبی میفرمایند که مقاومت شما را در حوزه سلامت و بدن ارتقاء میدهد، این یک حرف واضحی است.
یک نکته عرض کنم. خودِ سازمان ملل گفتهاست که ما برای پوشش همگانی سلامت نیاز به پژوهش داریم»؛( کتاب سلامت در سال 2015، حرکت از MDGs به سویSDGs، ص 82) بنده از باب این بند و از باب جدال احسن از وزارت بهداشت تقاضا میکنم تحقیقات راجع به واکسنهای طب اسلامی را شروع کند. بنده عرض میکنم ورود ما به مسئلهٔ واکسن، فنیتر از سازمان WHO و کسانی است که در حوزه سلامت ورود پیدا کردهاند. بنده به حمل و نقل بشر تشبیه میکنم؛ در قدیم حمل و نقل بشر چگونه بوده است؟ برای مثال ما با همان ماشینهای اولیه مثل ژیان حرکت میکردیم، با هواپیمای برادران رایت سفر میکردیم؛ در حال حاضر بشر در حوزهٔ هواپیما و حمل و نقل تکنولوژیهای برتری آورده است. همه میگویند اینکه اگر خطوط هوایی را با هواپیمای برادران رایت تنظیم کنید عقبماندگی است. هیچ فردی با تکنولوژیهای قدیمی به میدان نمیرود؟ چرا دوستان ما حاضر نیستند تکنولوژی واکسن را ارتقاء دهند؟ چرا میخواهند تعریفهای ترجمهای غرب را مبنا قرار دهند؟ مگر دست ما خالی است؟ ما در مسئلۀ واکسن حرف جدی داریم؛ در حال حاضر ما در بعضی از نمونهها در حال استفاده از واکسنهای خودمان هستیم و در این نمونههایی که ما بررسی کردیم ابتلاء به بیماریها کاهش پیدا کرده است. واضح است که واکسن ما قویتر است، این یک مسئله است.
مسئله دیگر اینکه در برخی از واکسنها به عنوان اینکه جلوی رشد قارچ و باکتری را در واکسن بگیرند از ف جیوه استفاده میکنند. بنده سؤال میکنم بر مبنای پزشکی موجود، جیوه روی حافظه، استخوان و سیستم اعصاب تأثیر دارد یا خیر؟ (ر.ک yon.ir/Fu6gA) چرا اینها را به مردم نمیگویید؟ چرا به مادرهایی که فرزندانشان را دوست دارند و حاضرند به هر صورتی فداکاری کنند نمیگویید که در واکسن جیوه وجود دارد؟ چرا مردم را از حق دانستن محروم میکنید؟ این مسئله بسیار مهمی است. اگر واکسنِ پیشرفته تولید نکردید، حداقل به مردم بگویید که در کدام یکی از اینها از جیوه استفاده کردید و ضرر آن برای سلامتی چیست؟
انشاءالله یک جلسهٔ مستقل برای بحث واکسن میگذاریم و مجموعهٔ اقدامات محیطی، تغذیهای و روحی که از روایات استنباط کردیم و سلامت را ارتقاء میدهند بحث میکنم. بنده تنها در اینجا اشارهای کنم؛ برای مثال از جمله اقدامات محیطی که سلامت را تأمین میکند نوع ساخت مسکن است، این جزو اقدامات محیطی مهم است. نمیتوانیم مسکن را به هر صورت دلخواه، با هر مصالحی و در هر ارتفاعی بسازیم. به قول آن آقا: خانهای که حیاط ندارد حیات ندارد». شما نمیتوانید مسکن را به قوطی کبریت و آپارتمان تقلیل دهید؛ باید در مسئلهٔ ساخت مسکن تحول ایجاد شود تا مردم سالمتر شوند. در آینده، بنده تفصیلیتر بحث خواهم کرد.
همزیستی انسان با بعضی از حیوانات در روایات توصیه شده است (الکافی، ج6، ص: 546)؛ اما همزیستی به معنای در بغل گرفتن حیوانات نیست، بلکه به این معناست که اگر بعضی از حیوانات را در خانه داشته باشید در حکم واکسینه کردن فرزندان شما و خودتان است، باید اینها را بحث کنیم. بنده در آینده به صورت مفصل در مورد اثر پزشکی توصیههای اهلبیت که فرمودند مستحب است فلان حیوانات در خانه شما باشد را بحث میکنم، اینها را میتوان توصیه کرد. چرا حتماً شما باید میکروب ضعیف شده را وارد بدن کنید. آن هم زمانی که فرزند تازه متولد شده است؟ میدانید که رحم مادر یک پلمپ طبیعی است و هیچ می در رحم مگر در موارد خاصی، نفوذ نمیکند. فرزند، تازه متولد شده و او را از یک محیط کاملا ایزوله بیرون میآورید و میکروبِ ضعیفشده را وارد بدن او میکنید. این اقدام از لحاظ پزشکی و سلامت زیر سؤال است. اینها را انشاءالله بحث میکنم.
مسئلهٔ بعد، تغذیه است؛ نمک سرّ الاسرار داروهای اهلبیت است؛ اگر شما نمک را به صورت دائم و مداوم مصرف کنید نوعی واکسیناسیون است؛ اما نمک کلرید سدیم بدون پتاسیم نیست. بنده شنیدم -و منتظرم که گزارش رسمی دوستان تحقیقات ما بیایید- پتاسیم از ترکیبات نمک حذف میشود؛ نمکی که تصفیه میکنند چیزهایی به آن اضافه میکنند و چیزهایی از آن میگیرند. سازمان ملل میگوید این نمک عامل بیماری است(yon.ir/US02A)، ما نیز قبول داریم این نمک عامل بیماری است. اما اگر این نمک طبیعی بود عامل جلوگیری از بیماریهاست(الکافی، ج 6، ص 325). سرکهٔ طبیعی عامل جلوگیری از بیماریهاست(عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 40). بخشی دیگر از اقدامات که در آینده بحث میکنم. پس إنشاءالله وعدهای بگذاریم در مورد بحث واکسیناسیون به سرعت وارد شویم. ما یک تعریف پیشرفتهای از واکسن داریم و میخواهیم آن را مطرح کنیم؛ بحث علمی نیز میکنیم. در حال حاضر [این واکسنها را] نمیسازیم و ورود به اقدام نمیکنیم، اگر مردم خواستند عمل کنند خودشان عمل کنند. خود وزارت بهداشت باید از این تعریف پیشرفتهٔ از واکسن استقبال کند؛ از تحجر، ترجمه و تقلید دستبردارند! یک مقدار آزاداندیش و ملّا باشند! بحث کنیم؛ مقاومسازی از بیرون یا از درون؟» ما به مقاومسازی از درون خدشه داریم؛ اما اصل مقاومسازی و واکسیناسیون را قبول داریم. بنده از این بحث نیز بگذرم؛ درباره فصل سوم حرفهای بسیاری داریم. اصل این بحث که سازمان ملل WHO به دنبال ایجاد پوشش همگانی سلامت است (کتاب سلامت در سال 2015، حرکت از MDGs به سویSDGs، ص 57) نیز زیر سؤال است.
اولین اقدام باید ارتقاء ساختار پیشگیری میبود؛ نه پوشش همگانی سلامت. چون پوشش همگانی سلامت برای درمان است؛
بسم الله الرحمن الرحیم
به گزارش
پایگاه اطلاع رسانی نقشه راه متن کامل نقشه فعالیت های مرتبط با نقشه الگوی پیشرفت اسلامی در سال ۱۳۹۸ به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلْعَزِیزِ اَلْجَبَّارِ اَلْحَلِیمِ اَلْغَفَّارِ اَلْوَاحِدِ اَلْقَهَّارِ اَلْکَبِیرِ اَلْمُتَعَالِ سَوٰاءٌ مِنْکُمْ مَنْ أَسَرَّ اَلْقَوْلَ وَ مَنْ جَهَرَ بِهِ وَ مَنْ هُوَ مُسْتَخْفٍ بِاللَّیْلِ وَ سٰارِبٌ بِالنَّهٰارِ » أَحْمَدُهُ وَ أَسْتَعِینُهُ وَ أُومِنُ بِهِ وَ أَتَوَکَّلُ عَلَیْهِ وَ کَفىٰ بِاللّٰهِ وَکِیلاً» مَنْ یَهْدِ اَللّٰهُ فَهُوَ اَلْمُهْتَدِی» وَ لاَ مُضِلَّ لَهُ وَ مَنْ یُضْلِلْ فَلاَ هَادِیَ لَهُ وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ وَلِیّاً مُرْشِداً وَ أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ لَهُ اَلْمُلْکُ وَ لَهُ اَلْحَمْدُ وَ هُوَ عَلىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ بَعَثَهُ بِکِتَابِهِ حُجَّةً عَلَى عِبَادِهِ مَنْ أَطَاعَهُ أَطَاعَ اَللَّهَ وَ مَنْ عَصَاهُ عَصَى اَللَّهَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ کَثِیراً إِمَامُ اَلْهُدَى وَ اَلنَّبِیُّ اَلْمُصْطَفَى ثُمَّ إِنِّی أُوصِیکُمْ بِتَقْوَى اَللَّهِ فَإِنَّهَا وَصِیَّةُ اَللَّهِ فِی اَلْمَاضِینَ وَ اَلْغَابِرِینَ(امام علی ابن ابی طالب علیه السلام - کافی)
اینک که دهه پنجم انقلاب اسلامیِ زمینه ساز ظهور آغاز شده و شرایط عمومی کشور بیش از هر زمان دیگری نیاز به تحقق دولت اسلامی (نظام برنامه ریزی مبتنی بر تفکر اسلامی) را درک می کند؛ لازم است تا با سرعت و دقت بیشتری گفتگوهای مرتبط با الگوی پیشرفت اسلامی را پی گیری کنیم. نقشه فعالیت های سال ۱۳۹۸ بر اساس این نیاز ارائه می شود و شامل بیان ۴ موضوعِ ۱- بیان مباحثات فقه آینده، ۲- بیان نظریات بخشی الگوی پیشرفت اسلامی، ۳- بیان آئین نامه های شکل اقامه (شکل بیان) و ۴- بیان آفت های مهلک غفلت از مباحثات الگوی پیشرفت اسلامی است.
محور اول مباحثات الگوی پیشرفت اسلامی در دهه پنجم انقلاب اسلامی؛ گسترش حکیمانه و مبتنی بر استدلال مباحثات فقه آینده است. در مباحثات فقه آینده به ضرورت و چگونگی تحول در تبویب فقه می پردازیم. ارائه یک تبویب جدید از فقه -که نشانه استضائه بیشتر به علم خطا ناپذیر وحی است- می تواند مسیر حل مشکلات مردم را هموارتر کند. در این بخش از مباحثات سال ۱۳۹۸ هجری شمسی ۵ سرفصلِ ۱- تبیین ابواب سه گانه مکتب فقهی هدایت ۲- فقه البیان ۳- فقه العلم ۴- فقه المکاسب و ۵- تبیین شکل رساله های عملیه جدید را مباحثه می کنیم.
محور دوم مباحثات الگوی پیشرفت اسلامی در دهه پنجم انقلاب اسلامی به تبیین حداکثری نظریات بخشی الگوی پیشرفت اسلامی اختصاص دارد. نظریات بخشی الگوی پیشرفت اسلامی مسیر فقهی حل یک مسئله مبتلا به، را تبیین می کند. در این بخش از مباحثات سال ۱۳۹۸ هجری شمسی ۲۰ نظریه بخشی مطرح در اولین نقشه الگوی پیشرفت اسلامی[۱] -شامل: ۱- نظریه پیش گیری ساختاری از جرم ۲-- نظریه بهبود مستمر فضای حاکم بر خانواده ۳- نظریه مدیریت شهری محله محور ۴- نظریه آموزش و پرورش آینده ۵- نظریه پیش گیری ساختاری از بیماری ۶- نظریه تَعرُّف (نظریه حوزه محرومیت زدائی) ۷- نظریه هسته های توازن فرهنگی (نظریه حوزه برنامه و بودجه) ۸- نظریه مدرسه اقامه ۹- نظریه نظم اختیاری (نظریه حوزه تقنین) ۱۰- نظریه علم آینده (نظریه حوزه تنظیم نقشه علمی کشور) ۱۱- الگوی تنظیم و تحلیل خبر ( الگوی معماری وزارت ارتباطات آینده و صدا و سیمای آینده) ۱۲- الگوی جدید نگهبانی از نظام (الگوی مواجهه با اسناد بین المللی) ۱۳- الگوی نظام سازی اسلامی (نظریه حوزه مدیریت) ۱۴- الگوی مطالبه گری در جمهوری اسلامی ۱۵- الگوی ارزیابی پیشرفت جمهوری اسلامی ۱۶- الگوی بازخوانی، تحلیل و تدوین حوادث تاریخی ۱۷- الگوی طبقه بندی علوم ۱۸- الگوی استظهاری و فقهی ساخت جامعه ۱۹- الگوی ارزیابی و نقد ت های پولی و مالی ۲۰- الگوی تولید خانوادگی و الگوی طراحی بازار - مباحثه می شود.
محور سوم مباحثات الگوی پیشرفت اسلامی در دهه پنجم انقلاب اسلامی؛ گفتگو درباره شیوه صحیح برگزاری نشست های تخصصی، همایش ها و کنگره های علمی و و در یک جمله، تصحیح الگوی مدیریت تحقیقات در کشور است. متاسفانه در شرایط فعلی انگیزه برگزاری بسیاری از جلسات در ظاهر علمی، از انگیزه های غیر مفید و غیر علمی مانند ارتقاء رتبه اداری و انگیزه های جناحی و. تبعیت می کند. این طراحی غلط علت اصلی تولید مقالات، کتب و گزارش های غیر دقیق در جامعه علمی کشور است. آئین نامه های چهارگانه شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی نحوه بیان علم و مدیریت تحقیقات را در ۴ بخش ۱- مدیریت خبر، ۲-مدیریت تضارب، ۳- مدیریت کتابت و ۴- مدیریت نمونه سازی تشریح می کند. دقیق ترین مطالب علمی بدون توجه به شکل اقامه و بیان علم، شنیده نمی شود و غلط ترین دیدگاه ها بدون توجه به شکل اقامه و بیان، علم تلقی می گردد. به عنوان مثال اگر شکل برگزاری کنفرانس ملی چشم انداز بیست ساله و اامات ت خارجی توسعه گرا ( ۸ اسفند ۱۳۸۶) - که خروجی آن تدوین نظریه معیوب ت خارجی توسعه گرا(زیر ساخت برجام) است- دقیق می بود و یا اگر دولت یازدهم و برخی منتقدین در هنگام اجرای این نظریه (دوران مذاکرات هسته ای) برای تحقق الگوی صحیح نقد برجام، تلاش می کردند؛ خسارت محض برجام بر ملت ایران تحمیل نمی گردید. اینجانب خسارت هائی مانند برجام را محصول الگوی معیوب برگزاری کنفرانس ها، همایش ها، نشست های تخصصی و گفتگوها در کشور می دانم. تغییر در شکل گفتگوهای علمی؛ ضامن دستیابی و به کارگیری نظریات صحیح در اداره کشور و ادامه سریع تر انقلاب اسلامیِ زمینه ساز ظهور است.
محور چهارم مباحثات الگوی پیشرفت اسلامی در دهه پنجم انقلاب اسلامی به آسیب شناسی فعالیت جریان های غافل از الگوی پیشرفت اسلامی اختصاص دارد. الگو، متکفل تبیین و تحقق دولت و برنامه ریزی مبتنی بر فکر اسلامی است و بدون توجه جدی به آن تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی با مُکث غیر صحیح و توقف و یا تحریف مواجه خواهد شد. اگر نظریه پردازی و بیان درباره الگوی پیشرفت اسلامی رشد لازم را نداشته باشد؛ با اکتفاء به یک سند درباره الگوی پیشرفت اسلامی، نمی توانیم در مقابل تصمیم سازی های مبتنی بر توسعه غربی صف آرائی معقول داشته باشیم. ارتقاء و تکمیل سند پیشنهادی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، زائیده تبیین نظریات بخشی الگوی پیشرفت اسلامی است و سند بدون نظریه، غیر اجرائی و به صورت ناخواسته امضائی برای به کارگیری مجدد مفاهیم و نظریات معیوب مانند نظریه ت خارجی توسعه گرا (زیر ساخت نظری برجام) خواهد شد. (أعاذنا الله من شرورهم)
بی توجهی به الگوی پیشرفت اسلامی در فعالیت ها، مصادیق دیگری نظیر مطالبه گری آرمانهای انقلاب اسلامی بدون توجه به الگوی پیشرفت اسلامی، طراحی فرآیند انتخاب مسئولین در مناصب مختلف؛ خصوصا شوراهای شهر، مجلس و دولت بدون توجه به نظریات بخشی الگوی پیشرفت اسلامی-مانند نظریه مدیریت شهری محله محور(الگوی مدیریت شهری اسلام)، نظریه نظم اختیاری (الگوی تقنین اسلامی)، نظریه هسته های توازن فرهنگی (نظریه حوزه برنامه و بودجه)- و تلاش برای دستیابی به امتداد اجتماعی در فکر اسلامی بدون توجه به مسئله شناسی الگوی پیشرفت اسلامی را شامل می شود.
اگر مطالبه اهداف اسلامی از مسئولین را بدون الگوی پیشرفت اسلامی در دستور کار خود قرار دادیم؛ انتظار تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی تضعیف می شود. مطالبه گری بدون الگوی پیشرفت اسلامی، بیان مشکل، بدون بیان راه حل برای آن مشکل است. همچنین انتخاب مسئولین بدون توجه به الگوی پیشرفت اسلامی؛ امری غلط است؛ زیرا مسئول بعد از انتخاب در چنبره تصمیم سازی های مبتنی بر اسناد بین المللی و توسعه غربی گرفتار می آید و لاجرم تصمیمات مبتنی بر توسعه غربی را مبنای تقنین، اجرا و نظارت قرار می دهد. تلاش برای تحول در مباحثات فکری حوزه علمیه هم بدون توجه به مسائل الگوی اداره جامعه ابتر می ماند. توجه به الگوی اداره جامعه، تصویری صحیح از امتداد اجتماعی فکر را در اذهان ایجاد می کند. در یک جمله بی توجهی فعلی به مباحثات الگوی پیشرفت اسلامی آفت های مهلک انزوا و نزاع فشل کننده را به جبهه انقلاب اسلامی تحمیل خواهد نمود.
در پایان همه دوستان و همکاران جبهه الگوی پیشرفت اسلامی را به شرح صدر بیشتر و تفقه دعوت می کنم. شرح صدر -که نتیجه اش تفقه است- الگوی پیشرفت اسلامی را از مرحله ثبت به زمان پایانی مرحله تحلیل و در آستانه مرحله پردازش قرار داده است. پیش نویس اول نقشه الگوی پیشرفت اسلامی -با عنوان جدول تبیین ابعاد سه گانه ایجاد گفتمان عدالت و پیشرفت در دهه چهارم انقلاب اسلامی- در تیرماه سال ۱۳۸۷ منتشر گردید و پیش نویس چهاردهم آن در بهمن ماه سال ۱۳۹۰ در اختیار نخبگان قرار گرفت و مرحله پرورش الگو آغاز شد. اینک در آستانه امتحان اتمام و اتقان و عاقبت به خیری در جبهه پر از بهجت انقلاب اسلامیِ زمینه ساز ظهور هستیم. اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا
علی کشوری؛ دبیر و مسئول دائره پژوهش شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی
قم؛ مرکز علوم اهل بیت علیهم السلام ۱۰ رجب المرجب ۱۴۴۰ هجری قمری مصادف با ۲۶ اسفند ۱۳۹۷
پی نوشت:
[۱]. نقشه الگوی پیشرفت اسلامی سه بخش دارد. اولین بخش از نقشه الگوی پیشرفت اسلامی به نظام مقایسه در برابر مسائل متعارض با زیر ساخت های نه گانه هدایت (فقه النظام) می پردازد. دومین بخش از نقشه الگوی پیشرفت اسلامی به نظام مقایسه در برابر مسائل متعارض با "فقه التقدیر" قیام می کند و در نهایت سومین بخش از نقشه الگوی پیشرفت اسلامی نظام مقایسه در برابر مسائل متعارض با "فقه الحیاة" را وظیفه جذاب خود می داند.
دانلود فایل pdf نقشه فعالیت های سال ۱۳۹۸
بسم الله الرحمن الرحیم
نشست تخصصی تبیین الگوی پیشرفت ۵۰ سال آینده انقلاب اسلامی روز یک شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۷ در محل سالن همایش اداره نمایشگاه های آستان قدس رضوی - علی رغم اجرای ناقص آئین نامه نشست های الگوی پیشرفت اسلامی
محتوای مطرح در این نشست تخصصی شامل تبیین یک مقدمه -با موضوع بررسی اجمالی ناکارآمدی های سیستم برنامه ریزی کشور- و سه بخش اصلی -با موضوع تصویر سازی درباره الگوی پیشرفت اسلامی- بود. در بخش مقدمه، فهرستی از ناکارآمدی های برنامه ریزی مبتنی بر توسعه غربی در حوزه های آموزش و پرورش، سلامت، ت خارجی، خانواده و ت های پولی و مالی ارائه گردید و در بخش دوم در قالب پاسخگوئی به سه سؤال؛ شامل: ۱- هدف نظریات بخشی الگوی پیشرفت اسلامی چیست؟ ۲- چارچوب تدوین نظریات بخشی الگوی پیشرفت اسلامی کدام است؟ و ۳- اولویت دار ترین نظریات بخشی الگوی پیشرفت اسلامی به چه سؤالاتی پاسخ می دهند؟ تصویری از آینده برنامه ریزی انقلاب اسلامی ارائه شد.
در مباحث مرتبط با سؤال اول این نشست تخصصی؛ "سود ارتباطی" به عنوان هدف نظریات بخشی الگوی پیشرفت اسلامی معرفی شد. "سود ارتباطی" در معنای ساده خود به معنای سودی است که انسانها از ناحیه روابط انسانی تکامل یافته دریافت می کنند. هریک از نظریات بخشی مطرح در نقشه الگوی پیشرفت اسلامی به نوعی این نوع از سود را تقویت می کنند. "سود ارتباطی" ۱۲ نوع سود مانند کاهش هزینه های اقتصادی، افزایش سلامت جسمی و روحی، ارتقاء کیفیت در تعلیم و تأدیب، خودکنترلی و امنیت و. را شامل می شود. برای فهم بهتر اصطلاح "سود ارتباطی" - که به صورت ساده بیان کننده مقصدِ نظریات بخشی الگوی پیشرفت اسلامی است- باید آن را با اصطلاحاتی مانند ارزش افزوده و سود اقتصادی، سود صنعتی، سود اجتماعی - که بیان کننده مقصد نظریات توسعه غربی است- مقایسه نمود.
در مباحث مرتبط با سؤال دوم این نشست تخصصی؛ چارچوب تبویب نظریات بخشی الگوی پیشرفت اسلامی تبیین شد. همه نظریات بخشی مطرح در نقشه الگوی پیشرفت اسلامی در قالب "الگوی ساخت" (الگوی نظام سازی اسلامی) تبویب شده اند. الگوی نظام سازی اسلامی ساختار ارائه نظریات بخشی و در واقع ساختار نظام سازی را تشریح می کند. مطابق با "الگوی ساخت" هر نوع نظریه پردازی برای هدایت جامعه دارای سه بخش ۱- الگوی پژوهش ۲- الگوی پرورش و ۳- الگوی پردازش است. در بخش الگوی پژوهش تعریف های مورد نیاز برای نظام سازی مطرح می شود. در بخش الگوی پرورش تصویر سازی های ناشی از تعاریف ایجاد می گردد و در بخش الگوی پردازش هم چگونگی اتخاذ تصمیم در راستای تصویر ایجاد شده انتظام می یابد. همه نظریات بخشی الگوی پیشرفت اسلامی در مرحله تبویب و ارائه -و نه در مرحله استنباط- در چارچوب "الگوی ساخت" سامان یافته اند. به عنوان مثال نظریه تَعَرُّف دارای سه بخش پژوهش (تکامل روابط انسانی)، بخش پرورش (مقابله با عوامل محرومیت زا) و بخش پردازش(طرح های طیبات، قُری و) است. برای فهم بهتر "الگوی ساخت" و فوائد آن در مدیریت تحولات، باید آن را با چارچوب طبقه بندی و حل مسئله در مدل های آینده پژوهی و ماتریس SWOT مقایسه نمود.
در مباحث مرتبط با سؤال سوم این نشست تخصصی؛ سؤالات اصلی ۹ نظریه بخشی الگوی پیشرفت اسلامی شامل ۱- نظریه مدیریت شهری محله محور ۲- نظریه پیش گیری ساختاری از بیماری ۳- نظریه آموزش و پرورش آینده ۴- نظریه تَعَرُّف (نظریه حوزه محرومیت زدائی) ۵- نظریه مدرسه اقامه ۶- الگوی جدید نگهبانی از نظام ۷- الگوی تنظیم و تحلیل خبر ۸- نظریه علم آینده و ۹- الگوی تولید خانوادگی تبیین گردید.
شایان ذکر است که در این نشست تخصصی حدود ۳۰۰ نفر از نخبگان مشهدی و دیگر شهر ها، خصوصاً جمعی از نمایندگان ولی فقیه در استانها و اعضای مجلس خبرگان حضور داشتند.
دبیر شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی - ۱۴ اسفند ۱۳۹۷- قم؛ مرکز علوم اهل بیت علیهم السلام
گزارش تصویری نشست:
بسم الله الرحمن الرحیم
به فضل الهی مشهد روز یک شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۷ میزبان نشست تخصصی تبیین الگوی پیشرفت ۵۰ سال آینده انقلاب اسلامی خواهد بود.
به گزارش
پایگاه اطلاع رسانی نقشه راه در این نشست تخصصی مجموعه ای از نظریات بخشی مطرح در نقشه الگوی پیشرفت اسلامی مانند: ۱- نظریه آموزش و پرورش آینده، ۲- نظریه پیش گیری ساختاری، ۳- نظریه مدیریت شهری محله محور، ۴- نظریه تَعَرُّف (نظریه محرومیت زدائی)، ۵- الگوی جدید نگهبانی از نظام، ۶- نظریه علم آینده، ۷- الگوی تولید خانوادگی، ۸- الگوی تنظیم و تحلیل خبر، ۹- نظریه مدرسه اقامه، ۱۰- الگوی ساخت (الگوی نظام سازی اسلامی) و. به صورت اجمالی تشریح می گردد.
شایان ذکر است که این نشست تخصصی از ساعت ۸ صبح در مرکز همایش ها و نمایشگاه های آستان قدس رضوی بر اساس
آئین نامه نشست های الگوی پیشرفت اسلامی آغاز به کار خواهد کرد.
بسم الله الرحمن الرحیم
به فضل الهی شهر مقدس قم در تاریخ ۱۰ تیرماه ۱۳۹۸ میزبان برگزاری "هفتمین کارگاه تخصصی تضارب حُول نظریه تَعَرُّف" خواهد بود.
به گزارش
پایگاه اطلاع رسانی نقشه راه: نظریه تَعَرُّف؛ یکی از نظریاتِ فقهی مطرح در اولین نقشه الگوی پیشرفت اسلامی (مفاد خانه ۴/۱/۲) می باشد و در محتوای آن تعریف ها، تصویرها و تصمیم های مرتبط با حوزه محرومیت زدائی به علم خطاناپذیر وحی عرضه و بهینه می شود.
شایان ذکر است که محتوای فقهی مطرح در نظریه تَعَرُّف بر اساس مراحل سه گانه الگوی ساخت(تعریف، تصویر و تصمیم) تدوین شده است و همچنین دارای پیوست الگوی تفصیل است. الگوی تفصیل شرایط تَوَلُّد یک نظریه در قلب انسان را تبیین می کند.انتهای پیام
بسم الله الرحمن الرحیم
شهر مقدس قم میزبان دوره جدیدی از گفتگوهای مرتبط با محرومیت زدائی است. این گفتگوها به محوریت بازخوانی و مباحثه حول نظریه تَعَرُّف (نظریه بخش محرومیت زدائی نقشه الگوی پیشرفت اسلامی - مفاد خانه ۴/۱/۲) در جریان است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نقشه راه متن پیادهشدهٔ سخنان حجتالاسلام و المسلمین علی کشوری (دبیر شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی) در جمع اعضای قرارگاه تعرّف؛ در تاریخ 20 خردادماه 1398 در محل قرارگاه سلامت شهر مقدس قم به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
همانطور که عرض کردم امروز جلسۀ پنجم اتاق طراحی قرارگاه تَعرُّف است؛ یعنی مجموعه مباحثاتی را خدمت دوستان ارائه میکنیم و متقابلاً از محضر دوستان نیز استفاده میکنیم تا به تدریج نقشهای درباره چگونگی محرومیتزدایی در اذهان دوستان تولد پیدا کند. همانطور که در جلسه گذشته عرض کردم،
1. طرح مقدماتی پیش از ارائه توضیحات درباره نقشۀ نظام مقایسه نظریه تعرّف
هنگامی که اتاق طراحی قرارگاه تعرّف تشکیل میشود سه محور بحثی دارد. محور نخست مباحثات عبارت از بررسی همگانی میزان پیشرفت زیرساختهای قرارگاه تعرّف است. قرارگاه تعرّف زیرساختهایی دارد به همین جهت، تمامی اعضای قرارگاه باید بررسی کنند که آیا آن زیرساختها رشد دارد یا ندارد، این محور اول است. همانطور که در جلسه گذشته خدمتتان عرض کردم ما سه زیرساخت در قرارگاه تعرّف داریم؛ زیرساخت اول عبارت از نقشه قرارگاه تعرّف است که در حال حاضر پیشنویس نخست آن در رؤیت دوستان است.
زیرساخت دوم تلاش همگانی برای پیدا کردن اَهل» برای مسئله محرومیتزدایی است؛ بسیاری از آیات قرآن تکیه بر این دارد که با غیر مؤمن همراهی نکنید، علم و اطلاعاتتان را به غیر اهل انتقال ندهید و اگر خواستید ازدواج کنید کفو خود را انتخاب بکنید . تقریباً حکم اول در همهٔ حوزههای روابط انسانی، شناسایی اهل آن موضوع است؛ یعنی کسی که اهلیت دارد. [بهعنوانمثال] در مسئلهٔ ازدواج، اهلیت را بر اساس مفهوم کفویت معنا میکنیم، در مسئلهٔ حکومت بر اساس مفهوم معیت معنا میکنیم در مسئلهٔ علم اهلیت را با ٔمفهوم ایمان معنا میکنیم. درمجموع اهلیت در هر جایی قیدی دارد که باید آن قید را شناسایی بکنیم. ما نیز در قرارگاه تعرّف اشتباه اولمان -که درواقع همهٔ کارهای ما را به چالش میکشد- این است که با غیر اهل وارد گفتوگو بشویم؛ لذا زیرساخت دوم قرارگاه تعرّف بعد از نقشه، این است که چه کسانی اهلیت دارند که عضو قرارگاه تعرّف بشوند؟ چه کسانی اهلیت محرومیتزدایی دارند؟ بعداً به چیستی شاخصههای اهلیت در قرارگاه تعرّف و همچنین در موضوع محرومیتزدایی خواهیم پرداخت. ما به میزانی که میتوانیم رفیق پیدا کنیم، میتوانیم سیر کنیم یا به عبارت دیگر به میزانی که آدمهای اهل را پیدا میکنیم، میتوانیم رشد بدهیم.
بنده مکرر در سالهای اخیر دیدهام که بعضی از مسئولین محترم -که مسئول امری مهم در کشور هستند- فکر میکنند که در زیرمجموعهٔ خود باید نیرو تربیت کنند و به دلیل تربیت نیرو -که آنهم سر جای خودش کاری درست است- از انسانهای اهل در قرارگاهشان، در ستادشان، در سازمانشان شناسایی و استفاده نمیشوند. باید این دو را همیشه از یکدیگر جدا کنید. در برنامهریزیهای بالفعل همیشه باید انسانها اهل باشند. شما میگویید ما برای آینده یک سری نیرو تربیت میکنم که این یک امر جدایی است؛ لذا بنده به این دلیلها میگویم که شناسایی اهل -به تعبیر امروزیها- نیروی انسانی اهل، یک زیر ساخت است و به عنوان زیرساخت دوم مطرح است. زیرساخت اول نقشۀ برنامههاست و زیرساخت دوم پیدا کردن نیروی اهل است.
زیرساخت سومی که باید همه باهم بررسی کنیم و ببینیم که پیشرفت داشته است یا نه، بحث از مرکز ملی گفتوگوهای مرتبط در حوزه محرومیتزدایی است که از آن در جلسه گذشته به نمایشگاه محرومیتزدایی تعبیر کردیم. ما به دلیل اینکه غیرمعصوم هستیم به گفتوگوی دائمی درباره چگونگی محرومیتزدایی نیاز داریم؛ یعنی به هر میزان که منزلت اجتماعی و یا علم داریم، باز هم نمیتوانیم ادعا کنیم که به حد نهایی و کفایت مسئله رسیدهایم. توجه بفرمایید! بنده روایاتی را از امام به خدمت شما میخوانم، بر روی آنها دقت بفرمایید و ببینید که چقدر نورانی است! این روایت را امام خطاب به فقها میگویند -فقیه کسی است که در اوج فهم دینی در مرتبهٔ غیر از معصومین قرار دارد- حضرت با اینکه فقیه در اوج فهم است، میفرمایند: که: رُبَّ حامِلِ فقهٍ وَ هُوَ غَیرُ فَقیهٍ» به فقیه میگویند که توجه کن؛ ممکن است کسی حامل فقه باشد ولی خودش فقیه نباشد؛ یعنی یک حرف عمیق در قلبش باشد اما خودش ابعاد آن حرف را نفهمد؛ بنابراین اگرچه تو فقیه هستی اما به حرفهای غیر فقها هم توجه بکن. شاید آنها برای تو حامل فقه بودند؛ یعنی فقیه هم که در اوج فهم غیرمعصوم است، موظف است که همیشه گوشش باز باشد، بشنود و حسن الاستماع داشته باشد. این روایت بسیار مهمی است. در عبارت دیگری که ظهور در این معنا دارد، میفرماید: رُبَّ حامِلِ فقهٍ اِلی مَن هُوَ اَفقَهُ مِنه» ممکن است کسی فقه داشته باشد و آن را به سمت فرد اَفقَه از خودش برده و برای او مطرح کند، این هم احتمال دارد؛ یعنی احتمال دارد شما به کسی که قطع دارید اَفقَه است یک حرف فقیهانه را ارائه کنید و او هم بر مبنای این روایات وظیفه دارد نسبت به شما حسن الاستماع داشته باشد. در حال حاضر آیتاللّه ای عملاً این کار را در جلسات عمومی و خصوصی خودشان انجام میدهند؛ حالا به همین میزانی که از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش میشود [این مسئله را میبینیم] مثلاً در بخشی از جلساتِ ایشان بیشتر، دانشجوها، طلبهها و کارشناسها حرف میزنند و ایشان استماع میکند و این کار عمل به همین روایات است؛ بنابراین ما قطعاً بهعنوان زیرساخت سوم، نیاز به مرکز ملی گفتوگو درباره مسئله محرومیتزدایی داریم. ممکن است فردی تجربه محرومیتزدایی داشته باشد و فقیه هم نباشد؛ باید یک مرکزی حرفهای او را بشنود. آن حرف باید شنیده بشود و به فهم ما اضافه بشود؛ پس ما حتماً به زیرساخت سوم هم نیاز داریم.
این بخش اول مباحثات اتاق طراحی ماست. در محور اول ما باید همیشه بررسی کنیم و ببینیم که نقشه برنامههایمان کامل است یا دچار نقص است که دراینباره، پیشنویس نخست نقشه در ۴ خرداد ۱۳۹۸ مصادف با ۱۹ رمضان المبارک ۱۴۴۰ هجری قمری نوشته شده است. ولی باید بر روی آن دقت مجدد بکنیم زیرا ممکن است این پیشنویس ضعف داشته باشد و در این صورت، باید تکمیلش کنیم. در محور دوم ما باید برای پیدا کردن اهل محرومیتزدایی تلاش بکنیم. لازم به ذکر است که بیش از ۵۰ درصد مشکل قرارگاهها، سازمانها و نهادهایی که در حال حاضر در حوزه محرومیتزدایی فعال هستند به این مسئله برمیگردد که افرادی که در آنجا در حال فعالیت هستند، اهل نیستند و این مسئلهٔ مهمی است. در آینده إنشاء الله شاخصههای اهلیت را هم بحث خواهم کرد. زیرساخت سوم هم عبارت است از زیرساخت نمایشگاه یا همان زیرساخت مرکز گفتوگوهای ملی مرتبط با حوزه محرومیتزدایی. این یک محور است که باید راجع به آن مباحثه بکنیم.
اتاق طراحی در گفتوگوها، محور دومی هم دارد. هر جلسهای که در اتاق طراحی تشکیل میشود به مقتضای مخاطبان، تعداد سؤالاتی را مبنای بررسی قرار میدهد که ممکن است یکی یا دو تا یا سه تا یا بیشتر باشد. فلذا یکسری سؤالات همیشه در جلسات اتاق طراحی بررسی خواهند شد. این هم محور دوم است؛ و البته در جلسهٔ سوم قرارگاه تعرّف قرار بر این شد که ما ۵ سؤال را بررسی بکنیم؛ و این ۵ سؤال را در جلسه چهارم اتاق طراحی قرارگاه تعرّف بررسی کردیم. در این جلسه هم آن ۵ سؤال را بررسی میکنیم تا به جواب مکفی درباره این سؤالات برسیم تا در نهایت این سؤالات تبدیل به حُسنُالسُّؤال» شوند، آنوقت سؤالات جدیدتر را مطرح میکنیم. پس اتاق طراحی غیر از بررسی میزان پیشرفتِ زیرساختهای قرارگاه تعرّف، کار دیگری نیز دارد و آن این است که سؤالاتی را بررسی میکند که در حال حاضر سؤالات این جلسه -همانطور که همه میدانند- این است که ما میخواهیم ساختار نظریه فراتسهیلگری را با کمک یکی از کارشناسها بررسی کنیم و نیز یکی از کارشناسان ساختار نظریه توانمندسازی را ارائه میکنند و ساختار نظریه تعرّف را هم بررسی میکنیم و وضعیت اجرای این نظریات سهگانه را در کشور مورد دقت قرار خواهیم داد. [از مسائل دیگری که بررسی خواهیم کرد] این است که تاکنون مبتنی بر این نظریات چه قوانینی تصویبشده است؟ و مبتنی بر این نظریات چه مقدار بودجه اختصاص یافته است؟ چقدر این نظریه با کارشناسان در میان گذاشتهشده است؟ همهٔ مسائل مرتبط با اجرا را باید بررسی کنیم و همکاران احتمالی ما در این فرآیند نقد و نقض نظریات فراتسهیلگری و نظریات توانمندسازی را هم شناسایی کنیم. چه کسانی خارج از قرارگاه تعرّف قابلیت و اهلیت همکاری با هدف قرارگاه تعرّف را دارند؟ این هم سؤال پنجمی است که قرار است امروز بررسی کنیم.
اگر راجع به سؤالات اتاق طراحی بهاندازۀ کافی بحث شد؛ محور سومی هم در اتاق طراحی خواهیم داشت و آن محور، طراحی پرسشهای آینده برای اتاق طراحی است. به هر حال اگر سؤالات در یک جلسهای که داریم به اندازه کافی بررسی نشود، مهلت بررسی سؤالات را تمدید میکنیم و بررسی آن را به هفته آینده موکول خواهیم کرد. پس این عرض اول بنده است. البته در جلسه قبل هم این را مطرح کرده بودم ولی امروز هم از باب تذکر و تثبیت مطرح کردم تا بدانید برای چه به این جلسه میآیید؛ هر چیزی در قرارگاه تعرّف مبتنی بر اختیار است؛ زمانی که میخواهید اختیار کسی را به رسمیت بشناسید ابتدا باید نقشه، صراط و سبیلی را که دعوت به طی نمودن آن دارید برای مخاطب خود واضح کنید. ما فعلاً در اتاق طراحی به دنبال طراحی برنامههای محرومیتزدایی در کشور هستیم و هدف این است. هر هفته نیز سه محور گفتگو داریم و این سه محور کمک میکند که این طراحی اتفاق بیافتد. فلذا بر اساس ابلاغیه قرارگاه خودمان را اداره نمیکنیم بلکه بر اساس تحریک فکر و م و تفقه قرارگاه را طراحی خواهیم کرد. پس این موضوعی است که برای تبیین نقشه در اتاق طراحی مورد بررسی قرار میدهیم. من مطابق این سیر سهگانه بحثی را در مورد زیرساخت اول قرارگاه تعرّف به محضر شما مطرح میکنم و سپس إنشاء الله ادامه مباحثات را پیگیری خواهیم کرد.
بنده امروز در حال تأمل دربارۀ نقشه قرارگاه تعرّف بودم که در این نظام بروکراسی فعلی و به اصطلاح نهادگراها در این تزاحم نهادی موجود، آیا این نقشه میتواند مسئله محرومیتزدایی را در کشور مدیریت کند یا خیر؟ در فرایند تأملی که راجع به این بحث داشتم به یک محور جدید رسیدم که آن را محضر شما مطرح میکنم؛به دلیلی که اکنون عرض میکنم ارکان قرارگاه تعرّف باید از 5 محور به 6 محور ارتقا پیدا کند تا بتوانیم از تزاحم نهادی موجود و قوانین و ساختارهایی که منشأ محرومیت هستند عبور کرده و آنها را مدیریت کنیم به طوری که آنها مانع ما نباشند.
من برای اینکه نقشه قرارگاه تعرّف را تکمیل کنم لازم است مقدمهای را عرض کنم و سپس آن مطلب تکمیلی را خدمت شما ارائه خواهم کرد. آن مقدمه این است که ما برای مسئلهای که از سنخ سؤال و پرسش است، از تعبیر ارکان استفاده کردهایم. اما کسانی که در کارهای برنامهریزی و نهادی هستند وقتی کلمه ارکان را استفاده میکنند به این سمت میروند که ارکان را به عنوان یکسری ساختار، معاونت و نهاد معرفی کنند؛ مثلاً میگویند ارکان جمهوری اسلامی چیست؟ و در جواب میگویند ارکان، قوای سهگانه است و در بالای این ارکان، نهاد ولایت فقیه قرار دارد و نیز ارکان دیگر مثل شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام و نیروهای مسلح نیز در رکنهای پایینتر قرار دارند. به عنوان مثال در همین قرارگاه پیشرفت و آبادانی که همۀ ما با آن آشنا هستیم، اگر گفته شود که ارکان ستاد پیشرفت و آبادانی کشور چیست؟ گفته میشود که این ستاد یک رئیس و 5 معاونت دارد و اصطلاحاً به اینها ارکان ستاد پیشرفت و آبادانی میگوییم. هرجایی که کلمه ارکان را استفاده میکنند در واقع یکسری ساختارها و معاونتها و نهادها را به عنوان مصداق رکن معرفی میکنند. خب! ما در مباحثات خودمان یک خَرقِ عادتی کردهایم و گفتهایم که ارکان قرارگاه تعرّف اساساً از سنخ انسان و نهاد و معاونت نیست بلکه از سنخ فکر و پرسش و سؤال است یعنی در واقع در مفهوم رکن و ارکان تصرف کردهایم؛ رکن و ارکان به آن چیزی میگویند که انسان به آن تکیه میکند و کار خود را جلو میبرد مثلاً جمهوری اسلامی برای اینکه کشور را اداره کند به مجلس شورای اسلامی تکیه میکند و نیز به قوه قضائیه و نیروهای مسلح خود و غیره تکیه میکند. حالا ما آمدهایم و گفتهایم که اساساً رکن و تکیهگاه قرارگاه تعرّف که در حال طراحی با نگاه الگوی اسلامی_ایرانی پیشرفت است،5 پرسش است که البته امروز میخواهیم آن 5 پرسش را به 6 پرسش ارتقا بدهیم. چرا رکن را از یک مفهوم نهادی به یک پرسش تغییر دادیم؟ شما وقتی نقشه را مشاهده میکنید، میبینید نوشته شده : ارکان اصلی قرارگاه تعرّف» و به خلاف سایر قرارگاهها نیامدیم معاونت تعریف کنیم؛ نیامدیم ابتدا یک ساختمان برای قرارگاه بگیریم سپس یک مسئول منصوب کنیم و بعد بگوییم فلان معاونت، رکن مجموعهٔ ماست. ما از این عبور کردهایم.
چرا این کار را کردیم؟ دلیلش این است که مادرِ همهٔ امکانات برای سازماندهی، تحریک فکر است؛ یعنی اگر کسی بخواهد سازماندهی کند یا به تعبیر روایات، امام را نصرت کند و یا به تعبیر آیهٔ شریفه بخواهد تَعَاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَالتَّقْوَیٰ» کند یا به تعبیر امروزی -اگر بخواهیم مسامحه کنیم- بخواهد مشارکت و سازماندهی ایجاد کند، در صورتی که بتواند فقط و فقط تحریک فکر کند همه امکانات دیگر مشارکت را میتواند از پایگاه تحریک فکر به دست بیاورد.
مثلاً میگویید اگر کسی بخواهد یک کاری را در کشور به جلو ببرد -مثل مسئله محرومیتزدایی که ما در حال انجام آن هستیم- نیاز به نیروی انسانی دارد. من اینجا جواب میدهم مگر شما نیروی انسانی را با ابزاری بهتر از تحریک فکر میتوانید جذب کنید؟ نیروی انسانی را گاه با پرداخت حقوق میتوان جذب کرد، گاه میشود فکر او را درگیر کرد و او را در اختیار یک فکر و راه قرار داد. طبیعی است که ماندگاری این مدل بیشتر است.
[ممکن است بگویید] برای مسئله محرومیتزدایی نیاز به هزینههای مادی است! میگویم آیا با تحریک فکر نمیتوان هزینه تحقق یک فکر را تأمین کرد؟ مثلاً حُکم پر از حکمت وقف همین طور است؛ [در این حکم] مبتنی بر تحریک فکر راجع به عاقبت انسانها تجمیع مال اتفاق میافتد. کسی که به این نتیجه میرسد که مالش را وقف کند علاقه دارد که بهرهبرداری از مال برای خودش ابدی باشد. وقتی به این مسئله فکر کند، به روش انجام آن نیز فکر میکند. [از طرفی] پیامبران برای این هدف، این روش یعنی وقف را پیشنهاد دادهاند و میفرمایند مال خود را با یک شرایطی وقف کن. تا در نتیجه با اینکه شما از دنیا رفتهاید ولی همچنان بهرهبرداری از مال شما برقرار و ثابت باشد؛ بنابراین در تفکر پیامبران هر آن چیزی که برای مشارکت و سازماندهی و تعاون مورد نیاز است از پایگاه تحریک فکر به دست میآید. لذا به معنای واقعی کلمه شما میتوانید بگویید ارکان یک مجموعه نه معاونتها و ساختارها و ساختمانها و افراد یک مجموعه، بلکه ارکان یک مجموعه تفکرات پایه یک مجموعه هستند که آن تفکرات پایه میتواند همه مایحتاج سازماندهی را به تدریج در اختیار آن مجموعه قرار دهد. شما بر عکس این را هم بررسیکنید؛ فرض کنید شخص اول مملکت به فردی یک حکمی بدهد، بودجه و فرصت کافی هم در اختیارش قرار بگیرد و همهچیز داشته باشد، ولی طراحی و فکر نداشته باشد یا طراحی و فکرش ضعیف باشد. چه اتفاقی میافتد؟ اتفاقی که رخ میدهد این است که ما نمیتوانیم از آن امکانات، زمان، افراد و اعتماد استفاده کنیم و مشکل را حل کنیم. لذا ساختار دائماً تغییرپیدا میکند و دائماً میان افراد یک ساختار اصطکاک و اختلاف ایجاد میشود و آن زمان مدیر برای اینکه صلح را برقرار گرداند باید مکرراً ورودهای مدیریتیکند تا اصطکاکها را مدیریت کند. در حالی که اگر فقط و فقط مسئله تحریک فکر انجام شود، شما در اختلافات هم معیار پیدا میکنید؛ مثلاً اگر نفر اول از یک مجموعه با نفر دوم اختلاف پیداکردهاند، [مشکلی نیست] هر دو به پای تابلو میروند و ادله خود را میگویند. هر کدام که ادلهٔ قویتر داشت سلطان و تسلط بیشتری برای او ایجاد میشود. پس خواهش میکنم در این مسئله دقت کنید؛ ما به دلیل این مقدمه عرض کردیم که ارکان قرارگاه تعرّف 5 پرسش است که امروز آن را به 6 پرسش ارتقا میدهیم. زیرا پرسش ابزار تحریک فکر است و تحریک فکر عامل تأمین همه نیازهای سازماندهی و تعاون و مشارکت در جامعه است؛ بنابراین ما ارکان قرارگاه تعرّف را با مدل الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت به 6 پرسش تفسیر کردهایم و اگر در گفتگوها و تضاربهایی که داریم مباحث جدیدی مطرح شود، میتوانیم این پرسشهای مادر را افزایش دهیم. من برای این که به پرسش ششم برسم ابتدا پرسشهای پنجگانه جلسه گذشته را به صورت بسیار مختصر توضیح میدهم و سپس پرسش ششم را مطرح میکنم.
یک نکته را بگویم؛ ممکن است برای کسی این سؤال پیش بیاید که چرا 5 یا 6 پرسش مطرح شده است؟ چرا 2 پرسش نباشد؟ در واقع سؤال بپرسد که مدل تولید پرسش در الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت چیست؟ عرض میکنیم که منطق و مدل تولید پرسش ما تابع امور نُهگانهای است که در فقهالبیان مطرح کردهایم یعنی یک منطق بالاتری برای آن در فقهالبیان وجود دارد؛ یکی از آن امور نهگانه مسئله ظرفیت است؛ ما همیشه ظرفیت سنجی میکنیم و بعد پرسشهایی را مطرح میکنیم. مثلاً در یک جمعی که سابقه و تجربهٔ محرومیتزدایی ندارند و تازه میخواهند کار را شروع کنند، شما نمیتوانید 10 پرسش را مطرح کنید.
زیرا آنها اصلاً با مسئله آشنایی ندارند. شما باید مثلاً با دو پرسش کارتان را شروع کنید تا در آنها تأمل اولیه ایجاد شود. در دورههای اخیر یعنی بعد از ابلاغیهای که آیتالله ای درباره سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت داشتند به مجلس رفتیم و با یکی از نمایندگان محترم درباره سرنوشت سند پایه الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت مذاکرهای انجام دادیم بعد از آن مذاکره نقشهای تنظیم کردم که به دلایلی برای عملیاتی شدن آن اقدام نکردم ولی آن را منتشر کردم. در آن نقشه نحوه بررسی سند پایه الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و در یک معنای بهتر، نحوه اجرای الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در مجلس شورای اسلامی را تعریف کردیم. همانطور که این نقشهای که الآن در مقابل شماست نحوه محرومیتزدایی را تعریف میکند، آن نقشه نیز نحوه تقنین مبتنی بر الگوی پیشرفت را تعریف میکند. اگر آن نقشه را بررسی کنید میبینید که شامل دو سؤال است درحالیکه این نقشهای که الآن برای قرارگاه تعرّف مینویسیم شامل شش سؤال است؛ چرا آنجا دو سال مطرح کردیم؟ زیرا نمایندگان مجلس به دلیل ظرفیتی که دارند و به دلایل مختلف، فضای تئوریک جمهوری اسلامی را زیاد درک نمیکنند؛ یعنی درک تمدنی از انقلاب اسلامی ندارند و درکشان بیشتر یک درک حقوقی است و بیشتر به دنبال اجرای ابلاغیهها هستند. وقتی پیشفرضهای تمدنی برای نمایندگان مجلس هنوز جا نیفتاده است، نمیتوانید بحثهای عمیق را آنجا بگویید! صحبت در مورد مدیریت هدایت بنیان در مجلس شورای اسلامی از همهجا سختتر است زیرا پیشفرض نمایندگان این است که برای مدیریت جامعه باید قانون وضع کرد و قانون هم یعنی جبر. درحالیکه ما معتقدیم که پیامبران برای اداره جامعهشان هدایت جامعه را اصل قرار میدادند و این مدل قانونگذاری که ما از آن استفاده میکنیم از غرب به ایران انتقال یافته است. البته به برکت فعالیتهای آیتالله شیخ فضلالله نوری و بعد هم مجاهدتهایی که آیتالله کاشانی و سایر بزرگان انجام دادند و در دوران انقلاب اسلامی به برکت شورای محترم نگهبان، ما اداره جامعه به محوریت قانون را به شرع تخصیص زدیم. اما هنوز تعریف ما از قانون همان تعریف غربی است، خود حقوقدانها میگویند قانون یعنی جبر. چگونه میخواهید جامعهٔ پر از اختیار را به محوریت جبر اداره کنید؟ این تفکر با تفکر انبیاء فاصلهٔ بسیار زیادی دارد! ما در الگوی تقنین اسلامی تفاوت میان قانون مبتنی بر هدایت با قانون مبتنی بر جبر را بحث کردیم و یک مدل قانونگذاری پیشنهاد دادهایم. فرض کنید با تمام این مناقشات بنده بخواهم به عنوان کارشناس به مجلس بروم، کار در آنجا خیلی سخت است زیرا پیشفرض آنها این است که میخواهند برای همهچیز قانون بگذارند! حتی وقتی میخواهند ساعت کشور را جابهجا کنند قانون میگذارند! خودشان را در همه امور زندگی متصرف میدانند. بیش از صد و ده سال است که مجلس قانونگذاری میکند لذا در ابتدا دو سؤال مطرح میکنیم تا بتوانیم تحریک فکر مجلس را یکقدم به جلو ببریم و وقتی کار جلوتر رفت سؤالات را عمیقتر میکنیم. پس اصل اول طراحی سؤال، اصل ظرفیت است. شما به من بگویید ظرفیت طرف مقابل چیست تا من هم بگویم تحریک فکر را از کجا شروع کنید. بین ظرفیت و قدر و تحریک فکر، یک ارتباط منطقی وجود دارد؛ لذا فرق پیامبران با فلاسفه در همین است. پیامبران میگویند: إِنّا مَعاشِرَ الاَنبیاءِ اُمِرنا أَن نُکَلِّمَ النّاسَ عَلی قَدرِ عُقولِهِم» آنها مطابق با قدر عقل مردم با آنها وارد بحث میشوند؛ حال آنکه در مبنای فلاسفه تنها یک نوع بحث وجود دارد و مثلاً اگر بخواهید خدا را اثبات کنید، چند برهان بیشتر وجود ندارد، مانند برهان صدیقین، برهان نظم و غیره. این فرآیند ساعتها طول میکشد تا تفاهم کنید. برای نمونه در برهان صدیقین که تردّد بین وجوب و امکان را بررسی میکند و به یک نحوی و با یک سری مقدماتی، ممکنالوجود را وابسته به واجبالوجود میداند و یک اثبات کوچکی در مسئلهٔ توحید رخ میدهد. دلیل ناقصبودن این اثبات» نیز این است که نه اسمی از خدا را معرفی میکند و نه مخلوقات خدا را معرفی میکند و تنها اصلِ وجودِ خدا را معرفی میکند که فلاسفه اسم آن را واجبالوجود میگذارند. حال شما بروید با مردم صحبت کنید که من شما را دعوت میکنم به پرستش واجبالوجود! خب وقتی خدا را به این شکل گنگ معرفی میکنید، هیچ انگیزهای برای پرستش پیدا نمیشود! خدا را باید با اسم رحمن و رحیم و اسماء او معرفی کرد؛ وقتی خدا را غلط معرفی میکنید، چه طور انتظار دارید تبعیت اتفاق بیافتد؟ از نقد فلاسفه عبور کنیم. غرضم این بود که فلاسفه نمیتوانند با ظرفیتهای متفاوت وارد بحث شوند. در حالی که وقتی شما تفکرات پیامبران را بررسی میکنید، میبینید خدا را با هزار اسم یا بیش از آن معرفی میکنند و هر اسم هم در جایی مورد استفاده است. به مناسبت این بحث یادی از مولانا امیرالمؤمنین کنیم؛ نقل میکنند بعد از رحلت پیامبر جمعی از یهودیان که قصد شیطنت داشتند به مدینه آمده بودند و راجع به وصی پیامبر خاتم تفحص میکردند و نزد خلیفه اول رفتند و سؤالاتی پرسیدند و از جمله سؤالاتشان این بود که خدا چیست؟ خدا کجاست؟» خلیفه اول جواب داد: فوقَ سماواتِ السَّبعِ» جوابش این بود که خدا بالای آسمانهای هفتگانه است. اینها اقناع نشدند و سؤالات دیگری هم مطرح کردند و اقناع نشدند. به هر حال در نقل تاریخی اینطوری هست که خلیفهٔ اول هم آنها را شماتت کرد که چرا اقناع نشدید! و آنها را به خلیفهٔ دوم ارجاع داد. خلیفهٔ دوم هم که مقابل سؤالات قرار گرفت، پاسخهایی داد و در پاسخ به آن سؤال، جواب خلیفهٔ اول را تکرار کرد که اللّهُ فوقَ سماواتِ السبعِ» است. به هر حال اینها اقناع نشدند و گفتند امکان ندارد که چنین کسی با چنین وزنی از پاسخ دادن، خلیفهٔ بلافصل و به تعبیر صحیحتر وصی پیامبر خاتم باشد؛ به هر حال به محضر امیرالمؤمنین راهنمایی شدند و آنها که سؤال را مطرح کردند، به این سؤال رسیدند که خدا کیست؟» حضرت امیرالمؤمنین پاسخ دادند: خدا کسی است که گفتگوهای مخفی شما را خبر دارد و میشنود؛ یعنی ایشان بر روی همان فعلی که یهود خیلی در آن استاد است، ایستادند! یهودیان جلسه میگذارند و علیه پیامبران توطئه میکنند! حضرت وقتی خواستند خدا را معرفی کنند، به وصف سامعیت حق تعالی» نسبت به جلسات مخفی استناد کردند! یعنی چه؟ یعنی دقیقاً مطابق حال آنها، خدا را معرفی کرد! یعنی یک توصیف کلی ندادند و نگفتند خدا واجبالوجود است! بلکه گفتند خدا کسی است که از جلسات مخفی شما خبر دارد و بعد هم تأثیرات عمیقی در آن طایفه گذاشتند و بعضی از آنها هم مؤمن شدند.
غرضم این است که وقتی شما میخواهید خدا را معرفی کنید یا در هر موضوع دیگر که بحث میکنید، باید ظرفیت و قدر طرف مقابل را در نظر بگیرید و وارد بحث شوید! پس مبنای طراحی سؤالات ما در قرارگاه هم این است؛ مثلاً اگر من با عدهای مواجه شوم که هیچ سابقهٔ محرومیتزدایی با نگاه دینی ندارند، یا همه بر مبنای نظریه توانمندسازی و کاهش فقر» سازمان ملل میخواهند محرومیتزدایی کنند تنها یک سؤال از ایشان میپرسم و میگویم: محرومیت چیست؟ چرا این سؤال را میپرسم؟ چون درک آنها از محرومیت غلط است. من سؤال محرومیت چیست» را میپرسم تا زمینه ایجاد شود و درک او از محرومیت ارتقا یابد ولی اگر حس کنم مخاطب من به مفهوم محرومیت با نگاه فقهی مسلط است و یا به صورت نسبی قبول دارد که محرومیت دارای ابعاد متعددی است، همین سؤال اول را و هم سؤالات دیگر را مطرح میکنم. پس مبنای زایش سؤال، فقهالبیان است؛ فقهالبیان نیز نُه قاعده دارد و بر اساس هر نُه قاعده باید سؤال تولید شود و قاعدهٔ اول نیز این است که ظرفیت و قدر مخاطب را شناسایی کنید و متناسب با ظرفیت و قدر وی، پرسش طراحی کنید تا قرارگاه شکل بگیرد. حال ما مبتنی بر این مقدمه، پنج سؤال را در گذشته مطرح کردیم. بنده در بین دوستان قرارگاه پیشرفت و آبادانی کشور»، که جناب آقای ابراهیمپور مسئولشان هستند، چند سِمَت دارم. یکی اینکه بنده مشاور منتقد همه دوستان هستم؛ یعنی این را از بنده قبول دارند که هم م به ایشان بدهم و هم از آنها انتقاد کنم و به طور مکرر با دوستان چه در سطح ملی و چه در سطح استانی و چه در شهر مقدس قم، با افراد مختلفی جلسه داشتم و فکر میکنم تعرّف خوبی در طول سالهای گذشته راجع به دوستان فعال در این قرارگاه برای بنده پیدا شده است. همچنین ما غیر از ستاد پیشرفت و آبادانی کشور، با دوستان کمیته امداد هم جلساتی داشتیم و آنها و فعالیتها و آثار علمیشان را هم بررسی و مرور کردیم. همچنین با مرکز هدایت و پشتیبانی فکری حرکتهای جهادی هم مرتبط بودیم و با بعضی از دوستانشان جلسه داشتیم و گفتگو کردیم و با بسیاری از فعالین حوزهٔ محرومیتزدایی در کشور وارد مراوده شدیم.
2. رکن اول قرارگاه: چگونه حسنالاستماع را در قرارگاه تعرّف ارتقا دهیم؟
مجموع این شناساییها و بررسیهایی که داشتم، بنده را به این نتیجه رساند که ما 6 مشکل و مسئله در ظرفیت نیروهای فعلی محرومیتزدایی داریم که ابتدا باید اینها را حل کنیم.
مشکل اول این است که بین فعالین محرومیتزدایی در کشور، مراودۀ علمی و گفتگوی دائمی وجود ندارد؛ لذا نمیتوانند تجربیات خود را به یکدیگر ارائه دهند؛ بنابراین به دلیل اینکه [لازم است]این مراوده را ایجاد کرده و این ضعف را برطرف بکنیم سؤال پرسیدهایم که چگونه حسن الاستماع را در قرارگاه تعرّف ارتقا دهیم؟ هر کس که به قرارگاه تعرّف وارد میشود و قصد دارد در محرومیتزدایی با نظریه تعرّف کار کند باید حسن الاستماع خوبی داشته باشد. هیچ اشکالی ندارد که بنده نوعی که در جلسه نشستهام و خودم را کارکرده در این حوزه میدانم جلساتی طراحی کنم و نقدهای دیگران به خودم، تئوریام و تعریفم را بشنوم. این باید برای تکتک افراد قرارگاه تعرّف اتفاق بیافتد؛ یعنی همه باید دارای حسن الاستماع بشوند؛ بنابراین رکن اول این است که چگونه حسن الاستماع را ارتقاء دهیم؟ پیشنهاد میکنم این سؤال را در جمعهای خودتان مطرح کنید. چون اگر حسن الاستماع به دست بیاید، شما علم و عقل دیگران را به علم و عقل خود اضافه کردهاید. پس خطای کمتری مرتکب میشوید پس طراحیها قویتری را در اختیار مردم جمهوری اسلامی قرار میدهید.
3. رکن دوم قرارگاه: شکل اقامه نظریه تعرّف چگونه است؟
توضیح سؤال دوم این است که ما در قرارگاه تعرّف مبتنی بر نظریه تعرّف» طراحی میکنیم. شکل اجرای نظریه تعرّف و نظریات بخشی دیگر مطرح در اولین نقشه راه الگوی پیشرفت اسلامی با شکل اجرای نظریات پوزیتویستی و شکل اجرایی مرسوم دربارهٔ برنامهریزیهای موجود متفاوت است. روی شکل اجرا بسیار حساس هستیم. معتقد هستیم اگر شکل اجرای بهترین نظریه غلط باشد، شکست خواهد خورد.
لذا بعد از احیای مسئله حسنالاستماع مهمترین موضوع را شکل اجرای نظریه تعرّف میدانیم که در مباحثات گفتهایم که شکل اجرای ما چهار بخش دارد؛ شامل مدیریت خبر، مدیریت تضارب، مدیریت مکتوبات و مدیریت نمونهسازی که بعداً شرح خواهم داد. دوباره از باب اینکه کلام به اینجا کشیده شد عرض میکنم که ما در حال حاضر در قرآن و روایاتمان مطالب عمیق و نابِ بسیاری داریم ولی چون شکل بیان آنها درست نیست، ما متهم به این هستیم که حرفهای ۱۴۰۰ سال پیش را مطرح میکنیم و این اشکال به ماده حدیث بر نمیگردد بلکه به راوی و بیانکننده حدیث بر میگردد. زمانی که راوی حدیث درایه نمیکند، نمیتواند برتری فکر امام را نسبت به تفکرات پوزیتویستی نشان بدهد لذا متهم میشویم. من همیشه در بین دوستان گفتهام که در روایت هست که مرز فقر، خرید آرد است. مهلکتر از خرید آرد، خرید نان است. انسان یا باید گندم بخرد، آرد کند و نان بپزد یا از آن بهتر اینکه کشاورز باشد و خودش گندم بکارد و درنهایت نان بپزد. خرید نان و آرد برای شرایط اضطرار است. خب مجموعهای از آیات و روایات این را بحث میکند ما فقط اینها را میخوانیم؛ اما اگر همین روایت را در سیمای جمهوری اسلامی ایران یا در نماز جمعه بخوانیم و به مردم بگوییم که علت فقر شما خرید نان است، فکر میکنید چه برخوردی داشته باشند؟ چه اتفاقی میافتد؟ اولین اتفاقی که میافتد این است که مردم میگویند که این برای زمانی بوده است که مردم کشاورزی میکردند و شغل اصلی آن زمان کشاورزی بوده است و در نهایت ما را به تحجر متهم میکنند. به این دلیل است که عرض میکنم شکل بیان مسئله مهمی است. تنها کاری که باید بکنید این است که در روایت درایه کنید. درایه کردن به چه معناست؟ یعنی سعی کنید درک شخصی از روایت پیدا بکنید. ببینید یک معرفت» داریم، یک درایه» داریم، یک علم» داریم، یک سلطان» داریم، تعابیر مختلف در حوزه علم داریم. زمانی که میگویند: حَدیثٌ تَدریهِ خَیرٌ مِن اَلفُ حَدیثٍ تَرویه» یعنی حدیث را به وضعیت شخص نزدیک کن و کاری انجام بده که مخاطب حدیث، از حدیث درک پیدا بکند. آنوقت اگر درباره یک حدیث اینگونه عمل کردید بهتر از هزار حدیث است که فقط خوانده شود. دوباره مسئلهٔ فرعی لازمی را که مرتبط با بحثمان است،عرض میکنم؛ در حال حاضر نهضت نهجالبلاغهخوانی در کشور راه افتاده است همه دوستانهم جستهوگریخته یا بهعنوان عضو فعال در این نهضت حضور دارند. خب ما همیشه یک اشکالی مطرح کردهایم و آن این است که باید در نهجالبلاغه درایه ایجاد کرد. اگر هم میگویید بهعنوان مقدمه، ترجمه میکنیم این کار باید به درایه ختم شود. اگر به درایه ختم نشود، مردم فکر میکنند مولانا امیرالمؤمنین مثلاً در یک جنگی به نام صفین یک بحثهایی را مطرح کرده است و برای آن زمان بوده است و اکنون کاربردی ندارد. لذا درایه کردن یک روش است. امام میفرماید: حَدیثٌ تَدریهِ» یعنی حدیثی که با روش درایه با آن برخورد میکنید. از هزار حدیثی که آن را بخوانید و روایت کنید بهتر است؛ بنابراین ما هم در اجرای نظریه تعرّف شکل خاصی -که منجر به درایه میشود- را مبنا قرار دادهایم. ما با این مکانیزم چرخه تحریک فکر چهاربخشی نزدیکترین اتفاق را در فرایند فهم برای فرد تعریف کردهایم؛ یعنی لازم نیست کسی دو سال با ما همراه باشد تا نظریه تعرّف را بفهمد، تنها کافی است ششماه در چرخه تحریک فکر کار بکند. این ششماه را مقایسه کنید با مدتزمانی که حوزه یا دانشگاه پیشنهاد میکند. اگر هر چهار بخش چرخه تحریک فکر مبنای عمل قرار بگیرد که یکی از آن بخشها -که در عرایض مقدماتی خود عرض کردم- کتابت بود، شما در حدود ششماه بر نظریه تعرّف –که جزء ۳ الی ۴ نظریه تفصیلی نقشه الگوی پیشرفت اسلامی است- مسلط خواهید شد. با اینکه حجم مباحثات نظریه تعرّف بالا است ولی شکل اجرای آن، ضامن انتقال این سطح از مباحثات به قلوب شما و ایجاد درک در قلوب شما است؛ بنابراین مسئله شکل اجرا مهم است. هر تصمیمی در قرارگاه تعرّف که ناقض یکی از قسمتهای چرخه تحریک فکر بشود، تصمیم غلطی است ولو اینکه ماده و محتوای آن درست باشد ولی خلاف مدیریت خبر یا مدیریت تضارب یا مدیریت کتابت یا مدیریت نمونهسازی باشد. پس درنهایت باید جلوی چنین تصمیمی گرفته شود وبا اولیتترین شخص که جلوی آن را باید بگیرد مسئول مجموعه است. مسئول مجموعه نباید ارزیابی برنامهها را فقط به محوریت محتوا انجام بدهد. محتوا بسیار مهم است ولی از مهمتر از محتوا ظرف انتقال محتوا و ابزار انتقال محتوا به قلوب است. آن ابزار است که باعث میشود آن محتوا از قلوب شما به قلوب دیگران انتقال پیدا بکند؛ لذا ما بر این مبنا گفتیم که نظریه فراتسهیلگری نظریه خطرناکی است؛ چون درواقع نظریه فراتسهیلگری تعریفِ تعریف است و درواقع روش کشف مسئله است. چون این روش کشف مسئله عمدتاً به دلیل ملاحظات غیربیانی و به دلیل عدم فهم الگوی تفصیل، غلط است. در صورت استفاده از آن درواقع شما از یک روش غلط برای کشف مسئله استفاده کردهاید؛ بنابراین آن چیزی که مهم است، این است که باید شکل اجرای نظریه درست باشد. إنشاء الله در بخش سؤال دوم شکل صحیح اجرای نظریه تعرّف و همهٔ نظریات فقهی را گزارش خواهم داد. ضامن تحریک فکر چرخه چهارگانه تحریک فکر است. فکر از مدیریت خبر شروع و در تضارب، پخته میشود، با کتابت تثبیت و با عمل، زیاد میشود. مَن عَمِلَ بِما عَلِمَ عَلَّمَه اللّهُ عِلمَ ما لا یَعلَم» محال است خدای متعال علم شما را بدون اینکه وارد عرصه عمل بشوید زیاد بکند. افزایش علم و البته همهٔ مناسک الهی در گرو شُکر است. هرکسی که میخواهد یکچیزی را در قلب خودش زیاد بکند باید شکر آن را به جا بیاورد و قطعاً از مصادیق شکر، عمل است و شاید بتوانیم بگوییم مهمترین مصداق یک شکر، عمل به یک حدیث یا آیه است لذا نمونهسازی و عمل کردن هم جزء مناسک رشد و ارتقای فهم است.
4. رکن سوم قرارگاه: فعالیتهای محرومیتزدایی در کشور دارای چه آسیبهایی میباشند؟
خب سؤال سومی که در قرارگاه تعرّف مطرح کردیم این است که: چون دورهٔ آخرامان است [باید روی مسئلهٔ علم حساس باشیم.] این قیدِ چون دورهٔ آخرامان است» خیلی مهم است؛ آنهایی که توفیق دارند و روایات آخرامان و فتنههای مربوط به آن را مطالعه میکنند، متوجه میشوند که مشکل اصلی آخرامان علم غلط و راهبری جوانان ناپخته است. شاید زمان امام فهم این احادیث یک مقدار برای مخاطبین آن عصر امام سخت بوده باشد، اما الآن برای ما راحت است؛ گاهی وقتها میبینیم یک جوانی کار ناپختهای را انجام میدهد و از طریق همین شبکههای اجتماعی و رسانهها، آن فکر را ترویجِ گسترده میدهد. این مشکل جدی است که این فکرهای ناپخته از طریق ابزارهای موجود، به صورت حداکثری گسترش پیدا میکنند. یا مثلاً پارتیبازیهای زیادی در دورهٔ آخرامان اتفاق میافتد –البته من به تعبیر امروزی به کار میبرم اما روایت آنهمان است که میفرماید انتخابها به غیر وصف اهلیت اتفاق میافتد - پارتیبازیهایی که اتفاق میافتد اینگونه است که به دلیل نسبتهای فامیلی، یک نفر در یک حوزهای منصوب میشود و چون در آنجا مدیر است، تفکر ناپختهٔ خود را حاکم میکند؛ فلذا آخرامان پر از تئوریهای غلط و علم غیر نافع است.
بنابراین باید بروید بررسی کنید که در فعالیتهای مجموعه مؤمنین آیا آسیبی از ناحیهٔ این افکار غلط اتفاق افتاده است یا خیر. اصطلاحاً سؤال سوم ما این است که فعالیتهای محرومیتزدایی در کشور دارای چه آسیبهایی است؟» آسیب عمده به اجرای نظریات غلط و ناپخته برمیگردد؛ فلذا این سؤال سوم به دلیل آنکه در آخرامان هستیم باید دائماً تکرار شود.
از برکات همین سؤال بود که متوجه شدیم نظریهٔ فراتسهیلگری در قرارگاه پیشرفت و آبادانی شیوع پیداکرده است و در یک قدم بالاتر و به کمک یکی از کارشناسان که تحقیقی را ارائه داد، متوجه شدیم که اساساً به نیابت از آمریکا، کشور ژاپن و آژانس همکاریهای بینالمللی ژاپن و ایران که موسوم به جایکا» است، در ایران ورود کرده است و دورههایی را بر اساس نظریهٔ فراتسهیلگری و سایر نظریات بین کارشناسان اصلی وزارتخانههای ما برقرار کرده است؛ یعنی ما گمان میکردیم تنها سند 2030 و آنهم از ناحیهٔ امضایی که آقای رئیس جمهور انجام داده است، در کشور ما از طریق سازمان ملل دارد نفوذ فکری رخ میدهد، ولی به گزارشی که دوستان در حال تکمیل آن هستند، جایکا» هم خودش یک مجرای نفوذ فکری در ایران است. این سؤال تنها اختصاص به این موضوع ندارد و همانطور که عرض کردم این رکن قرارگاه است؛ هر جا میرسید –حالا چه در کمیته امداد ، چه مرکز پشتیبانی فکری و هدایت حرکتهای جهادی ، چه بهزیستی و به طور کلی در هرجایی- ابتدائاً بپرسید که نظریهٔ این فعالیت از کجا آمده است و بررسی کنید که آیا آن تعریف، تعریف معیوبی است یا خیر؛ فلذا این کار خیلی مهمی است.
5. رکن چهارم قرارگاه: الگوی عام قرارگاه تعرّف چیست؟
سؤال چهارمی که در قرارگاه تعرّف مطرح کردیم این است که الگوی عام قرارگاه تعرّف چیست؟» این الگوی عام یک تعریفی دارد که خواهش میکنم دقت فرمایید تا بحث جمعبندی شود؛ ما اصطلاحاً روی تعاریف پایه برنامهریزی میکنیم، همهٔ سازمانها همینگونه اند یعنی روی پیشفرضها و تعاریفِ پایه برنامهریزی میکنند؛ یعنی قبل از آنکه آن سازمان تشکیل شود، شرط تشکیل آن رعایت یکسری از پیشفرضهاست. مثلاً اگر در جمهوری اسلامی ایران کسی بخواهد به مجلس برود و ثبتنام کند، باید قانون اساسی جمهوری اسلامی را به رسمیت بشناسد؛ قانون اساسی جمهوری اسلامی هم یکسری چهارچوبهای حقوقی تعریف کرده است. اگر کسی وارد مجلس شد باید آئیننامهٔ داخلی مجلس را به رسمیت بشناسد. آئیننامهٔ داخلی مجلس، از همان روز اول مجلس تا روز آخر را پیشبینی کرده است که مثلاً چگونه رئیس انتخاب شود، چگونه کمیسیونها تشکیل شود، رابطهٔ کمیسیونها با صحن، با وزارتخانههای بیرون چگونه است و غیره؛ پس مثلاً یکی از پیشفرضها قوانین حاکم بر مجموعههاست، هرکس بخواهد برنامهریزی کند باید این پیشفرضها را رعایت کند. حالا شما میتوانید یک مقدار بحث را عمیقتر کرده و بگویید که پیشفرضهای مفهومی هم در اعصار مختلف وجود دارد؛ مثلاً هر اتفاقی در غرب بیافتد که مفهوم آزادی را به چالش بکشد، به طور پیشفرض ورود میکنند و جلوی آن را میگیرند، حتی اگر کسی صرفاً بخواهد تحقیق کند؛ مثلاً یک تحقیقی را ارائه بدهد که به سمت این میل کند که لیبرالیسم را به چالش بکشد، جلوی آن را میگیرند. میگویند نظام ی این مدرنیته روی لیبرالیسم سوار است و باید حفظ شود و نظام اقتصادی و اجتماعی آنهم همینگونه است؛ لذا لیبرالیسم یک مفهوم مادر است و در هر عصری یکسری مفاهیم مادر وجود دارد. مثلاً به برکت انقلاب اسلامی و مجاهدتهای شهدا، مفهوم دین –یا به تعبیر حوزوی آن حجیت»- یک مفهوم پیشفرض است. الحمد لله جاافتاده است که باید مبتنی بر نگاه دینی رفتار کنیم؛ لذا نویسندگان و مجریان برجام هم گفتند که عاشورا درس مذاکره میدهد؛ یعنی مجبور بودند تئوری غلط خود را ذیل یک اَبَر روایت دینی تحلیل کنند. یا مثلاً آقای آن آیات مربوط به مستضعفین را قرائت میکرد و میگفت ما به دلیل این آیات میخواهیم مذاکره کنیم که بنده در آن دورهٔ دانشگاه شریف به ایشان گفتم که شما دارید تحریف قرآن میکنید، حالا الآن کار ندارم که آیا استناد ایشان درست بود یا خیر، بلکه میخواهم بگویم که رئیس جمهور این مملکت وقتی میخواهد غربی رفتار کند و نظریات غربی را پیش ببرد، مجبور است نسبت خود را با پیشفرضهای مفهومی پذیرفته شده تعریف کند. یا مثلاً پیشفرضهای ساختار وجود دارد؛ مثلاً حیطهٔ فعالیتهای یک ادارهٔ کل در یک شهرستان را ادارهٔ کلِ استان تعریف میکند، حیطهٔ فعالیتهای ادارهٔ کل استان را هم وزارتخانه تعریف میکند. مثلاً یکی از چیزهایی که ما با آن مخالف هستیم که بسیار هم جدی است و در محرومیتزدایی به آن میپردازیم، این است که باید اختیارِ تولید، توزیع و مصرف از نهادهای متمرکز گرفته شود؛ یعنی نمیتوان نهاد حاکمیتی متمرکز برای تولید داشته باشیم و مثلاً وزارتخانهای داشته باشیم که کشاورزی کشور را مدیریت کند، خیر! اینگونه نباید باشد! بلکه باید به صورت حداکثری اختیارات کشاورز توسعه پیدا کند یا حداقل نهادهای محلهای –یا به تعبیر امروزی غیر متمرکز- اختیارات را به دست بگیرند که شرح آن را در نظریه تعرّف بحث میکنم. مثلاً فرض کنید روستایی را دهیار اداره میکند و دهیار هم به حرف فرماندهی و وزارت کشور گوش میکند، این روستا به یکشکل اداره میشود و روستایی هم که خود اهالی روستا تصمیم میگیرند و دارای اختیار هستند به گونهای دیگر اداره میشود که مدل قدیمیِ بد آن [نظام] کدخدایی است ؛ [در این فرض دوم که اهالی خود اختیار دارند] خود اهالی روستا بومسنجی و ظرفیتسنجی میکنند؛ اساساً هنر نظریهٔ تعرّف این است که مدل این نوع از مشارکت را بحث میکند. [این مدل غیر متمرکز] یک کارآمدی متفاوتی پیدا میکند.
این مدیریت غیر متمرکز در مسائل اجتماعی و علم نیز همینگونه است؛ آقایان مراجع همیشه به طلبهها توصیه میکنند که بهترین تبلیغات همین منبر است که شما در یک مسجدی با پنجاه نفر حرف میزنید و یک ماه رمضان هم وقت دارید،
بسم الله الرحمن الرحیم
دوره جدید مباحثات فقهی ساخت یابی در قم برگزار می شود.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نقشه راه متن کامل اطلاعیه دائره پژوهش شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی درباره این دوره بحثی به شرح زیر است:
بسم الله الرَّحمن الرَّحیم
احتراماً به اطلاع علاقه مندان گفتگوهای فقهی الگوی پیشرفت اسلامی می رساند که: دوره دوم مباحثات مهم ساخت یابی به زودی برگزار می گردد.
در دوره جدید این مباحثات، "ساخت یابی فقهی" و استظهاری نقشه الگوی پیشرفت اسلامی در مقایسه با "ساخت دوسویه گیدنز" و "جدول جامعه فرهنگستان" تبیین می شود.
شایان ذکر است که دوره اول مباحثات ساخت یابی به میزبانی مدرسه علمیه امام صادق علیه السلام کرج در خرداد و تیر ۱۳۹۶ -در ۱۲ جلسه بحثی- برگزار گردید.
قم - دائره پژوهش- ۱۰ تیر ۱۳۹۸
بسم الله الرحمن الرحیم
در حال حاضر در کشور به مسئله خطرناک تهای پولی و مالی کینزی مبتلا هستیم. ما نمیتوانیم کشور را با وضعیت بانکهای فعلی خوب اداره کنیم. بانکهای فعلی دهها اشکال دارند.
اشکال اول آنها این است که تعریف پول از نظر دستگاه پیامبران را متوجه نشدهاند. آنها پول را اعتبار» میدانند؛ درحالیکه از نظر فکر اسلامی باید خود پول ارزش داشته باشد؛ اصطلاحاً خود پول باید مال باشد. اگر به پول قید مالیّت بدهیم و ابزار انتقال خود را یک شیء ارزشمند قرار دهیم، تهای اغنیاء نمیتواند ارزش آن را به حدی که الآن مشاهده میکنید، بالا و پایین کند. در حال حاضر مشکل کشور کاهش ارزش پول است و همه امور از جمله زندگی مستضعفین و مردم را تحت شعاع قرار داده است. خب این یک مشکلی است و حوزه علمیه نمیتواند از این بگذرد؛ اگر بخواهیم آن را ریشهای حل کنیم، باید به سمت این برویم که ببینیم تعریف پول در دانشگاههای اقتصادی کشور درست مطرح میشود یا خیر؟
من وقتی سرفصلهای دانشگاهها را نگاه میکنم، خیلی نگران میشوم؛ بسیار میان تعاریف آنها با تعاریفی که در روایات و آیات ما مطرحشده است فاصله میبینم. مثلاً شما همین دانشگاه محترم امام صادق علیه السلام را ببینید. خب از اساس زحمت آقایان بر این بود که یک دانشگاهی بسازند که نیازهای انقلاب اسلامی را پاسخ دهد و انصافاً هم این دانشگاه در بعضی از حوزهها خوب پیشرفت کرده است ولی دانشگاه امام صادق علیه السلام امروز مبتلا به این تعاریف غلط در حوزه اقتصاد است؛ به نظرم نود درصد یا درصد بالاتری از تعاریفی که در کتب این دانشگاه تدریس میشود با تفکرات انبیاء فاصله دارد.
مثلاً کتاب گریگوری منکیو را آنجا درس میدهند؛ همین کتاب را ببینید و ورق بزنید و نگاه کنید که آیا پیامبران و آیات و روایات ما واقعاً همین تعاریف را مبنا قرار دادهاند یا خیر؟ یعنی میخواهم صحبت از یک مصیبت و فاجعه داشته باشم؛ما هم میخواهیم کشور را با این تعاریف اصلاح کنیم و هم خود این تعاریف، حجیت نایافته» و مبتنی بر همین تعاریف تجربی موجود است.
البته اقتصاد، یکی از این حوزهها است ولی من یکی از مهمترین ریشههای مشکلات حوزه اقتصاد را تعریف غلطِ پول میدانم؛ پول در اسلام مبتنی بر دهها باب روایی از جمله باب روایات مربوط به زکات است؛ پول به لازمه این روایات، باید امر واقعی باشد، شارع مقدس نظر خاص درباره پول دارد؛ ما نمیتوانیم پولِ به معنای اعتباری و الکترونیکی آن را به عنوان ابزار مبادله» قرار دهیم. خیلی راجع به این بحثها باید گفتگو شود.
[پول در روایات] دهها لازمه فنی پیدا میکند؛ پول یک امر پیچیده است. به نظرم دانشگاههای ما و متخصصین حوزه اقتصاد تأثیر پول بر سبک زندگی را نتوانستهاند تحلیل کنند، تأثیر پول بر اخلاق را نتوانستهاند تحلیل کنند؛ این خیلی بد است که ما این همه از نظر علمی عقبافتاده و متکی بر نظریات معیوب پوزیتویستی هستیم. إنشاء الله امیدوارم که بعداً وقتی راجع به بانک مرکزی صحبت میکنیم، در این حوزه وارد بحث تفصیلی شوم؛ ولی چون حوزه مهمی است یک اشاره کنم؛ ما اجمالاً معتقدیم که بانک مرکزی باید سود ارتباطی» را و نه سود اقتصادی» را اصل قرار دهد؛ سود ارتباطی عبارت از آن سودی است که انسانها از ارتباط با هم دیگر به نحو تکاملی میبرند. این خیلی مسئله مهمی است. ما نمیتوانیم محور تعادل اجتماعی را سود اقتصادی» قرار دهیم؛ درحالیکه همه تهای پولی و مالی ما، تعدیل کلان جامعه حول ارزش افزوده» را پیگیری میکند. این بحث را میگذارم برای زمانی که ما به مسئله اقتصاد و پول و شغل میپردازیم.
حجت الاسلام علی کشوری/ نشست تخصصی آموزش و پرورش آینده/ مدرسه علمیه امام صادق علیه السلام
کرج/ ۲۵ آذر ۱۳۹۷
بسم الله الرَّحمن الرَّحیم
به فضل الهی نشست تخصصی تبیین الگوی ساخت (الگوی نظام سازی اسلامی) به میزبانی مرکز مدیریت حوزه علمیه استان البرز روز چهار شنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۸ از ساعت ۹ صبح برگزار می گردد.
به گزارش
پایگاه اطلاع رسانی نقشه راه در این نشست تخصصی محورهای سه گانه الگوی ساخت؛ شاملِ ۱- نقش و بافت تعریف در نظام سازی، ۲- نقش و بافت تصویر در نظام سازی و ۳- نقش و بافت تصمیم در نظام سازی، تبیین خواهد شد.
شایان ذکر است که الگوی ساخت، الگوی تبویب و ارائه نظریات بخشی فقه هدایت و الگوی پیشرفت اسلامی است. انتهای پیام
بسم الله الرحمن الرحیم
دهمین کارگاه تضارب حُولِ نظریه فقهی تَعَرُّف روز دوشنبه ۳۱ تیر ماه ۱۳۹۸ مصادف با ۱۸ ذوالقعده ۱۴۴۰ از ساعت ۸ صبح در شهر مبارک قم برگزار می شود.
به گزارش
پایگاه اطلاع رسانی نقشه راه در مباحثاتِ هفته دهم این کارگاه، تصویر نظریه تَعَرُّف در مقایسه با تصویر نظریه توانمند سازی و کاهش فقر و تصویر نظریه فرا تسهیلگری بررسی می گردد.
نظریه تَعَرُّف و سایر نظریات فقهی مطرح در نقشه الگوی پیشرفت اسلامی بر اساس چارچوب سه بخشی الگوی ساخت (شامل: تعریف، تصویر و تصمیم) تبیین و بر اساس چارچوب الگوی تفصیل قابلیت عملیاتی می یابد.
شایان ذکر است که محورهای نظریه تَعَرُّف در بخش تعریف ۱۹ بخش، در بخش تصویر ۱۳ بخش و در بخش تصمیم ۵۰ بخش است. همچنین ویرایش سوم نقشه قرار گاه تَعَرُّف به ۹ مسئله مرتبط با حوزه محرومیت زدائی پاسخ می دهد. انتهای پیام
بسم الله الرحمن الرحیم
به فضل الهی مسجد جمکران شهر مبارک قم در روز یک شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۸ از ساعت ۹ صبح میزبان نشست تخصصی تبیین نظریه آموزش و پرورش آینده است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نقشه راه در این نشست تخصصی، محورهای پنج گانه این نظریه شاملِ: ۱- بررسی معایب آموزش و پرورش فعلی در سه محور اهداف، محتوا و روش ۲- بررسی و تبیین ویژگی های سه گانه آموزش و پرورش آینده در سه محور اهداف، محتوا و روش، ۳- تمرکز بر مسئله ارتقای ظرفیت های اولیه انسانی؛ به عنوان اولین اقدام برای دستیابی به آموزش و پرورش آینده ، ۴- تبیین چگونگی ۵ مرحله ای توسعه ظرفیت های انسانی و ۵- چگونگی حمایت از خانواده های متکفل تربیت توسط حاکمیت اسلامی تشریح خواهد شد. پیشخوان این نشست تخصصی را از اینجا
شایان ذکر است که چارچوب تبیین نظریه آموزش و پرورش آینده، "الگوی ساخت" (الگوی نظام سازی اسلامی) است و این نظریه در مرحله تحقق از چارچوب "الگوی تفصیل" تبعیت می کند.
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب حجت الاسلام استاد محمد جواد علوی بروجردی
سلام علیکم و رحمة الله
اظهارات عجیب جنابعالی در روز یک شنبه ۲۵ تیرماه ۱۳۹۶ مبنی بر اینکه با اقتصاد اسلامی مخالف هستید و اقتصاد آزاد را به رسمیت می شناسید؛ دلیل نگارش این نامه کوتاه به جنابعالی است.
شما در
دیدار با مدیران و روسای شعب بانک کوثر استان قم اظهار داشتید: خوشبختانه در دولت فعلی، که انشاءالله در دولت بعد هم ادامه پیدا کند، کسانی سر کار آمدند که اقتصاد را میفهمند. اقتصاد علم است. حتی من گاهی گفتهام با تعبیر اقتصاد اسلامی» مخالفم. چون اقتصاد اسلامی همان اقتصاد عُقلایی است. مباحث اقتصادی ما محدود است و بیش از 20 موضوع نیست که در آنها حکم تأسیسی دادهایم. در بقیه موضوعات، حکم امضایی است. یعنی نگاه میکنیم و میبینیم که سیره عقلایی چگونه نگاه میکند. اگر با عمومات و اصلاحات ما منافات نداشت امضا میکنیم و بدینترتیب مشمول تأیید شرع میشود. منظور از عقلا چیست؟ عقلای عالم روشهای اقتصادی شناختهشده مقبولی پیش همگان دارند که مجموع آنها اقتصاد عقلایی میشود. شرع هم همین را میگوید. اسلام هم همین را میگوید. اقتصاد عقلایی اقتصاد آزاد است نه اقتصاد کمونیستی
پیشنهاد می کنم قبل از طرح اظهارات اینچنینی و نسبت دادن برخی از آراء و نظرات خویش به اسلام؛ لااقل از باب توسعه مطالعات موضوع شناسی، برخی کتب و مقالات به اصطلاح صاحب نظران اقتصاد آزاد را مطالعه بفرمائید و مصادیق متعدد تعارض اقتصاد آزاد را با احکام و تعاریف فقهی مشاهده کنید.
به عنوان مثال جان مینارد کینز در بخشی از مقاله خود می نویسد: دست کم باید برای صد سال دیگر برای خود و هرکس دیگر تظاهر کنیم که بدی، نیکی است ونیکی بدی است؛ زیرا بدی مفید است و نیکی نیست. حرص و طمع و ربا و محافظهکاری؛ باید همچنان برای یک مدت کوتاه دیگر؛ خدایان ما باشند. زیرا فقط آنها میتوانند ما را از گذرگاه تاریک اقتصادی به روشنائی روز؛ رهنما شوند.(۱) (مقاله جان مینارد کینز با نام Economic Possibilities for our Grandchildren» منتشر شده در سال 1930)
همچنین آدام اسمیت در کتاب ثروت ملل (Wealth of nation)ادام اسمیت(1723-1790)، سال 1776، ص16) ضمن نفی خیرخواهی به عنوان منشاء حرکت، نفع شخصی را علت تحرک معرفی می کند و می نویسد: او[انسان] بیشتر موفق خواهد بود اگر بتواند خوددوستی همنوعانش را در راسـتای منـافع خویش جلب کند، و به ایشان نشان دهد که به نفع خودشان است برای او همان کارهـایی را انجام دهند که وی به آنها نیاز دارد. ما از سخاوتمندی قصاب و آبجـو سـاز و نـانوا انتظـار شام نمیکشیم بلکه به جهت التفات آنها به منافعشان انتظار شام داریم. ما خود را نه مخاطب انسان دوستی ایشان بلکه مخاطب خوددوستی شان میدانیم. و با ایشـان نـه از ضـروریاتمان بلکه از منافعشان سخن به میان می آوریم.(۲)
البته کسانی مذبوحانه تلاش کرده اند تا این تصریحات روشن آدام اسمیت درباره نفع شخصی و خودخواهی را توجیه کنند و گفته اند که خویشتن دوستی و ملاحظه منافع شخصی غیر از خودبینی است.
جناب آقای بروجردی!
غیر از تصریحات روشنی که در کلمات اقتصاد دانان بازار آزاد برای تئوریزه کردن مُحَرَّماتی همچون ربا، حرص، خودخواهی و رذائل اخلاقی به عنوان محرک بخش اقتصاد وجود دارد؛ در عمل هم اقتصاد آزاد در رفع مشکلاتی مانند فاصله طبقاتی، عدم سلامت غذائی، تخریب محیط زیست، وضع قوانین ناعادلانه و توسعه فقر موفق عمل نکرده است. به عبارت روشن تر اگر شاخصه های ارزیابی اقتصاد خوب را مسائلی مانند تحقق عدالت( کَیْ لَا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیَاءِ مِنْکُمْ ۚ - سوره - آیه ۷)، غلبه مشاغل مستقل نسبت به مشاغل استخدامی(مَنْ آجَرَ نَفْسَهُ فَقَدْ حَظَرَ عَلَى نَفْسِهِ اَلرِّزْقَ _کافی جلد ۵)، نزدیکی مکان شغل به محل اسکان خانواده فرد شاغل(إِنَّ مِنْ سَعَادَةِ اَلْمَرْءِ أَنْ یَکُونَ مَتْجَرُهُ فِی بَلَدِهِ- کافی جلد ۵)،۳- تولید غذای طیب (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاکُمْ- سوره بقره-آیه ۱۷۲)، کاهش احتکار و تحقق شرافت شغلی تعریف کنیم؛ اقتصاد آزادِ سرمایه داران زالو صفت در تحقق این امور موفق نبوده است و به همین دلیل نمی تواند مورد تجویز حوزه های علمیه قرار گیرد.
امیدوارم پیش قدم توسعه مباحثات فقهی در حوزه نظام سازی و یا لااقل در بخش موضوع شناسی در حوزه های مرتبط با موضوعات مدرن شوید؛ تا زمینه پیدایش این نظریات غیر دقیق در آراء تان تضعیف گردد. در همین راستا بررسی فقه المکاسب در فضای نظام مقایسه با مکتب نهاد گرائی -که شاکله محتوای آن در ۵ بخش ۱-طبقه بندی فقهی مشاغل، ۲- ویژگی های الگوی تولید در اسلام، ۳- ویژگی های بازار در اسلام، ۴- تبیین شرایط حاکم بر مبادله(به ویژه تبیین کارکرد تسعیر اختیاری) و۵- تبیین اصل حاکم بر تجارت بین الملل، تنظیم شده است- و -همچنین بررسی الگوی نُه بخشی بررسی موضوعات مدرن- می تواند به قضاوت نهائی درباره اقتصاد اسلامی و اقتصاد آزاد کمک وافری کند.
علی کشوری- حوزه علمیه قم
۱۵ مهرماه ۱۳۹۸ مصادف با ۸ صفر المظفر ۱۴۴۱
پی نوشت ها:
[1].
For at least another hundred years we must pretend to ourselves and to everyone that fair is foul and foul is fair; for foul is useful and fair is not. Avarice and usury and precaution must be our gods for a little longer still. For only they can lead us out of the tunnel of economic necessity into daylight.
بسم الله الرحمن الرحیم
دوره اول مباحثات فقه المکاسب -به فضل الهی- در ایام دهه دوم محرم الحرام ۱۴۴۱ هجری قمری، به میزبانی مسجد امام حسن عسگری علیه السلام در شهر مبارک قم برگزار گردید.
به گزارش
پایگاه اطلاع رسانی نقشه راه در این دوره مباحثاتی، فقه المکاسب با ترکیبی جدید و در قالب پنج سر فصل بحثیِ: ۱- طبقه بندی و ارزشگذاری فقهی مشاغل ، ۲- ویژگی های الگوی تولید در اسلام، ۳- ویژگی های بازار و الگوی توزیع در اسلام، ۴- احکام مبادله (تعریف پول و مسئله تسعیر اختیاری) و ۵- اصول حاکم بر تجارت بین الملل در فقه اسلام؛ مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
هدف اصلی این دوره ارائه تصویری کلی از اقتصاد اسلامی و طراحی مبانی جدید برای ت گذاری های بخش اقتصاد کشور بود. همچنین ویژگی اصلی این دوره مباحثاتی طرح آن در فضای نظام مقایسه با مکتب نهاد گرائی و نئوکینزی و استفاده از قواعد اصولی فقه البیان در فرآیند استنباط است. صوت و متن این جلسات را در ادامه دریافت کنید.
شایان ذکر است که فقه المکاسب دارای ۱۵ سرفصل تحلیلی می باشد؛ که بقیه ابواب آن در دوره های آینده طرح خواهد شد. انتهای پیام
جلسه اول: تبیین ساختار مباحثات دوره مقدماتی فقه المکاسب
صوت جلسه اول
جلسه دوم: طبقه بندی و ارزشگذاری مشاغل در فقه
صوت جلسه دوم
جلسه سوم: تحلیل شاخص های فقهی طبقه بندی مشاغل
صوت جلسه سوم
جلسه چهارم: ویژگی های الگوی تولید در اسلام
صوت جلسه چهارم
جلسه پنجم: ویژگی های بازار در اسلام
صوت جلسه پنجم
جلسه ششم: تعریف پول
صوت جلسه ششم
جلسه هفتم: موانع ساختاری تسعیر اختیاری
صوت جلسه هفتم
جلسه هشتم: فوائد تسعیر اختیاری در فرآیند تزکیه و تغییر تقدیر
صوت جلسه هشتم
جلسه نهم: تبیین معیار اصلی تجارت در حوزه بین الملل
صوت جلسه نهم
جلسه دهم: بررسی تلازم تقویت کفر و گسستگی روابط انسانی
صوت جلسه دهم
بسم الله الرحمن الرحیم
به فضل الهی دوره مقدماتی مباحثات فقه المکاسب در دهه دوم محرم الحرام ۱۴۴۱ هجری قمری به میزبانی شهر قم در حال برگزاری است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نقشه راه این دوره مباحثاتی شامل پنج سرفصل بحثی ۱-طبقه بندی و ارزشگداری مشاغل، ۲- ویژگی های الگوی تولید، ۳- تعریف بازار، ۴-تبیین ویژگی های مبادله و۵-بیان اصول حاکم بر تجارت بین الملل از منظر فقه خواهد بود.
شایان ذکر است که این دوره بحثی هر روز ساعت ۷ صبح در محل مسجد امام حسن عسگری برگزار می گردد. متن پیاده شده سخنان حجت الاسلام علی کشوری در این دوره بحثی را در ادامه بخوانید:
بسماللهالرحمنالرحیم
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم. الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا و شفیعنا فی یوم الجزاء ابی القاسم محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین ارواحنا لآماله الفداء و عجل الله تعالی فرجه الشریف.
۱. ابتناء بر اشراف و کارآمدی اجرایی؛ دو ویژگی مباحث فقهالمکاسب
به فضل الهی از امروز انشاءالله مباحثاتی را در حوزهٔ مبارکهٔ قم با موضوع فقهالمکاسب» محضر دوستان آغاز میکنیم. انشاءالله با شفاعت ولی عصر ارواحنا فداه نظام و ساختاری از مفاهیم کاربردی را در این دورهٔ مباحثاتی محضر دوستان مطرح میکنیم که ویژگی اصلی آنها دو مطلب است که هر دو مطلب ذیل کلمهٔ حجیت قابل جمع است:
۱/۱. ابتناء بر اشراف؛ داشتن بیشترین تناسب با فطرت و جهانبینی صحیح
ویژگی اول، اشراف این مفاهیم است؛ به این معنا که نظام مفاهیم مطرح در فقه المکاسب، بیشترین تناسب را با فطرت انسان و جهان بینی حاکم بر این عالم دارد و از روی دقت است. انشاءالله این اشراف در مقایسهٔ با مفاهیم موجود بحث خواهد شد.
۲/۱. کارآمدی اجرایی؛ کاربرد این مباحث در شرایط موجود
ویژگی دوم نیز عبارت از این است که در همین دنیای به هم ریختهٔ مدرنیته - که بسیاری از زیرساختهای هدایت در آن دچار چالش شدهاند - این مفاهیم قابلیت عمل و کاربرد دارد. عرض کردم هر دو ویژگی را ذیل کلمهٔ حجیت جمع میکنیم؛ یعنی وقتی سعی میکنیم مفاهیمی که مطرح میکنیم دارای حجیت بوده و نسبت آن با دین تمام باشد مراد ما این است که این دو وصف را داشته باشد. البته وصف دوم که وصف کارآمدی است زاییدهٔ وصف اول (که تحلیلِ مبتنی بر اشراف) است.
۲. حکمت بیان مباحث فقهالمکاسب و ارتقای ساختار مکاسب موجود؛ دو مقدمۀ مباحثات فقهالمکاسب
من قبل از این که وارد تبیین ساختار مباحثات این دورهٔ بحثی شوم دو نکته را به عنوان مقدمهٔ مباحث عرض میکنم.
۱/۲. وضعیت نابسامان اقتصادی و معیشت مردم؛ حکمت بیان مباحث فقهالمکاسب
نکتهٔ اول اینکه حکمت پرداختن به این مفاهیم در اسلوب و قالب جدید این است که وضعیت معیشتی مردم و اقتصاد کشور وضعیت نابسامانی دارد. عدهای میخواهند این نابسامانی را به مدیریت برخی افراد و جریآنها برگردانند. ضمن اینکه ناکارآمدی مدیران در بعضی از بخشهای اقتصادی و غیر اقتصادی را نفی نمیکنیم، میخواهم با صراحت عرض کنم که در همهٔ کشورهایی که مسئلهٔ ضعف در مدیریت مطرح نبوده و حتی مدیریت قویای در میدان بوده مانند کشور ژاپن یا آلمان و سایر کشورهایی که به هر حال در عُرف موجود گفته میشود که آنها به لحاظ مدیریت مشکلی نداشتهاند، در همهٔ آن کشورها – بر اساس شاخصههایی که به تدریج در این دورهٔ مباحثاتی عرض خواهم کرد - وضعیت اقتصادیِ نابسامان و بههمریختهای است. بنابراین ما معتقدیم که نظام مفاهیم حاکم بر اقتصاد آزاد و سرمایه داری که اصرار دارد خود را یک اقتصاد عقلایی معرفی کند عامل اصلیِ بههمریختگی اقتصاد در کشور ما و در سایر کشورهاست. توضیح بیشتر اینکه اگر شاخصههای ارزیابی حوزهٔ اقتصاد را درست طراحی کنیم این ادعای ما واضح میشود. مثلاً اگر شما گفتید که شاخص ارزیابی اقتصاد، توزیع عادلانهٔ درآمد است و نه اصل GDP و درآمد ملی یک کشور؛ خب آن موقع ارزیابیها متفاوت میشود و میتوانید قضاوت کنید که مثلاً فاصلهٔ طبقاتی در ژاپن، آلمان و ایالات متحدهٔ آمریکا به چه شکل است. بله چون شما شاخص را افزایش GDP قرار میدهید و این شاخص، شاخص غلطی است بنابراین میگویید که بعضی از کشورها به لحاظ اقتصادی رشد پیدا کردهاند اما اگر شاخص را عوض کرده و بگویید که GDP شاخص نیست بلکه شاخص این است که مردم یک کشور از لحاظ فاصلهٔ طبقاتی چه وضعیتی دارند و با شاخص دیگری ارزیابی کنیم، نتیجه متفاوت خواهد شد. انشاءالله در ادامه نظام شاخصههایی که ما را به این نتیجه رسانده است که نظام اقتصادی موجود را یک نظام ناکارآمد و غلط می دانیم را بیشتر بحث و تبیین خواهم کرد.
بنابراین دلیل اولی که ما به فقه المکاسب ورود پیدا کردهایم این است که نظام مفاهیم اقتصاد آزاد، نظام مفاهیم ناکارآمدی هستند و بر اساس این نظام مفاهیم نمیتوانیم اقتصاد کشورمان را بازآفرینی کنیم. ممکن است در بعضی از دانشگاههای ما و بعضی از جریانهای انقلابی و دینی ما به هر دلیلی، کسانی فکر کنند اگر دولت تدبیر و امید عوض شود میتوان وضعیت اقتصاد کشور را بهینه کرد چرا که همهٔ مسئله را به ضعفهای مدیریتی بر میگردانند در حالی که ما فکر میکنیم حتی اگر مدیران قویای از حیث اوصاف مدیریتی سرکار بیایند ولی همین نظام مفاهیم وجود داشته باشد - مرادم از نظام مفاهیم، نظام مفاهیم حوزهٔ اقتصاد سرمایهداری است - وضعیت اقتصاد کشور بهبود پیدا نخواهد کرد. لذا دعوت اصلی ما در این دورهٔ مباحثاتی این است که دلسوزان کشور، اقتصاد و معیشت عمومی را بر اساس مفاهیم فقه المکاسب پیگیری کنند و نه بر اساس مفاهیم که در اقتصاد خُرد، اقتصاد کلان و اقتصاد توسعه مطرح است و نه بر اساس مفاهیمی که در مکاتب مختلف اقتصادی مطرح میشود. این، حرف اول ماست. حرف اول ما این است که ما به معماری جدید حوزهٔ مفاهیم مرتبط با معیشت و کسبِ مردم نیازمندیم و فکر میکنیم که این معماری جدید در فقه المکاسب مطرح شده است.
۲/۲. ایجاد نظام مقایسه با بدعتهای فعلی و ارتقای مکاسب از حیث حقوقی به حیث ثبتی و استدلالی؛ دو بخش ارتقای ساختاری مکاسب موجود
نکتهٔ دومی که لازم است همینجا و قبل از ورود به بحث راجع به آن صحبت کنم این است که اگر ما به فقه المکاسب دعوت کردیم لازم است ساختار مباحثات فقهی مکاسب را ارتقاء دهیم و این ساختار باید از حیثهای مختلفی ارتقاء پیدا کند. شاید مهمترین این حیثها دو نکته است؛ نکتهٔ اول اینکه فقه المکاسب موجود باید از حیث نظام مقایسه ارتقاء پیدا کند. در دورهای که مرحوم شیخ اعظم - رحمةالله علیه - مکاسب میگفتند، مفاهیم بدعتآمیزی که امروز در حوزهٔ اقتصاد آزاد با آن روبرو هستیم مطرح نبوده است و لذا به صورت طبیعی، مرحوم شیخ، مسئلهٔ مکاسب را ناظر به فضای روزگار خودشان مطرح کرده و مطالبی را نقد میکردند که در آن روزگار به عنوان بدعت رواج داشتهاند در حالی که آن مفاهیم در دوران ما تغییر یافتهاند. اگر من بخواهم برخی از مهمترین بدعتهای معاصر را بحث کنم و به آنها توجه دهم که لازم است در فقه المکاسب راجع به آنها بحث شود، مهمترین آنها مسئلهٔ استقلال بانک مرکزی و تعریف خاصی از پول است که در دوران معاصر رواج یافته است. یکی از مفاهیمی که ما در دورههای جدید با آن روبرو هستیم معادلهٔ نشر اسکناس و نظارتهایی که وزارتخانههای اقتصادی بر حوزههای پولی و مالی دارند است. مثلاً یکی از مفاهیمی که در دورهٔ جدید با آن روبرو هستیم بحث کنترل قیمت در بازار است که توسط نهادهایی مثل شورای رقابت و بخشهای دیگر صورت میگیرد. در حالی که طبق روایات قائل هستیم تسعیر و قیمتگذاری باید توسط طرفین خرید و فروش انجام شود. حالا اینکه با این مفاهیم چگونه برخورد کنیم و چگونه با آنها روبرو شویم مطلبی است که در دورهٔ جدید فقه المکاسب باید در مورد آن بحث کنیم. پدیدهٔ بانک یکی از مفاهیمی است که باید در این دورهٔ جدید مورد بررسی قرار بگیرد که این مسئله نیز ذیل تعریف جدید از پول مطرح است. مفاهیمی مثل سهام و مفهوم جدید شرکت [نیز همینگونه است] که در ادبیات معاصر مدیریت شرکت را به صاحب پنجاه درصد بعلاوهٔ یک» سهام واگذار میکنند. مسئلهٔ رویکردهایی که الان در حوزهٔ مالیات مطرح است [نیز مشمول همین موارد است.] این رویکردهایی که الآن در حوزهٔ مالیات مطرح است در دورههای قبل مطرح نبوده است؛ حال این موارد را چه کار کنیم؟ آیا همین طور بپذیریم یا باید آنها را مورد بررسی قرار دهیم. یک نگاه ریاضی بر حوزهٔ اقتصاد حاکم است؛ آیا ما این نگاه ریاضی را بپذیریم و یا نه! معادلات حاکم بر حوزهٔ اقتصاد معادلات ریاضی نیستند؛ یعنی یک معادلات فیکس ثابتی نیستند بلکه متأثر از قواعد پیچیدهٔ روابط انسانی و قواعد پیچیدهٔ نیت عمل میکنند. به هر حال جدیداً مسائل مختلفی در حوزهٔ اقتصاد مطرح شده است و ما آنها را در فقه المکاسبِ مرسوم بررسی نمیکنیم. شاید یکی از مهمترین آن مسائل، مسئلهٔ روش تحقیق در حوزهٔ اقتصاد است؛ ما با چه روش تحقیقی ورود پیدا کرده و مسئلهٔ اقتصاد را مطرح کنیم؟ مفهوم سود به نحوی که الآن مطرح است از چه نظام مفاهیم بالادستی و جهانبینی خاصی تبعیت دارد؟ همهٔ این مسائل باید بررسی شود. وقتی شما میخواهید مکاسب بگویید و ادعا میکنید که مکاسب شما میتواند مشکلات جامعه را حل کند، نمیتوانید به این نظام مفاهیم - که برخی از آنها را عرض کردم – بیتفاوت بمانید. مسئلهٔ نگاه به بازار [نیز از همین مسائل است] که آیا ما نگاههای جدید به بازار را بپذیریم؟ آیا بازار یک فرایند طبیعی دارد و به قول خود اهالی اقتصاد یک دست نامرئی در آن در جریان است؟ آیا این مفاهیم را بپذیریم یا نه! اینها را به صورت مفهومی با بعضی از مفاهیم دینی مقایسه کنیم؟ مباحثی که در حوزهٔ اقتصاد شهری مطرح است. همین طور مسائلی که در حوزهٔ اقتصاد بینالملل، برندسازی و تجارت بین الملل مطرح است باید همه اینها بررسی شود. من نمونههایی از مفاهیمی را که در دورهٔ مرحوم شیخ انصاری وجود نداشته و به صورت طبیعی مرحوم شیخ نیز به این مفاهیم نپرداخته و صحیح و غلط آن را بررسی نکرده است را محضر شما عرض کردم. لذا اگر ما میخواهیم اهالی دانشگاه را، دوستان دانشگاه امام صادق را، دوستان دانشکدههای اقتصادی کشور را به فقه المکاسب دعوت کنیم لازم است که در مقام نظام مقایسه با مفاهیم فقهی و این دسته از مفاهیم، مقایسه ایجاد کنیم که انشاءالله به اندازهای که در این دورهٔ مباحثاتی وقت است بنده این مباحثه را شروع میکنم و انشاءالله و بفضله تبارک و تعالی در دورههای بعدی نیز در مقام نظام مقایسهٔ با این بدعتهای معاصر بر خواهیم آمد.
ویژگی دومی که فقه المکاسب دورهٔ جدید باید داشته باشد این است که حیث حقوقی این فقه المکاسب باید به یک حیث استدلالی و ثبتی ارتقاء پیدا کند؛ به این معنا که ما نمیتوانیم وقتی در حوزهٔ اقتصاد و بازسازی حوزهٔ اقتصاد کشور ورود میکنیم، بر مبنای معذِّر و منجِّزِ محض به بحث ورود پیدا کرده و بعضی از مکاسب را حرام و بعضی دیگر را حلال اعلام کرده و به همین بسنده کنیم. ما در حوزهٔ جدید - همان طور که عرض کردم - علاوه بر این که حتماً اوامر و نواهی الهی را محترم میشماریم و از آنها عبور نمیکنیم، حیث مباحثهٔ راجع به اوامر و نواهی را استدلالی خواهیم کرد؛ یعنی بحث خواهیم کرد که مثلاً در روایات ما چه دلایلی برای نهی از بعضی از کسبها ذکر شده و چه فوائدی برای توسعهٔ بعضی از مکاسب بحث شده است. مثلاً اگر در روایات ما توصیه شده که نوع تولید نان در الگوهای صنعتی و حتی محلهای پیگیری نشود بلکه با مدل خانگی به سمت تولید نان برویم به چه دلیل امام علیه السلام ما را به این سمت هدایت فرمودهاند؟ یا مثلاً ما در سرفصل اول مباحثاتمان سرفصلی تحت عنوان طبقهبندی مشاغل بر اساس فقه داریم، چرا بعضی از مشاغل در ادبیات فقه المکاسب نسبت به بعض دیگر برتر هستند؛ وجه ثبتی و استدلالی همهٔ اینها باید بیان شود. در مجموع اگر ما موفق شویم که مسئلهٔ سطح استدلال فقه را ارتقاء دهیم میتوانیم ادعا کنیم که فقه المکاسب ما قابلیت معماری اقتصاد آینده را خواهد داشت. اینها دو ویژگی اصلی فقه المکاسبی است که انشاءالله در دورهٔ جدید به آن خواهیم پرداخت. هم در مقام نظام مقایسهٔ با مفاهیم فقهی حوزهٔ کسب و شغل با مفاهیم اقتصادی موجود برخواهیم آمد و هم سعی میکنیم که سطح استدلالی مباحثات را ارتقاء داده و به اصطلاح اصولی وجه ثبتی توصیههای فقهیِ کسب را در مباحثات برجسته کنیم. در مجموع با این دو ویژگی انشاءالله یک دورهٔ مباحثاتی را محضر دوستان آغاز خواهیم کرد.
۳. طبقهبندی مشاغل، ویژگیهای الگوی تولید، الگوی تجارت و بازار، قواعد مبادله در حوزۀ تولید و بازار و تجارت بینالملل و تعرفهها؛ پنج سرفصل از پانزده سرفصل مباحثاتی فقهالمکاسب
آنچه که در تصور بنده راجع به فقه المکاسب جدید این است که مکاسب جدید پانزده سرفصل اصلی خواهد داشت که پنج سرفصل اصلی آن را در جلسات آتی محضر دوستان مباحثه خواهیم کرده و بفضله تبارک و تعالی بقیهٔ سرفصلهای بحثی را در دورههای دیگری پیگیری خواهیم کرد.
۱/۳. طبقهبندی مشاغل؛ زمینهای برای حمایت جدیتر حکومت از برخی مشاغل
سرفصل اولی که ما در این دورهٔ مقدماتی فقه المکاسب به آن خواهیم پرداخت، همانطور که عرض کردم مسئلهٔ طبقهبندی مشاغل است. بله! ما تقریباً همهٔ آن چیزی را که برای بشر در حوزهٔ تجارات، در حوزۀ صناعت، در حوزۀ امور دولتی و حوزهٔ معاملات هست را امضا میکنیم؛ یعنی اگر شروطی که فقه محترم و مبارک شیعه برای همه مکاسب بحث کرده، رعایت شود؛ ما تقریباً دایرهٔ گستردهای از مشاغل را در جامعه خواهیم داشت که همه میتوانند در آن حوزهها به کسب خودشان بپردازند. یعنی با اینکه دایرهٔ مباحات در حوزهٔ کسب، یک دایرهٔ وسیعی نسبت به دایرهٔ محرمات است، اما مجموعهای از روایات را داریم که طبقهبندی مشاغل را مطرح کرده است. فایدهٔ اصلی طرح این مباحثات، مسئلهٔ حکومت و نظام است؛ یعنی اگر طبقهبندی مشاغل در جامعه را در فقه بحث کنیم، حکومت میتواند مشاغلی که برتر هستند را در دایرهٔ حمایت جدیتر خود قرار دهد. البته فواید دیگری راجع به طبقهبندی مشاغل وجود دارد ولی من فکر میکنم اولین فایدهاش این است که حکومت میتواند به نحو اولویت از این مشاغل که به عنوان مشاغل برتر مطرحشدهاند، حمایت کند. فرض بفرمایید اگر در روایت اینطور آمده که تجارت مایهٔ افزایش عقل است» و اینکه تجارت، یکی از بخشهای الگوی تفصیل» و از مناسک ارتقای عقل است؛ بنابراین نگاه به مسئلهٔ تجارت به عنوان کسب و شغل از سود اقتصادی» به رشد عقلی» ارتقا پیدا میکند؛ بنابراین باید تدابیری اندیشیده شود که مسئلهٔ تجارت تنها به بعضی از افراد اختصاص پیدا نکند؛ چون بر اساس روایات ما، مسئلهٔ تجارت، هم باعث رفع فقر است و هم موجب افزایش عقل. ما در مسئلهٔ افزایش عقل به نحو عمومی، نیازمند عمل به مناسک تجارت هستیم؛ اگرچه کسی که دعوت به تجارت میشود، فقیر هم نباشد! بنابراین وقتی دعوت میکنیم مسئلهٔ طبقهبندی مشاغل از نظر فقه، بازخوانی شود، یکی از کارآمدیهای آن، تسهیل تگذاری در مورد حوزهٔ کسب است؛ به این صورت که یک نظام حکومتی نسبت به چه مشاغلی حساستر از مشاغل دیگر باشد؟ این باعث میشود بتوانیم یک هماهنگی کلانی را در حوزهٔ اقتصاد ایجاد کنیم.
۲/۳. ویژگیهای الگوی تولید (اصول حاکم بر مدل تولید در آینده)؛ در نظر گرفتن سود ارتباطی و محیطزیست در مکاسب آینده
سرفصل دومی که در مباحثات فقهالمکاسب به آن خواهیم پرداخت: ویژگیهای الگوی تولید» است. آیا میتوانیم به هر نحوی تولید داشته باشیم یا تولید را باید بر اساس ویژگیهای خاصی پیگیری کنیم؟ بنا بر آنچه در جلسات بعد مطرح خواهم کرد، به نظر ما یک مناط اصلی در حوزهٔ مکاسب وجود دارد و آن عبارت از این است که مکاسب ما نباید نافی سود ارتباطی» باشد. بنابر بحثهایی که در دورههای قبل مطرح کردیم، سود ارتباطی یعنی سودی که ناشی از ارتباط بهینه و تکاملیافتهٔ انسآنها با یکدیگر است. یعنی ما در حوزهٔ روابط انسانی دو فرض داریم: یک فرض این است که انسآنها از لحاظ روابط انسانی به نحو گسسته و بر ضد یکدیگر عمل کنند. یک فرض دیگر هم این است که انسآنها در حوزهٔ روابط انسانی اصطلاحاً به نحو پیوسته و به نفع یکدیگر عمل کنند. اگر فرض دوم در یک جامعهای به وجود بیاید، سودِ آن جامعه از دو حیث ارتقا پیدا میکند: حیث اول کاهش هزینههاست؛ یعنی یک جامعهای که افراد آن دارای روابط انسانی پیوسته هستند، هزینههای آن جامعه – از قبیل هزینههای حوزه قضا و قضاوت، حوزهٔ سلامت، حوزهٔ امنیت، دفاع و دیگر هزینهها - کاهش پیدا میکند. امروزه هزینههای مختلفی در جامعهٔ ما وجود دارد که ناشی از گسستگی روابط انسانی است؛ برای نمونه وقتی انسآنها بر روی اعصاب یکدیگر هستند و به ضرر همدیگر عمل میکنند، سلامت آنان به لحاظ روحی، روانی و جسمی به چالش کشیده میشود؛ بنابراین هزینههای بخش سلامت هم افزایش پیدا میکند. مدیرانی هم که میخواهند نظم جامعه را ایجاد کنند، در فرض گسستگی روابط انسانی مجبور میشوند اشراف بیشتری برای خود فراهم کنند. برای نمونه باید هزینههای مانیتورینگ جامعه را هم بپردازند. در حالی که وقتی روابط انسانی جامعهای ناشی از تَعَرُّف بوده و به نحو پیوسته باشد، هزینههای بخش امنیت هم کاهش پیدا میکند. هزینههای حوزهٔ فصلالخطاب و قضا هم یکی از هزینههای سنگینی است که الان در جامعهٔ ما وجود دارد. البته کشورهای غربی با کاهش عناوین مجرمانه، این هزینهها را کاهش دادهاند! ولی واقعیت این است که نمیتوانیم با قیام و قعود یک مجلس، مفهوم واقعی جرم را تنزل داده و عناوین مجرمانه را کاهش دهیم. جرم در حوزهٔ روابط انسانی، جرم است اگرچه دستگاه قضایی کشورهای اسکاندیناوی، آن را ندیده و دادگاههای خلوتی داشته باشند؛ لذا اینکه بعضی سادهاندیشی کرده و ادعا میکنند دادگاهها در بعضی از کشورهای حوزهٔ اسکاندیناوی خلوت است، علت اصلی آن، کاهش عناوین مجرمانهٔ واقعی است. نتیجهٔ این کاهشِ عناوین مجرمانه این میشود که در بعضی از کشورهای حوزهٔ اسکاندیناوی با اینکه دادگاهها خلوت است، ولی خرید و فروش سلاح و ی در آن جامعه رونق فراوانی داشته و تقریباً یک کسب جدی در بین آنها محسوب میشود! درست است که دادگاهها خلوت است ولی مسائلی در آن جوامع اتفاق افتاده که انسان با اندک درنگی متوجه میشود که آن مسائل بر ضد روابط انسانی عمل میکنند! بنابراین هزینههای حوزهٔ قضا و قضاوت با فرضی که عناوین مجرمانه را کاهش ندهیم بلکه قصد کنترل واقعی ارتکاب به جرم در آن جامعه را داشته باشیم، یکی از هزینههای جدیای است که بر فرض روابط انسانی گسسته، به وجود میآید. از آن طرف، درآمدهای ناشی از حوزهٔ روابط انسانی هم وجود دارد؛ مانند درآمدهای حوزهٔ فَیء» و انفال» که بنا بر تصریح قرآن شریف [حکمت آن] کَیْ لَا یَکُونَ دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیَاءِ مِنْکُمْ» است. اصلاً حوزهٔ این نوع از درآمدها برای این است که روابط انسانی، بهینهشده و وضعیت افرادی که در حالت استضعاف در یک جامعه هستند، بهینه شود! بنابراین سرفصلهای درآمدی هم تغییر پیدا کرده و افزایش پیدا میکند. درآمدهای ناشی از قرضالحسنهها» درآمدهایی هستند که در غیر از فضای روابط انسانی پیوسته فرض تحقق ندارد. با اینکه در مباحثات کنونی در حوزهٔ اقتصاد، مسئله قرضالحسنه را تحلیل نمیکنیم ولی با این حال پدیدهٔ قرضالحسنههای خانگی» یکی از نمودهای همین افزایش درآمدهای ناشی از بهینهٔ روابط انسانی است! شما میدانید شاید در هفته و ماه، دهها میلیارد تومان اعتبار و مال در حوزهٔ همین صندوقهای قرضالحسنه خانگی، جابجا میشود! تقریباً همهٔ اینها در یک فضای بروکراسی صِفری انجام میپذیرد! زیرا هنوز در محیط جامعهٔ ما یک محیط همسایگی و محیط خانوادگیِ ناشی از تعالیم دینی وجود دارد، بر بستر این روابط انسانی بهینه، یک چنین پدیدهای اتفاق افتاده که منشأ حل مشکلات است! من همیشه با خودم فکر میکنم اگر این حجم از اعتبارات را به بانکها میدادیم تا تخصیص دهند، اولاً انجام نمیشد! دوماً بانکها زیر بار نمیرفتند که آن را ذیل قرضالحسنه منتقل کنند! این حوزهٔ صندوقهای قرضالحسنه خانگی الآن بخشی از اقتصاد کشور ماست و همانطور که عرض کردم تحلیل آن به بهینهشدن روابط انسانی» بازمیگردد. در مجموع ما هشت دسته درآمد را در فرض بهینه شدن روابط انسانی داریم که انشاءالله در بحثهای تفصیلی آنها را بحث خواهیم کرد. بنابراین مسئلهٔ بهینهشدن روابط انسانی سودی» را به افراد جامعه میرساند که این سود هم در بخش کاهش هزینههاست و هم در بخش افزایش منابع درآمدی. لذا ما از مسئلهٔ بهینگی روابط انسانی در اصطلاح فقه هدایت» به سود ارتباطی» تعبیر کردیم و این سود ارتباطی بر مبنای سود اقتصادی و ارزش افزوده هم قابل اندازهگیری است. البته با تأکید عرض میکنم اینکه ما اگر به بهینهشدن روابط انسانی توجه کنیم، هزینههای اقتصادی جامعه کاهش و درآمدهای آن افزایش پیدا میکند، تنها بخشی از ساختار سود ارتباطی است. اگر نگرش عمیقتری به مسئله داشته باشیم و تقدیر» را هم ببینیم، مسئلهٔ سود ارتباطی و لحاظ نفع انسآنها حتی در حوزهٔ اقتصاد، باعث میشود وزن تقدیر انسآنها تغییر پیدا کند! بنابراین از حیث تقدیر هم سودهایی برای جامعه رقم میخورد که اینها هم قابلیت مشاهده و محاسبه خواهد داشت. در مسئلهٔ عالَم آخرت و قیامت هم از پایگاه سود ارتباطی، یک دسته سود متولد خواهد شد که انشاءالله به آن هم اشاره خواهیم کرد.
عرض بنده این بود که با توجه به مفهوم سود ارتباطی که توضیح دادیم، باید الگوی تولید کشور را بازتعریف کنیم؛ یعنی نحوهٔ تولید نباید مضرّ به سود ارتباطی باشد. این اصلی است که انشاءالله آن را تشریح میکنم. یک نحوه تولیدی در جامعه راه انداخته شد که ارزش افزوده» داشت ولی سود ارتباطی» را از حیثهای مختلف به چالش کشید، ما حتماً نمیتوانیم از آن الگوی تولید دفاع کنیم! مانند مشاغل صنعتی - که شما الآن در دوران معاصر میبینید؛ نحوهٔ استخدام نیروی کار در صنایع تولیدی به شکلی است که وظایف خانوادگیِ نیروی کار را به چالش میکشد؛ بنابراین این نحوهٔ تولید و استخدام، ضد سود ارتباطی است! ما به عنوان پیشفرض بحث کردیم که اگر کسی سود ارتباطی را در یک جامعهای به چالش بکشد، یعنی هزینههای آن جامعه را افزایش و درآمدها را از حیثهای مختلف کاهش داده است! پس آن شخص در نهایت نمیتواند ادعا کند حتی سود اقتصادی» را افزایش داده است! مثلاً الآن صاحبان مشاغلی که در عسلویه موجود است، برای نیروی کار خود، تقریباً 21 روز یا - مبتنی بر بعضی از اخبار - بیش از این مقدار شغل تعریف کردهاند! یعنی نیروی کاری که در این صنایع مشغول به کار است، تنها 9 روز در نزد خانواده است! بنابراین فرصت رسیدگی به امور خانواده را ندارد! ما میدانیم وقتی ارتباط شما با خانواده قطع میشود، اتفاقی که میافتد این است که روابط جنسی، روابط عاطفی و همچنین سلامت افراد به چالش کشیده میشود! بنابراین درست است که ما [مدلهای موجود،] تولید داریم و ارزش افزوده ایجاد میشود ولی همزمان هزینههایی به جامعه تحمیل خواهد شد که منشأ آن، گسستگی در روابط خانوادگی است! بنابراین در بحث الگوی تولید، یکی از ملاحظات جدی ما این است که هیچ تولیدکنندهای نباید سود ارتباطی را نقض کند! به عنوان مثال دیگری مطرح میکنم: الآن نحوهٔ تولید، نافی محیطزیست است! مثلاً شما با پدیدهٔ تولید صنعتی روبرو هستید. تولید صنعتی بدون بستهبندی صنعتی امکان ندارد و مسئلهٔ بستهبندی صنعتی، عامل تخریب محیطزیست است. درست است که شما در محاسبات حوزهٔ اقتصاد ادعا میکنید که بخش صنعتِ یک جامعه GDP را افزایش داده ولی در این محاسبۀ خود، تخریبی را که ناشی از تخریب محیطزیست است، محاسبه نمیکنید! حتماً بخشی از این هزینههای تخریب محیطزیست، هزینههای اقتصادی است. چهبسا بعضی از هزینههای آن هم قابلیت محاسبه نداشته باشد. پس انشاءالله در سرفصل دوم مباحثاتی، اصول حاکم بر الگوی تولید را از نظر فقهالمکاسب» بحث خواهیم کرد و بِفَضلِه تَبارَکَ و تَعَالَی، پیشنهادهایی را در معماری الگوی تولید آینده مطرح خواهیم کرد! من با صراحت در اینجا عرض کنم: زیستبومِ آیندۀ کسب و کار کشور نمیتواند بر مبنای کسبوکارهای نوین» طراحی شود. کسبوکارهای نوینی که الآن مطرح است، همه ضد سود ارتباطی عمل میکنند! لذا باید به یک زیست بوم جدید در حوزهٔ اقتصاد مبتنی بر تقویت سود ارتباطی» فکر کرد که انشاءالله در سرفصل دوم آن را بحث خواهم کرد.
۳/۳. الگوی تجارت و بازار (ویژگیهای فقهی بازار)؛ راهکار نفی فاصلۀ طبقاتی و فقر
سرفصل سوم مباحثات ما، الگوی تجارت و بازار است. بازار از نظر فقهی، چه ویژگیهایی دارد؟ آیا ما میتوانیم بازارها را به شکل فعلی طراحی کنیم؟ یا بایستی بازارها را مثلا به شکلی که در دورهٔ صفویه موجود بوده طراحی کنیم؟ به همان شکلی که بعضی از فقهای عظام شیعه در زمان صفویه یا در دورههای دیگر با دخالتهای حداکثری خود نسبت به سایر فقهای همعصر طراحی میکردند؟ یا نه! بازار دارای قواعد دیگری غیر از اینهاست؟ به نظر ما – کمااینکه بعدا روایاتش را ذکر میکنم - بازار، عامل اصلی نفی فاصلهٔ طبقاتی و رفع فقر است. اینکه ما بازار را چه طور طراحی کنیم، بسیار مدد میرساند به اینکه فقر را از جامعه مرتفع کنیم؛ کما اینکه امام صادق وقتی سیرۀ مدیریتی امیرالمؤمنین در بخش معیشت و کسب را روایت میکنند میفرمایند: حضرت امیرالمؤمنین اهتمام زیادی به طراحی بازارهای موقت داشتند و احکام بازارهای موقت را همان احکام مسجد قرار میدادند؛ یعنی دکههایی که در بازار طراحی میکردند، از دو حیث به مسجد شبیه بود. حیث اول، عبارت از این است که مانند مسجد رایگان بود؛ یعنی حکومت حقوق تجاری» را بر مسئلهٔ بازارهای موقت بار نمیکرد. حیث دوم هم این است که استفادهٔ از آن دکههای اقتصادی بازارهای موقت، مشروط به اصل سبقت» بود؛ یعنی هر کسی که در همان روز سریعتر میتوانست یکی از دکهها را در اختیار بگیرد تا آخر روز در اختیار او بود و این مسئله نه با قرعه» و نه با پرداخت حقوق تجاری خاصی» بود! وقتی امیرالمؤمنین این کار را در حکومت خود انجام میدادند، چند دسته اتفاق در جامعهٔ ایشان اتفاق میافتد: اولاً قیمت تمام شدهٔ کالاها کاهش پیدا میکرد. شما میدانید در بعضی از مغازهها، شاید نزدیک دو سوم قیمت - یا بسته به شرایط، کمتر یا بیشتر - مربوط به این میشود که آن مغازه در کجا قرار دارد و حقوق تجاری وضعشده برای آن مغازه چه قدر است؛ برای بعضی از دکههایی که در بازارهای ما در مناطق حساس است، حقوق تجاری دهها میلیارد تومانی وضع میشود! صاحب آن مغازه میخواهد این دهها میلیارد حقوق تجاری را - که ذیل عناوین مختلف از او گرفته میشود - به قیمت تمام شدهٔ کالا اضافه میکند. لذا عملاً وقتی حکومت برای اداره امور خودش بر بازار، حقوق تجاری وضع میکند، یعنی مسئله معیشت عمومی را گرانتر و با مشکل بیشتری روبهرو میکند.
آفت دومی که در فرضِ موجود اتفاق میافتد این است که همه افراد، قدرت تجارت پیدا نمیکنند؛ چون مسئله تجارت نیاز به محل تجارت دارد و افراد فقیر هیچوقت نمیتوانند محلهای تجاری را با قیمتهای بالا در اختیار خودشان داشته باشند. لذا همیشه یا به وردست تبدیل میشوند یا اساسا هیچ وقت فرصت تجارت پیدا نمیکنند. اما اگر شما بازار موقت داشته باشید دیگر لازم نیست با شیوههای امدادی، فقرا را مدیریت کنید؛ یا نهایتا شیوههای امدادی به ن سرپرست خانوار یا معلولین و یا کسانی که اصلاً هیچ زمینهای برای تحرک اقتصادی ندارند محدود میشود. ولی بقیه مردم را با اندک سرمایه و مال التجاره به سمت بازارهای موقت هدایت نموده و معیشت روزانه آنها را از پایگاه بازارهای موقت سرپرستی میکنید. پس در بحث ویژگیهای بازار هم انشاءالله گفتگوهای خوبی را محضر دوستان خواهیم داشت.
۴/۳. قواعد مبادله در حوزۀ تولید و بازار؛ شامل ابزار مبادله، اختیار مبادله و عقود در اسلام
مسئله چهارمی که در فقه المکاسب به آن خواهیم پرداخت، بحث از مفهوم مبادله است؛ حالا هم تولید موجود است و هم بازاری شکل گرفته، خب سؤالی پیش میآید که مبادله در حوزه تولید و مبادله در بازار چه قواعدی دارد؟ این را هم انشاءالله از نظر فقهی مباحثه خواهیم کرد و مزایای مبادله و احکام مبادله در این دورۀ از فقه المکاسب مطرح خواهیم کرد.
به عنوان مثال راجع به ابزار مبادله بحث خواهیم کرد؛ آیا ما میتوانیم ابزار مبادله را پول اعتباری قرار بدهیم؟ اساساً میتوانیم از اعتبار برای مبادله استفاده کنیم؟ این یک بحث مهم است که مطرح خواهیم کرد. اقتصاددانهایی که از مسئله پول اعتباری دفاع میکنند، باید توجه کنند که مسئله خلق پول، مسئله تورم و مسئله مهمِ حاکمیت اغنیا بر مسئله پول را از طریق همین تغییر تعریفِ پول زمینهسازی کردند. حالا انشاءالله این را بحث خواهیم کرد. بنده به استظهار چند دسته از روایات من جمله روایات باب زکات معتقدم پول اسلام، حقیقی است و به اصطلاح فقهی، خودش مال است و ما نمیتوانیم پول اعتباری را بپذیریم. اگر پول، واقعی باشد، سود تجارت افزایش پیدا میکند، مسئله قرض - که مسئله بسیار مهمی است - ماهیت اصلیِ خود را پیدا میکند. الان در مسئله قرض - خصوصاً در قرضهایی که مشمول زمان هستند - طرفین قرض دچار اضرار میشوند؛ به دلیل اینکه ارزش پول در زمان انعقاد قراردادِ قرض تا زمان تسویه تغییر پیدا کرده است، این یک مسئله مهم است که انشاءالله به آن خواهم پرداخت.
مسئله دومی که در موضوع مبادله به آن خواهیم پرداخت این است که در فقه اسلام، اختیار مبادله و قیمتگذاری در مبادله با چه کسی است؟ آیا ما میتوانیم نهادی به نام شورای رقابت را بپذیریم؟ آیا اساساً حکومت مرکزی میتواند در مبادله دخالت بکند؟ روایات ما در اینجا چه میگویند؟ یا اینکه مبادله حُکمی مربوط به طرفین معامله است؟ این را باید بحث بکنیم. آیا الان که به وسیله حُکم ناکارآمد رقابت - که یکی از مفاهیم اصلی و پُر از ضلالت اقتصاد سرمایهداری است - در تولید، انحصار ایجاد شده است، فقیه میتواند تسعیر اختیاری را بپذیرد یا باید از باب مصلحت ورود پیدا کند؟ اینها بحثهایی است که مطرح خواهیم کرد. بعضی از آقایان به استظهار روایات تسعیر اختیاری این بحث را مطرح کردهاند که ما نباید حکومت را در مسئله قیمتگذاری دخالت بدهیم؛ ولی به این مسئله توجه نکرده و توجه ندادهاند که بازارِ اسلام و الگوی تولید اسلام، یک بازار و الگوی تولید غیرمتمرکز است، برخلاف وقتی که اصل رقابت حاکم است که بازار متمرکز میشود. الان ما در بازار موجوداتی را داریم که نام آنها را سلطان میگذاریم، این موجوداتی که در ادبیات محاورهای به سلطان تعبیر میشوند در واقع حاکم بر بازار هستند. آیا میتوانیم بگوییم یک طرف مبادله یک سلطانی باشد که فقط سود خودش را در نظر میگیرد - مثلا سلطان شکر، سلطان موز، سلطان قیر و سلطانهای مختلف – و بعد در یک طرف هم مردمِ مستضعف باشند؟
الآن شما در حوزه تولید چند برند خاص دارید که به نحوه جهانی تولید میکنند؛ آیا اینها باید تعیینکننده قیمت باشند؟ اگر شما فرض تمرکز در تولید و توزیع را پذیرفتید - حالا به شکلهای مختلف آن مانند فروشگاههای زنجیرهای یا مگامالها و هایپرمارکتها پذیرفتید - اساسا آن زمینه تسعیر از بین میرود. لذا راهش این نیست که شورای رقابت ورود پیدا کرده و قیمتگذاری بکند؛ البته این حرف از این باب نیست که ما قیمتگذاری به دست سلاطین حوزه تجارت و تولید را تأیید میکنیم، بلکه از این باب توصیه میکنیم که باید به سمت عدم تمرکز در تولید و توزیع برویم که ادله آن را بعدا بحث میکنم. لذا مسئله تسعیر اختیاری از غُررِ توصیههای پیامبر است و اگر نباشد تعادل بازار به هم میریزد؛ ولی باید توجه بکنید که تسعیر، مبتنی بر عدم تمرکز است و در فضای تمرکز باید توصیههای دیگری داشت که توصیههای ما غیر از توصیههایی است که الان در اقتصاد یا در قوانینِ مجلس شورای اسلامی حولِ مسئله رقابت در برنامه پنجم و ششم کشور مطرح شده است.
یکی دیگر از مسائلی که ما در حوزه مبادله به آن خواهیم پرداخت، مسئله عقود مبادله است. عقود مبادله در اسلام چه کارآمدیها و ویژگیهایی دارند؟ مثلاً بعضی از تبادلهای مالی باید ذیل عقد شرکت باشد، بعضی از تبادلهای مالی باید ذیل مساقات باشد، بعضی از تبادلات مالی باید ذیل حُکم مضاربه باشد؟ اینها چه فوایدی دارند؟ وقتی این فواید و فواید سایر عقود را به نحو استدلالی بحث کنیم، واضح میشود که بانکها دارند از این عقود سوء استفاده میکنند؛ و یک تنبّهی برای فقهای محترم شورای نگهبان ایجاد میشود که نمیتوان اجرای عقود را به بانکها سپرد؛ چون همان اشکال تمرکز و سلطانی که در بخش قبل عرض کردیم پیش میآید. حالا انشاءالله مسئله عقود و فواید آن را بفضله تبارک و تعالی بحث خواهیم کرد.
۵/۳. تجارت بینالملل و تعرفهها؛ رد مبنای تقسیم کار جهانی بین جامعۀ ایمانی و کفر
در نهایت در سرفصل پنجمِ این مباحثات به پدیده تجارت بینالملل و تعرفهها خواهیم پرداخت. به این مسئله خواهیم پرداخت که بعضی میخواهند بر اساس مفهوم تجارت بینالملل به سمت تقسیم کار جهانی بین جبهه ایمان و کفر بروند. مفهوم اصلی تبادل و تجارت در فضای بینالملل چیست؟ این را انشاءالله باید مباحثه بکنیم. همانطور که همه فقهای عِظام شیعه کثَّر الله امثالهم فرمودند ما نمیتوانیم به اسم تجارت، تقویت کفار را در دستور کار خودمان قرار بدهیم، ولو آن تجارت یک تجارتِ خرد باشد. شرح مسئله عدم تقویت کفار این است که اسلام مسائل فکری را حاکم بر همه مسائل میداند، و وقتی توصیه کرده است که سودِ اقتصادیِ ناشی از تبادل با کفار را نپذیرید، در واقع توصیه کرده است که سودِ ناشی از عدم چالش در حوزۀ تفکرات جامعهتان را حفظ کنید. چون شما وقتی رابطه اقتصادی بیپروا با کفار برقرار میکنید در واقع بسط نفوذ برای کفار ایجاد میکنید و وقتی برای کفار بسط نفوذ ایجاد کردید، اولین کاری که کفار میکنند این است که جهانبینی، اندیشهها و تفکرات شما را به چالش میکشند. و بنابر شرحی که ما در جلسات دیگر و در این جلسه به اختصار عرض کردیم، ایجاد چالش در تفکر، سود ارتباطی را از ما میگیرد. بنابراین دعوت به عدم تقویت کفار،حفظ مسئله سود ارتباطی است. باید در اینها دقت شود.
حالا بافت تجارت مبتنی بر اصالت سود ارتباطی در فقه المکاسب چه شکلی پیدا خواهد کرد؟ حتما باید تراز تجاری ما با غیرمتعهدها و مستضعفین عالم عوض شود، یعنی ما نمیتوانیم تراز تجاریمان را با کشورهای مستکبر تعریف کنیم. یک مدل خاصی از تجارت بینالملل ایجاد خواهد شد. وقتی داریم جایزههای صادراتی را اهدا میکنیم، اینکه چه کسی لایق دریافت آن جایزههای صادراتی است، فقط با این شاخص نیست که چقدر دلار وارد کشور کرده و چه اندازه کالاهای کشور را صادر کرده است؛ شاخص این است که آن تاجر چقدر قدرت تغییر سود ارتباطی را داشته است. حالا ما در دورههای قبل این مسئله را میبینیم؛ مثلا همین کشورهای مسلمانی که در اطراف خودمان و در اقصی نقاط دنیا داریم اساساً مسئله اسلام در آنجا با ابزار تجارت جلو رفته است؛ یعنی تُجّاری بودند که آن تُجّار محترم به بهانه تجارت و کالا، وارد کشورهایی شدند و بعد در آنجا نسل شیعه را افزایش دادند، خیلی از کشورها اینطور بودهاند. لذا مدل تجارت را میتوانید به این نحو تغییر بدهید که تجارت ابزار تحریک فکر افراد در عالَم است، ابزار گسترش تفکرِ درست و بهینه روابط انسانی در عالَم است. در دورههای گذشته تُجّاری مانند مرحوم قمی داشتیم که در بعضی از همین کشورهای آسیایی با ابزار تجارت، این کار را کردند. انشاءالله یک مدل جدیدی از تجارت بین الملل را بازتعریف خواهیم کرد. پس انشاءالله از فردا شروع کرده و این ساختار مباحثاتی را محضر دوستان در این پنج بخش مطرح خواهیم کرد. من نگران حوصلۀ خودمان و نگران عدم عزمهای خودمان هستم. چون فکر میکنم شاید ما به ۱۰۰ جلسه مباحثه نیاز داریم تا فقط مسئله انفال جا بیفتد، یکی از پیچیدهترین مباحثات ما در مسئله انفال است. به یک عزمهایی شبیه عزمهای پیامبران نیاز داریم تا بتوانیم بعضی از مطالب مترقی اسلام در حوزه مکاسب را بحث کنیم. امیدوارم وقتی این مباحثات را مطرح کردیم و برخی از این گفتگوها را خدمت بعضی از اعاظم و فضلای محترم دادیم، دیگر برخی از آقایان اظهار نکنند که اصول اقتصاد اسلامی فقط حدود ۲۰ اصل است و اسلام از باب بنای عقلا اقتصاد آزاد را امضا میکند. به نظرم اگر این دوستان بپذیرند که یک دوره جدیدی از مکاسب با یک قواعد جدید اصولی و در فضای نظام مقایسه انجام دهیم، آنوقت این امضاهایی که حوزه علمیه پای بانک میزند و مثلاً شورای زینتیِ! فقهی بانک مرکزی را راهاندازی میکند یا قانون عملیات بانکی بدون ربا را در شورای نگهبان امضا میکند، یا بعضی از امضاهای دیگری که ما الان به دلیل عدم بررسی مفاهیم اقتصاد آزاد انجام میدهیم انشاءالله این امضاها از ناحیه علمای محترم برداشته میشود. البته من مکرر عرض کردم که این مناقشاتی که در حوزه علمیه است با مباحثات علمی عمیق حل خواهد شد و ما باید به نحو عمیق، استظهاری، حجیتیافته، غیراخباری و در فضای نظام مقایسه، بعضی از مباحثات را مطرح کنیم تا انشاءالله بتوانیم در حوزه نظام سازی اقتصاد، غلبهای بر مفاهیم مدرن ایجاد کنیم. انشاءالله از فردا بفضله الهی تبارک و تعالی وارد بحث خواهم شد.
و الحمدلله رب العالمین
مطالب مرتبط:
Pdf جلسه
بسم الله الرحمن الرحیم
به فضل الهی در روزهای آینده شهر مبارک مشهد میزبان دور جدیدی از گفتگوهای ملی مدیریت شهری با زاویه دید الگوی پیشرفت اسلامی خواهد بود.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نقشه راه در این دوره از گفتگوهای مرتبط با حوزه مدیریت شهری، نظریه مدیریت شهری محله محور تبیین و تشریح خواهد شد و افق تازه ای از آینده مشهد-به عنوان یک شهر الگو در تمدن اسلامی- تصویر خواهد شد. پیشخوان تصویری این گفتگوها را از
اینجا ببینید و پیشخوان کتبی آن را از
اینجا دریافت کنید!
شایان ذکر است که در "نظریه مدیریت شهری محله محور" با ارائه تعریفی جدید از محله، اصل تَعَرُّف و ساختار فوائد آن در تغییر سبک زندگی تشریح می گردد. انتهای پیام
بسم الله الرحمن الرحیم
حجت الاسلام علی کشوری صبح روز چهار شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۸ با حضور و سخنرانی در جمع ائمه جماعات و ارکان مساجد شهر مشهد مقدس مدیریت شهری مبتنی بر tod و طراحی شهری فعلی مشهد را عامل اصلی تضعیف مساجد و ماهیت محله ها در شهر مشهد معرفی کردند.
به گزارش
پایگاه اطلاع رسانی نقشه راه دبیر شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی نگاه توریستی به فعالیت های شهری مشهد را زمینه ساز سکولار شدن این شهر و واتکانیزه کرده حوزه علمیه دانستند و آینده هویتی شهر را به تقویت مدیریت شهری محله محور وابسته دانستند. متن کامل سخنرانی ایشان در "همایش فصلی ارکان مساجد مشهد مقدس" را در ادامه بخوانید و صوت این سخنرانی را از اینجا استماع بفرمائید.
سلام علیکم و رحمه الله و برکاته
بسم الله الرحمن الرحیم. من اجازه میخواهم یک قدری متفاوت مطلبی را خدمت دوستان گزارش دهم. پیشاپیش از اینکه بیان بنده صریح است و حاوی انتقاد نسبت به هملباسیهای خودمان و بعضی دیگر از مسئولین است از دوستان عذرخواهی میکنم.
البته همانطوری که فرمودند این بحث یک بحث مستوفایی است؛ من فقط طرح مسئله میکنم و سعی میکنم محضر شما راجع به این مسئله مهم تعارف نکنم. عرضم را با یک سؤالی محضر فضلای محترم و علمای حاضر در جلسه شروع میکنم: سؤال بنده این است که اگر ما تصمیم بگیریم که مسجد را به محور محله تبدیل کنیم یعنی کارکردهای مسجد را قدری ارتقا بدهیم از این حالتی که الان دارد و دارای فوائد کمی است، آن را به یک مرکز تمدنی و حکومتی تبدیل کنیم مثل آنچه در زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بود. چه مانعی سر راه این کار مبارک وجود دارد؟ آیا الان مثل هزار و چهار صد سال پیش است که اگر ما تصمیم گرفتیم مسجد را به مرکز ادارۀ مشکلات مردم و حل و فصل مسائل مردم تبدیل کنیم مانعی وجود ندارد؟ یا موانع، اقدامات قبیلههایی مثل قریش است که علیه پیامبر رقم میزدند؟ یا نه! در عصری که مدرنیته غلبه دارد و برنامهریزی مبتنی بر توسعه غربی وجود دارد یک مانعی بر سر راه است که اگر ما به آن توجه نکنیم قطعا آن ایدۀ مبارک محوریت دادن به مساجد شکست خواهد خورد.
اگر این مطلبی که بنده عرض میکنم - بنده توفیق داشتم حدود دو دهه روی این مسئله مطالعه کردهام - محل توجه آقایان علما نباشد یعنی اولا به آن توجه نکنند و بعد هم با مردم درمیان نگذارند، اگر به این مسئلهای که عرض میکنم توجهی نشود، مساجد ما هر روز سکولارتر خواهد شد کار آمدی مساجدِ ما کاهش پیدا خواهد کرد و جذبه مساجد کم میشود. پس سؤال این است چه مانعی وجود دارد بر سر راه اینکه ما مساجد را مرکز محله کنیم؟ در عصر برنامهریزی غربی چه مشکل اساسیای بر سر راه این مسئله وجود دارد؟ این مسئلهای است که خواهش میکنم به آن توجه کنید. البته ممکن است فضلای محترم که در جلسه هستند راجع به این مسئله فکر کرده باشند ولی مجموعه گفتگوهایی که من از این تریبون شنیدم و قبلا هم از مراکز رسیدگی به امور مساجد در شهرها و استانهای دیگر استماع کرده بودم انگار این را القا میکند که حواس ما تا الان به این مسئله نبوده یا کم بوده است. لذا جا دارد اگر میخواهیم انشاءالله در آیندۀ کشورمان، مساجد به مرکز تفکر برای حل مسائل مردم تبدیل شود به این مانعی که من میگویم توجه شود.
ما در شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی معتقدیم که مهمترین مانع احیای مساجد، مسئله مدیریت شهری مبتنی بر TOD است. مدیریت شهریای که الان شهرها را اداره میکند، یک کارکردهایی را برای خودش تعریف میکند که مسجد در آن کارکردها جایگاهی ندارد. اگر هم میبینید وقتی خیابانی را میکِشند یا یک محلهای را بازآفرینی شهری میکنند، یک تکه زمینی را به مسجد اختصاص میدهند، این به خاطر این است که مسجد، وقف است و نمیتوانند آن را حذف کنند. وگرنه اصل داستان این است که مدیران شهری ما برای مسجد به عنوان یک ساختار اجتماعی هیچ تعریفی در ذهنشان نیست. آنها وقتی میخواهند مثلا در همین شهر مشهد یک مرکز اجتماعات تعریف کنند در میدان شهدا تالار اجتماعات تعبیه میکنند. به آنها میگوییم این تالار اجتماعات را برای چه ساختید؟ میگوید برای اینکه مردم را جمع میکنیم و با آنها گفتگو کنیم. میپرسیم مگر این کار کار مسجد نیست؟ یا شما را بیپاسخ میگذارد یا یک جواب بیربط میدهد. آن کسی که مدیریت شهری میکند نه اینکه خودش هم عمداً بخواهد این کار را بکند بلکه به دلیل مفاهیم غلطی که در ذهنش است عملا مسجد را حذف میکند. حالا این مثالی بود که عرض کردم. بنابراین به مسئله مدیریت شهری باید فکر کنیم. مدیران شهری ما باید مفاهیم حوزه برنامهریزی خود را عوض کنند.
من قبلا که سند توسعه شهر مشهد را میخواندم، - نمیدانم شما اهالی مشهد و بزرگان مشهد این سند ضال را خواندهاید یا نه – دیدم که قرار است در دو دهه آینده، شهر مشهد شهری مثل دبی شود! البته به این مطلب تصریح نکرده بودند ولی مدیران شهری که بنده با آنها گفتگو میکردم به صراحت گفتند مشهد در آینده سه مزیت توریستی دارد: توریسم اول مشهد توریسم سلامت است. حتما دیدهاید که آقایان وزارت بهداشت به اینجا دائما علاقه نشان میدهند و میخواهند اینجا دائما بیمارستان و کلینیک بسازند و دارند از منطقه، انسانها را دعوت میکنند که به اینجا بیایند و درمان شوند. چرا؟ چون از طریق بیمارستان و درمان میتوان کسب درآمد کرد. توریسم دوم مشهد چیست؟ اینکه قرار است مشهد به یک مرکز تفریحی تبدیل شود. همین پارکهای آبی و اشکال مختلفی از تفریح که دارند در این شهر تعریف میکنند. و العیاذ بالله، من از حضرت اباالحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام عذرخواهی میکنم ولی آقایان تصریح میکنند که سومین مزیت توریستی شهر مشهد، توریسم زیارت است. یعنی میگویند از زائر باید برای شهر کسب درآمد کنیم. یعنی نگاهشان به مسئله، اقتصادی صِرف است.
اینها را بعضی از مدیران گفتند اینها برای کره مریخ نیست: در همین شهر برخی از مدیران گفتند و ما هم در آن جلسات بودیم گفتند ما فلان پارک مشهد را ساختیم زائر نیم ساعت در حرم امام رضا علیه السلام است و به دلیل اینکه ما این کار را کردیم ماندگاریاش در شهر پنج شش ساعت بیشتر شده است. بنابراین اقتصاد شهر مشهد بیشتر رشد پیدا کرده است. لذا مثلا در سند آمده است که شهر مشهد در آینده خود یک شهر اقتصادی است، یک شهر توریستی است. برای قم و اصفهان هم همین نقشه را دارند
ما مدیریت شهری را درسهای حوزه بحث نمیکنیم! در منابرمان برای مردم هم نمیگوییم! آقایان افقی چیدهاند که هیچ ربطی به هویت اسلامی ایرانی ندارد. خواهش میکنم این را بررسی کنید میشود نظرسنجی کرد: الان مسافرینی که به مشهد میآیند - خصوصا نسل جوان – بخشی از انگیزهشان اختصاص به این پیدا کرده که بیایند در مشهد، یک کار تفریحی انجام دهند. یعنی اگر این مدیریت شهری حاکم باشد، مشهد در آینده دیگر قطب زیارت نیست. من نمیخواهم الان تلخ حرف بزنم: حرفهای صریحتری دارم، وقت و مجالش نیست، شماها هم برای این بحث خسته هستید وگرنه ده دسته اقدامی که آقایان زیر سایه بیتفاوتی من و شما دارند انجام میدهند که لیبرالیسم و فردگرایی در این شهر اصل شود را [خدمتتان گزارش میدادم.] لذا از قدیم هم گفتهاند که دو پادشاه در یک اقلیم نگنجند! نمیشود ما از این طرف بگوییم مسجد محور است و آقایان از آن طرف در نقشه مدیریت شهری مشهد حرفهای دیگری را جلو ببرند. من اینجا برای اینکه در روز قیامت بار از دوش من برداشته شود با صراحت عرض میکنم: آقایان اگر این رورال سند توسعه شهر مشهد ادامه پیدا کند و این کالبدی که الان برای شهر مشهد دارند درست میکنند ادامه پیدا کند دو دهه دیگر نه تنها مساجد محور نیستند بلکه از این هم منزویتر هستند!
لذا به ایدۀ مدیریت شهری محلهمحور به عنوان جایگزین فکر کنید که من اگر در یک جلسهای شد آن را توضیح میدهم. آن موقع اگر ما محله داشتیم و محله را تعریف کردیم مسجد محور محله خواهد بود ولی اگر قرار باشد به جای محله، مجتمعهای آپارتمانی باشد، به جای اینکه کارکردهای فرهنگی و دینی احیا شوند - مثل اینکه برادرمان گفتند مساجد، متکفل شغل شوند و بعضی از کارهای دیگر را در دستور کار قرار دهند – و قرار باشد آقایان همۀ این کارها را انجام بدهند ما هم با [سکوتمان] در پروژه واتیکانیزهکردن مشهد، نقش ایفاء کرده ایم! مگر در دنیا مسیحیت چه اتفاقی افتاده است؟ آقایان پاپها در یک جایی برای مردم بحث میکنند مدیریت بقیۀ شهر به دست دیگران است. حالا اگر عمری بود و توفیقی بود یک نشست تخصصی برای این بحث مدیریت شهری محلهمحور بگذاریم.
من عرایضم را جمع میکنم، خلاصه سخن بنده این است که مسجد در محله دوام میآورد و مدیریت شهری مبتنی بر TOD – که مخفف کلمه Transit Oriented Development هست – محله و ماهیتش را از بین برده و [مسجد] را به یک ساختمان کمخاصیتی در یک گوشهای از چارچوبهای شهری تعبیه میکند. این خلاصه عرض بنده بود. انشاءالله اگر به "مدیریت شهری محلهمحور" تفکر کنیم دو دهه دیگر انشاءالله شهر مشهد در راستای انقلاب اسلامی و زمینه سازی ظهور تغییر مسیر خواهد داد و یک شیفت معی در برنامههایش پیدا خواهد شد. از اینکه عرایض بنده را در این وقت کم استماع فرمودید از همه شما تشکر میکنم. اگر دوستان خواستند این بحث مدیریت شهری محلهمحور را پیگیری کنند فعلا از طرف مجموعه ما دو جلد کتاب در رسانهها و ابزارهای ارتباطی الگوی پیشرفت اسلامی منتشر هست. از همه شما عذرخواهی میکنم.
و الحمد لله رب العالمین
بسم الله الرحمن الرحیم
به فضل الهی نشست تخصصی تبیین "نظریه پیشگیری ساختاری از بیماری" روز سه شنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۸ از ساعت ۱۷ در محل سالن اجتماعات دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم برگزار می گردد.
به گزارش
پایگاه اطلاع رسانی نقشه راه در این نشست تخصصی، ساختار نظریه فقهی پیشگیری ساختاری از بیماری شامل: تعریف حیات، تعریف پیشگیری و تعریف نسخه توسط حجت الاسلام علی کشوری؛ دبیر شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی تبیین می گردد.
شایان ذکر است که "نظریه پیشگیری ساختاری از بیماری" نظریه بخش سلامت نقشه الگوی پیشرفت اسلامی محسوب می شود و چارچوب ارائه آن الگوی ساخت(شامل: تعریف، تصویر و تصمیم) است. انتهای پیام
بسم الله الرِّحمن الرِّحیم
جناب آقای دکتر
سلام علیکم
پیش از این در روزهای
چهارشنبه (۳ خرداد ۱۳۹۶) و
سه شنبه (۹ بهمن ۱۳۹۷) دو نامه با موضوع تبیین عواقب خطرناک ت های توسعه غربی برای معیشت عمومی - به ضمیمه پیشنهادهای جایگزین الگوی پیشرفت اسلامی -را برای جنابعالی ارسال کردم؛ پیشنهاد می کنم در تتمه دوران مسئولیت خود خیرخواهی این طلبه کوچک را بپذیرید و لااقل در حوزه محاسبات و برنامه های مرتبط با معیشت مردم، مفاهیم و راه حل های "نقشه الگوی پیشرفت اسلامی" را به کارگیری و اجراء کنید!
در این شرایط دشوار تاریخی و اجتماعی برای جلوگیری از ایجاد اختلال بیشتر در معیشت عمومی - به دلیل وقوع شوک تورمی، ناشی از اصلاح قیمت بنزین و برخی عوامل دیگر- پیشنهاد می کنم؛ مرحله نمونه سازی "بازارهای موقت" را آغاز نمائید. "نظریه فقهی بازارهای موقت"، اصلاح مؤثر معیشت عمومی و حتی رونق و تغییر در بافت تولید را وابسته به اصلاح در مفاهیم بازار و تجارت می داند. در این نظریه دولت و حاکمیت اسلامی با طراحی و ساخت محل بازار و ارائه موقت و روزانه آن به مردم و همچنین عدم اخذ کرایه و مالیات از واحدهای بازار، زمینه کاهش قیمت تمام شده کالا برای مصرف کننده نهائی و زمینه عمومی تر شدن تجارت در میان مردم را فراهم می آورد. اجرای دقیق این طرح، بخش عمده ای از موانع تجارت عمومی را مرتفع و از پایگاه گسترش تجارت، رونق تولید، زمینه سازی برای تغییر تعریف پول اعتباری، تعادل قیمتی در سایر بازارها و در نهایت بهبود اختیاری روابط انسانی را به ارمغان می آورد (رجوع شود به دوره اول مباحثات فقه المکاسب - محرم الحرام ۱۴۴۱ ه ق)
آقای رئیس جمهور
تحقق و تئوریزه کردن "نظریه فقهی بازارهای موقت" و ایجاد نسل جدیدی از بازارهای کارآمد، با استفاده از مفاهیم مترقی فقه المکاسب ممکن است و اجرای این طرح بر اساس مفاهیم مکتب نهاد گرائی و مکتب نئوکینزی و سایر مکاتب معیوب اقتصادی، امکان وقوع ندارد. نباید آئین نامه های اجرائی (تعریف، تصویر و تصمیم) این نظریه تمدنی را - با توجه به پیچیدگی های مفهومی آن و انعکاس ارتباطی آن با ۸ زیرساخت دیگر هدایت- بر اساس مفاهیم اقتصاد سرمایه داری تنظیم کرد و در اجرای آن محوریت کارشناسان فقه المکاسب یک اصل است. اینجانب برای بهبود معیشت مردم حاضرم با تعطیلی دروس و مباحثات رایج خود، مدیریت "چرخه چهار بخشی تحریک فکر" مرتبط با نظریه بازارهای موقت را از مرحله مدیریت خبر تا مرحله نمونه سازی متکفل شوم.
والسلام علی عباد الله الصالحین
علی کشوری - دبیر شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی
قم مقدس- ۱۹ ربیع الاول ۱۴۴۱ مصادف با ۲۶ آبان ۱۳۹۸
بسم الله الرحمن الرحیم
به فضل الهی خبرگزاری حوزه های علمیه در روز سه شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۸ میزبان نشست تخصصی تبیین الگوی جدید نگهبانی از نظام بود. حجت الاسلام علی کشوری(دبیر شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی) در این جلسه در ۵ ساختار بحثی به تبیین این الگوی فقهی پرداختند. متن کامل سخنان ایشان را در ادامه بخوانید و فیلم این نشست تخصصی را از
اینجا مشاهده کنید.
بِسمِاللّهِالرحمنِالرحیمِ
از خبرگزاری محترم حوزههای علمیه و دوستان اندیشکدهٔ مرکز مدیریت تشکر میکنم که بانی این جلسه شدند. همان طور که به استحضار دوستان رسیده است موضوع این نشست تخصصی تبیین اجمالی الگوی جدید نگهبانی از نظام بر اساس نظام مقایسه (پیشنهادی برای مواجهه با هجوم اسناد بین المللی به هویت شیعی) است. الگوی جدید نگهبانی از نظام یک نظریه فقهی است؛ تاکید میکنم که یک نظریه فقهی است که نحوهٔ مواجهه با هجوم اسناد بین المللی به هویت شیعی را تشریح میکند.
مقدمه: ارائۀ فهرست اجمالی از ساختار پنج بخشی بحث
بنده در مجموع پنج دسته بحث را آماده کردهام که فکر میکنم اگر این این پنج دسته بحث ولو به اختصار تشریح شود مفهوم الگوی جدید نگهبانی از نظام وضوح پیدا خواهد کرد. به ترتیب این پنج دسته بحث را محضر دوستان گزارش خواهم داد.
بحث اول بنده گفتگو راجع به ابعاد اسناد بین المللیای است که در ایران در حال پیاده شدن است؛ یعنی گاهی وقتها انسان مشاهده میکند که برخی از نخبگان و دلسوزان و کسانی که حرف و قول و رفتار آنها در جامعه تأثیر دارد متوجه نیستند که وقتی گفته میشود اسناد بین المللی در ایران در حال اجراست، این مسئله چه ابعادی دارد. که ما با اجرای مجموعهای از اسناد بین المللی در ایران رو به رو هستیم و پای یک یا دو سند در میان نیست که إنشاءالله این مسئله را تشریح خواهم کرد.
بخش دوم عرایض بنده به این اختصاص دارد که چرا الگوی فعلی نگهبانی از نظام توان مقابلهٔ با هجوم اسناد بینالمللی را ندارد. به هر حال الآن کشور مبارک جمهوری اسلامی از مسئلهٔ هویت خود با الگویی دفاع میکند و ممکن است که کسانی بپرسند که ما از همین الگوی فعلی استفاده کنیم و جلوی هجوم اسناد بین المللی را بگیریم و بنابراین ما باید به این سؤال جواب دهیم که من در بخش دوم به این مسئله خواهم پرداخت.
بخش سوم عرایض بنده به تببین مبنای الگوی جدید نگهبانی از نظام اختصاص دارد. این الگویی که ما پیشنهاد دادهایم مبتنی بر یک مفهوم محوری، قدرت مواجههٔ با اسناد بین المللی را ارتقاء میدهد؛ آن مفهوم محوری چیست را باید بحث کرده و راجع به آن گفتگو کنیم.
در فصل چهارم عرایض بنده ساختار الگوی جدید نگهبانی از نظام تبیین میشود و به لحاظ ساختاری توضیح داده میشود که اگر این الگو بخواهد در ساختار جمهوری اسلامی اجرا شود چه ترتیبات و مراحل اجراییای پیدا خواهد کرد.
در نهایت محور پنجم گزارش به اولویتهایی که الگوی جدید نگهبانی از نظام در پیش روی خود دارد اختصاص دارد. چه موضوعاتی را با الگوی جدید نگهبانی از نظام باید بررسی کرد و مسائل اولیت دارتر چه موضوعاتی هستند که این مسئله را نیز مختصراً تشریح خواهم کرد.
بنابراین تلقی بنده این است که اگر این پنج محور را توضیح و شرح بدهم الگوی جدید نگهبانی از نظام اجمالاً در ذهنها متولد خواهد شد و یک قابلیت قضاوت اجمالی راجع به آن در ذهنها ایجاد میشود. البته اگر فضای گفتگوها در کشور جدیتر شود، ما در شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی به دنبال این هستیم که ابتدائا این الگو را در ده جلسه تشریح کنیم و پس از آن یک دورهٔ چهل جلسهای نیز برای تشریح آن برگزار کنیم؛ یعنی میخواهم عرض کنم که به دلیل این که گاهی اوقات گفتگوها در کشور ما ت زده و قبیلگی است، عمیق نمیشود. بنابراین در فضای گفتگوهای جناحی و قبیلگی خیلی نمیتوان اندیشههای جدیای را مطرح کرد.
باید بتوانیم از این نوع گفتگوهای عبور کنیم و این تلقی ایجاد نشود که ما با بحث هجوم اسناد بین المللی میخواهیم جناح خاص ی را به چالش بکشیم، بلکه این تلقی ایجاد شود که در حال بحث در بارهٔ آینده کشور هستیم که آیا آیندهٔ کشور مبتنی بر اسناد بین المللی آیندهٔ بهتری است و یا اینکه چالشهای آن برای زندگی مردم بیشتر خواهد بود. اگر نگاهها تصحیح شود، میتوان عمیقتر راجع به این مسئله بحث کرد.
من قبل از این که بحث اصلی خود را شروع کنم یک مسئلهای را از باب اهمیت آن بیان کنم: فهم خودم را می گویم که اگر حوزههای علمیه ورود پیدا نکرده و مسئله اسناد بین المللی را به صورت جدی بحث نکنند، در نهایت همهٔ سبک زندگیای را که پیامبران پیشنهاد دادهاند، در کشور ایران به چالش کشیده خواهد شد؛ یعنی هیچ مفهوم و تعریفی از مفاهیم دینی نمیماند الا اینکه آن مفهوم و تعریف در اسناد بین المللی به چالش کشیده خواهد شد و قبل از اینکه این مسئله وقوع تام پیدا کند ما باید وارد بررسی آن بشویم.
۱. اسناد بینالمللیای که در حال اجرا در ایران است، چه ابعادی دارد؟
۱/۱. بررسی تاریخچۀ اسناد بینالمللی؛ کمککننده به فهم ابعاد هجوم این اسناد به کشور
خیلی خوب پس بحث را از مسئلهٔ اول شروع کنم. ببینید مسئلهٔ اسناد بین المللی یک تاریخچهٔ جهانی دارد؛ یعنی پس از اینکه جنگ جهانی دوم رقم خورد و با پیروزی آمریکا و متحدین آن به پایان رسید به تدریج بیانیهها و کنوانسیونها و در یک جمله اسناد بینالمللی در پژوهشکدههای عمدتاً مرتبط با سرمایهدارها و صهیونیستها شکل گرفت و به اسم ارائهٔ راه حل برای مشکلات جهانی با یک فرایند پیچیده به پذیرش جهانی رسید. بنابراین وقتی راجع به اسناد بین المللی بحث میکنیم باید در فرصتی راجع با تاریخچهٔ این اسناد بحث کنیم. مثلاً خوب است که بنده در این بخش اشاره کنم و نخبگان این را بدانند که مثلاً بازار کار ایران و اساساً مسئلهٔ سنجههای بازار کار در دنیا بر اساس چارچوب بیانیهٔ فیلادلفیا تنظیم میشود. چارچوب بیانیهٔ فیلادلفیا بعد از جنگ جهانی برای مدیریت بازار کار نوشته شد. آن چارچوب کماکان مبنا است و مهمترین سند سازمان بین المللی کار همین بیانیهٔ فیلادلفیاست.
درست است که ما در حوزهٔ علمیه سالهاست مکاسب میخوانیم و راجع به آن بحث میکنیم اما بازار کار حتی در همین حوزهٔ علیه قم بر اساس مکاسب محرمه یا ابعاد دیگر مکاسب که مرحوم شیخ انصاری در مباحثاتشان ندیدهاند و یا کم رنگتر دیدهاند محاسبه نمیشود. بله ما در حوزهٔ علمیه و در مدرسه آیت الله گلپایگانی –من میخواهم این مطالب را به صراحت بگویم و امیدوارم به همین شکل نیز انعکاس پیدا کند- مفصلاً با طلبههایمان مکاسب بحث میکنیم ولی چارچوب مکاسب را سازمان بین المللی کار بر اساس بیانیه فیلادلفیا مینویسد.
اگر شما به دورهٔ قاجار و یا قبل از آن به دورهٔ صفویه برگردید، علما مکاسب و متاجر میخواندند ولی در بازار هم صبح به صبح برای بازاریان مکاسب و متاجر میگفتند؛ یعنی بحثهای علمیای که در حوزهٔ علمیه میشد اثر خود را در تنظیم و کنترل بازار میگذاشت ولی به دلایل مختلف تاریخی که الان نمیخواهم عرض کنم کار به جایی رسیده است که الآن صدها درس مکاسب در حوزهٔ علمیه قم برقرار است ولی سنجههای بازار کار را سازمان بین المللی کار بر اساس یک چارچوب بین المللی به نام بیانیهٔ فیلادلفیا مینویسد.
خوب ببینید حتماً یک عیبی در میان است. ما فقه را مباحثه میکنیم که اجرایی بشود، اما چه میشود که اصلیترین درس حوزههای علمیه مکاسب است در حالی که در همین شهر قم سنجههایی غیر از سنجههای مکاسب مبنای ارزیابی بازار کار است؟! البته بحث تاریخی راجع به اسناد بین المللی یک بحث دنباله داری است و من فقط خواستم که یک مثال بزنم و الآن از آن عبور کنیم.
۲/۱. سند توسعۀ پایدار 2030؛ شامل هفده هدف اصلی ارائۀ دهندۀ تعاریف غلط در ابعاد گوناگون زندگی بشر
آنچه که مجموعهٔ ما الآن در مورد اسناد بین المللی روی آن متمرکز است این است که ما الآن غیر از سند 2030 توسعهٔ پایدار که استحضار دارید که سند توسعهٔ پایدار 2030 هفده بخش اصلی دارد ؛ یعنی راجع به هفده موضوع بحث کرده است از جملهٔ راجع به همین حوزهٔ شغل و کسب در سند 2030 بحث شده است و بخش هشتم آن به چارچوبهای حوزهٔ شغل اختصاص دارد و البته کاملاً بی ارتباط و در تضاد با فقهالمکاسب است. یا مثلاً بخش اول سند توسعه پایدار ایدههای سازمان ملل را راجع به مبارزه با فقر بحث میکند. مثلاً شما در ایران کتاب نهج البلاغه را دارید که شیوهٔ امیرالمؤمنین در مبارزهٔ با فقر را توضیح داده است-البته اگر با این کتاب به صورت اخباری برخورد نشود- ولی در ایران برای مبارزهٔ با فقر از بخش اول سند توسعه پایدار 2030 استفاده میشود که سند توسعه پایدار 2030 بخش اول آن توضیح میدهد که چگونه باید با فقر مقابله کرد که پر از بدعتها و ضلالتهاست و بنده در جاهای دیگر قبلاً راجع به آن بحث کردهام.
۱/۲/۱. بخش دوم سند توسعۀ پایدار؛ ارائهدهندۀ تعاریف غلط در حوزۀ غذا
بخش دوم سند توسعهٔ پایدار راجع به غذا و مفهوم امنیت غذایی صحبت میکند که غذای سالم چیست و یک مفهوم تنزل یافتهای به اسم امنیت غذایی بحث میکند. استحضار دارید که سازمان ملل و کارشناسان حوزهٔ غذا شعار اصلی خود را امنیت غذایی قرار دادهاند و میگویند که قلهٔ کاری ما این است که کاری کنیم که گرسنگی را از بین ببریم و مردم جهان از حیث غذا امنیت پیدا کنند. قله را دستیابی به غذای طیب و سالم قرار نداده است بلکه قله را ایجاد امنیت غذایی ولو از طریق محصولات خطرناک تراریخته قرار داده است. پس وقتی راجع به سند توسعهٔ پایدار بحث میکنیم در حوزهٔ غذا با ایدهٔ معیوب امنیت غذایی رو به رو هستیم در حالی که اگر ما به روایات و آیاتمان رجوع کنیم میبینیم که قرآن مفهوم طیب بودن و حلال بودن را در مورد غذا مطرح میکند.
البته ما در سر منبر مردم را به خوردن غذای حلال و طیب تشویق میکنیم منتها سازمان غذا و دارو ، وزارت بهداشت و دیگر سازمانهای ما بر اساس مفهوم غذای حلال و طیب برنامه ریزی نمیکنند بلکه بر اساس ایدهٔ امنیت غذایی به مسئله ورود پیدا میکنند. مثلاً راجع به همین مسئلهٔ امنیت غذایی بنده نکتهای را عرض کنم. مثلاً شما در مسئلهٔ غذا وقتی بحث میکنید بسیاری از غذاهای خطرناک دارای سیب سلامت هستند؛ یعنی شما نوشابه را که تقریباً دارای اجماع جهانی است که این مضرترین نوشیدنیای است که بشر بدعت گذاشته است دارای سیب سلامت است. یا محصولاتی که برای کودکان درست میشود مانند انواع شکلاتها دارای سیب سلامت هستند. خب شکلاتها بنابر تحلیل دقیق سودا را افزایش داده و تأثیر عمیق سوئی در بدن ایجاد میکند و همهٔ اینها دارای سیب سلامت هستند. پفک و چیپس دارای سیب سلامت هستند. روغنها -بعد از مبارزات محترم و مبارک حوزه علمیه- معلوم شد که همه تراریخته هستند دارای سیب سلامت هستند.
وقتی ما می گوییم که راجع به اسناد بین المللی و تعاریف بین المللی باید حرف بزنیم یکی از مصادیق آن همین مسئلهٔ غذاست. حتماً باید مفاهیم سیب سلامت تغییر پیدا کند. این استانداردی که الآن سازمان غذا و دارو و سازمان بین المللی غذا تحت عنوان سیب سلامت طراحی کرده است امراض و غذاهای غیرسالم را افزایش میدهد. پس ببینید مسئلهٔ اسناد بین المللی در حوزهٔ غذا نیز ورود پیدا کرده است.
۲/۲/۱. بخش یازدهم سند توسعۀ پایدار؛ ارائهدهندۀ تعاریف غلط در حوزۀ مسکن
یا به عنوان مثال دیگری عرض کنم که مسئلهٔ اسناد بین المللی در حوزهٔ مسکن نیز ورود پیدا کرده است. مثلاً در حوزهٔ مسکن هبیتات قزوین را پایلوت جهانی طرح خود قرار داده است. بخش یازدهم سند توسعهٔ پایدار به مسئلهٔ مهم مسکن میپردازد. ما در مباحثات فقهی خود بحث کردهایم که ساخت مسکن زیرساخت تحقق ده نوع از احکام الهی است. یعنی اگر مسکن را با استانداردهای دار واسعه نسازیم ده نوع از احکام الهی تعطیل شده و فرصت اجرا پیدا نمیکنند. مثلاً اگر شما مسکن را در قالب آپارتمان بسازید که الآن الگوی ساخت مسکن در همین قالب است. احکام مربوط به همسایه که احکام مهمی هستند تعطیل میشوند. یعنی چون در خانهٔ آپارتمانی حریم خصوصی محدود شده است، فعالیتهای طبیعی خانوادهها برای خانوادههای همسایه چالش ایجاد میکند. مثلاً بازی کودکان به یک عامل آزار خانوادهها تبدیل میشود.
حال شما در تریبونهای نماز جمعه و تلوزیون و منبرها مردم را به این دعوت کنید که حقوق همسایگی را رعایت کنند. وقتی خانه را در قالب آپارتمان میسازید دیگر فرصت اجرای این حکم به وجود نمیآید. یا مثلاً ما حکم مهم حیا را داریم که یکی از ابزارهای توسعهٔ عقل است که به علت به چالش کشیده شدن حریم خصوصی خانوادهها در آپارتمانها حیا به چالش کشده شده است. یا حکم مهم بازی کودکان در محیط محدود آپارتمان فرزند نمیتواند بازی کند و اگر بازی نکند تعادل شخصیتی او در آینده به چالش کشیده میشود. بنابراین شما این مثالها و مثالهای دیگری که در حوزهٔ مسکن باید تبیین بکنم را برای مردم تبیین کنید و به آنها بگویید که به فرزندتان اجازه بازی بدهید و حیا و حقوق همسایگی را رعایت کنید؛ عملاً آنچه که اتفاق می افتد این است که مردم قدرت اجرای این احکام را پیدا نمیکنند.
۱/۳. هفده هدف سند توسعۀ پایدار 2030 و 46 سند حول سند 2030؛ نشاندهندۀ دخالت اسناد بینالمللی در همۀ ابعاد زندگی بشر
پس وقتی راجع به اسناد بین المللی صحبت میکنیم یک بخش مهمی از اسناد بین المللی خود سند توسعهٔ پایدار است که عرض کردیم هفده بخش مهم دارد و بنده اشارهای به مفاهیم آن در چهار بخش کردم. اگر کسی خود سند توسعهٔ پایدار را از سر دقت مطالعه کند مشاهده میکند که دارای چهل و شش ارجاع به اسناد دیگر است.
بنابراین من خواهش میکنم که پژوهشگران در حوزه علمیه دقت کنند که وقتی گفته میشود که سند توسعه پایدار 2030 در کشور در حال اجراست به نحو تضمن این سند به 46 سند دیگر نیز دارد. مانند ارجاعی که بیانیهٔ مهم آدیس آبابا دارد که این بیانیه به تنظیم چهارچوبهای مالی توسعه اختصاص دارد ؛ یعنی شیوهٔ داد و ستدهای مالی و پولی را در چهارچوب بیانیهٔ آدیس آبابا تغییر بنیادینی پیدا کرده است. بنابراین وقتی شما در حوزهٔ تجارت بین الملل وارد میشوید، چارچوبهای پیشنهادی بیانیهٔ آدیس آبابا در واقع در حکم قانون اساسی تجارت بین الملل و مبادلات مالی محسوب میشود. پس آن نیز یک دنیای بحثی است که ما آن چهل و شش سند را بحث کنیم.
بنابراین با این توضیحاتی که بنده دادم یک مسئله روشن میشود که وقتی ما کلمهٔ اسناد بین المللی را استفاده میکنیم مراد از آن دخالت و ایده دادن و ارائهٔ تعریف در همهٔ حوزههای زندگی است؛ از حوزهٔ رفع فقر گرفته تا حوزهٔ ساخت مسکن، از حوزهٔ بهداشت و واکسیناسیون و طرحهای عمومی بهداشت گرفته تا مسئلهٔ تراریخته و سیب سلامت و چارچوبهایی که بر اساس کدکس های اولیمنتاریوس برای حوزهٔ غذا تعریف میکنند، از حوزهٔ خانواده و حقوق زن گرفته تا حوزهٔ آموزش ؛ همهٔ حوزهٔ های زندگی را شامل میشوند. این جملهای که بهدرستی در حوزهٔ علمیه بحث میشود که مسئلهٔ اسناد بینالمللی به معنای هجوم همهجانبه به تعاریفی که انبیاء برای زندگی بشر ارائه دادهاند است و شیعه برای زندگی بشر قائل است» یک جمله مستند و برآمده از پژوهش و دقت است. ما میتوانیم در اسناد بینالمللی نشان دهیم که در همهٔ حوزهها با تعاریف و مفاهیم غلط رو به رو هستیم.
۲. چرا الگوی فعلی نگهبانی از نظام نمیتواند مواجهۀ صحیحی در مقابل هجوم اسناد بینالمللی داشته باشد؟
۱/۲. بررسی حقوقی عدم مخالفت قطعیة قوانین با شرع؛ محور اصلی فعالیت شورای نگهبان
بخش دوم عرایض بنده این است که چرا الگوی فعلی نگهبانی از نظام نمیتواند مواجهه صحیح و قدرتمندی را در مقابل این هجوم سازماندهی کند؟ اگر کسی بخواهد به این سؤال پاسخ دهد، ابتدا باید ماهیت الگوی فعلی نگهبانی از نظام را بحث کند. ببینید! الگوی فعلی نگهبانی از نظام بر روی یک تعریف بنیادین استوار است و آن تعریف عبارت از احراز عدم مخالفت قطعیة قوانین با شرع مقدس است ؛ یعنی اگر کسی بگوید که شورای محترم نگهبان –که الآن حافظ و نگهبان اصلی هویت جمهوری اسلامی و مسئلهٔ اسلامیت است- بر اساس چه مفهومی کار میکند؟ میگوییم که بر اساس احراز عدم مخالفت قطعیة قوانین با شرع مقدس [فعالیت میکند]؛ یعنی شورای نگهبان حتی به مسئلهٔ موافقت قوانین با شرع هم نمیپردازد؛ هر قانونی که در مجلس شورای اسلامی تصویب شد و در اختیار شورای نگهبان قرار گرفت، بررسی میشود که آیا این قانون مخالفت قطعیة با شرع دارد یا خیر!
۲/۲. ارائۀ طرحهایی حول امنیت غذایی»و خانۀهای آپارتمانی» در بخشهای سوم و یازدهم سند توسعۀ پایدار؛ نشاندهندۀ شروع کار اسناد بینالمللی از تغییر در تعاریف
پس شورای محترم نگهبان مبنای نگهبانی خود را یک نگهبانی حقوقی قرار داده است و میخواهد جلوی تصویب حقوق و قوانین مخالف شریعت را بگیرد. درحالی که اسناد بینالمللی کار خود را از ارائهٔ تعاریف و مفاهیم جدید شروع کردهاند. همانطور که اشاره کردم مثلاً در بخش اول سند توسعهٔ پایدار یک تعریف جدید از فقر ارائهٔ شده است و گفته میشود: فقیر کسی است که قدرت آزادی انتخاب گسترده ندارد» یعنی بر اساس مفهوم لیبرالیسم و آزادی تغییر در معنای فقر ایجاد شده است یا مثلاً وقتی در بخش دوم سند توسعهٔ پایدار 2030 صحبت میکنید با تعریف امنیت غذایی» رو به رو هستید. آنها میگویند ما باید امنیت غذایی ایجاد کنیم. خب ما در آیات و روایاتمان داریم که باید غذای طیب و حلال تولید شود. اینها دو تعریف [متفاوت] است. یک وقت هدفگذاری شما امنیت غذایی است، در این صورت یک مجموعه تگذاری و چارچوب گذاری [بر اساس آن] شکل میگیرد اما یک زمانی هدف خود را تولید غذای طیب قرار میدهید، یک چارچوب گذاری و تگذاری دیگری شکل میگیرد! یا مثلاً وقتی شما در بخش سوم سند توسعهٔ پایدار ورود پیدا میکنید و راجع به سلامت بحث میکنید ، میبینید یکی از تدابیر سلامت را واکسیناسیون قرار دادهاند. دوستانی که به طور فنی بخش سوم سند توسعهٔ پایدار را مطالعه کردهاند، میتوانند اذعان کنند که هدف اصلی این بخش از سند توسعهٔ پایدار درمانِ» بهتر است و هدفش پیشگیری از بیماری نیست. اساساً سند توسعهٔ پایدار 2030 آمده در چند بخش -اجمالاً- به مسئلهٔ پیشگیری پرداخته است ولی بخش مهمی از سند این است که خدمات درمان در کشور را افزایش دهد.
من همیشه این را از باب مطایبه (شوخی) عرض میکنم: خبری از وزیر محترم بهداشت دیدم که در حال افتتاح یک بیمارستان بودند و در حالی که داشتند ربان را میبریدند، در مصاحبه گفتند که البته ما به فکر پیشگیری هم هستیم! در کشور ما و نزد سازمان ملل، پیشگیری یک شعار غیرقابل تحقق و بدون برنامه است. آن چیزی که بر روی آن تمرکز دارند این است که خدمات حوزهٔ درمان را افزایش دهند و متأسفانه مسئلهٔ درمان به یکی از تجارتهای پرسود در دنیا و ایران تبدیل شده است و باید گفت که مافیایی در حوزهٔ دارو وجود دارد و نگاه بخش قابل توجهی از پزشکان ما –بنده همه را متهم نمیکنم- نسبت به مسئلهٔ پزشکی این است که درآمد خوبی دارد؛ یعنی هدف این نیست که جامعه سالمتر باشد. علامت آن هم این است که هر چه بیمارستانها و داروخانهها بیشتر شود، حداقل بیماریهای مزمن در کشور ما افزایش پیدا میکند. پس ببینید در بخش سوم سند توسعهٔ پایدار تعریف درستی از پیشگیری نداریم و عمدهٔ تعاریف این سند بر روش بخش افزایش خدمات درمانی رفته است.
یا در بخش یازدهم که مثال زدم، ساخت مسکن را در قالب مقررات ملی ساختمان یا چارچوبهای هبیتات» بحث میکنیم. هیچکدام از این چارچوبها روابط انسانی را تئوریزه نمیکند. ما باید مسکن را در قالب تعریف مترقی دار واسعه» بحث کنیم؛ فرق اساسی دار واسعه و آپارتمان این است که در دار واسعه روابط انسانی به نحو تکاملی قابلیت تحقق و اجرا دارد. [دار واسعه] مانند آپارتمان نیست که زمانی که مردم میخواهند مهمانی بدهند، مهمانیهای خود را به پارکها ببرند. چرا الان مهمانی را به پارکها میبرند؟ چون خانهٔ آنها قابلیت اکرام و مهمانیهایی که در اسلام توصیه شده است، ندارد. خانه، اهالی خانه را محدود میکند؛ و اهالی خانه نیز اکرام را محدود میکنند. مقررات ملی ساختمان خانه را از جهت روابط انسانی و حقوق همسایه بحث نمیکند. لذا خانه ساخته میشود ولی در آن خانه فقط میتوان خوابید، نمیتوان زندگی کرد؛ مهمانی و صلهٔ رحم که جزء اصلی زندگی مترقی انبیاء است الآن به پارکها منتقل شده است. چون ما در اسناد بینالمللی با تعاریف غلط در همهٔ حوزهها رو به رو هستیم و شورای محترم نگهبان بررسی خود را بر مبنای یک تعریف حقوقی انجام میدهد، همیشه در کشور ما تعاریف غلط مبنای اجرا قرار میگیرد.
۳/۲. مواجهۀ حقوقی در برابر هجوم اسناد بینالمللی در حوزۀ تعاریف حوزههای مختلف زندگی؛ دلیل ناتوانی شورای نگهبان در مقابله با اسناد بینالمللی
اینکه ما عرض میکنیم الگوی فعلی نگهبانی از نظام قدرت مواجهه درست با اسناد بینالمللی را ندارد به این دلیل است که اسناد بینالمللی کار خود را بر اساس تعاریف شروع میکنند اما شورای نگهبان بر اساس یک نگاه حقوقی، نگهبانی میکند. زمانی که مبناها با یکدیگر توازن ندارد، همیشه آن کسی که کار خود را از تعاریف شروع میکند، [پیروز است]. در نهایت هم قانون و شورای نگهبان را دور میزند. من یک مثال میزنم تا شما بدانید که اینها چطور شورای نگهبان را دور میزنند؛ مثلاً شما در بخش پنجم سند توسعهٔ پایدار 2030 با مفهوم تساوی و برابری جنسیتی رو به رو هستید. بخش پنجم این سند زمانی که در قوانین ملی آمده است کلمهٔ تساوی و برابری جنسیتی تبدیل به کلمهٔ عدالت جنسیتی شده است و عدالت یک بار معنایی مثبت دارد یعنی تغییر لفظ دادهاند تا بتوانند مجوز شورای نگهبان و مجلس را بگیرند. با تکنیک تغییر الفاظ در قانون تعاریف غلط خودشان را به پذیرش میرسانند.
درحالی که اگر نگهبانی ما بر اساس جلوگیری و نقد تعاریف غلط بود، سؤال میپرسیدیم که شناسهٔ تخصصی این بند قانونی که شما بر مبنای عدالت جنسیتی قرار دادهاید، کجاست؟ از پایگاه کدام نظریه پشتیبانی میشود؟ آیا مفاهیم و تعاریف آن نظریه، در تعارض با مفاهیم و نظریات انبیا و فقه است یا نیست؟ در آن صورت میتوانستیم جلو آن را بگیریم. بنابراین اینکه ما اصرار میکنیم الگوی فعلی نگهبانی از نظام توانایی مواجههٔ با هجوم اسناد بین المللی به هویت شیعی را ندارد، دلیلش این است که الگوی فعلی نگهبانی از نظام، بر اساس یک نگاه فکری و مفهومی نگهبانی نمیکند. بلکه بر اساس یک نگاه حقوقی و قانونی از هویت شیعی نگهبانی میکند. البته باید انصاف به خرج داد. اگر همین مبنای فعلی نگهبانی از نظام هم نبود، تا کنون دهها قانونی که ضدیّت بیّن با دین داشت، تصویب میشد و با همین مبنای فعلی نگهبانی از نظام ما توانستهایم جلوی بسیاری از معضلات را بگیریم. ولی به هرحال نتوانستهایم جلوی تصمیم سازی بر اساس تعاریف غلط را در کشور بگیریم. سر جای خودش باید با الگوی فعلی نگهبانی از نظام انصاف داشت ولی سر جای خودش هم باید توجه بکنیم که اگر آن را ارتقا ندهیم، مورد هجوم همه جانبهٔ اسناد بین المللی قرار میگیریم و اسناد بین المللی به اهداف نهایی خود که تغییر سبک زندگی است دست پیدا میکند.
۳. مبنای فعالیت الگوی جدید نگهبانی از نظام در مواجهه با اسناد بینالمللی چیست؟
خوب به صورت طبیعی بخش سوم عرایض ما روشن میشود. مبنای الگوی جدید نگهبانی از نظامی چیست؟ مبنای آن مقایسهٔ تعریفهاست. شما اگر بتوانید تعریفها و نظریات حاکم بر قوانین را با تعاریف و نظریات حاکم بر فقه ما مقایسه کنید، میتوانید فرایند نگهبانی با مدل جدید را شروع کنید. خب چرا بنده کلمه مقایسه را به کار میبرم؟ به دلیل اینکه در حوزهٔ فکر نمیتوان باید و نباید کرد. بله، وقتی که حوزه، حوزهٔ قانونگذاری و حوزهٔ نوشتن آییننامه است شما میتوانید باید و نباید کنید. اما اگر در حوزهٔ تعاریف باید و نباید کردید، ولو اینکه حاکم باشید ولو اینکه حکومت شما خیلی ذی نفوذ هم باشد -به تعبیر غربیها، کاریزما داشته باشد- بعدها به چالش بر میخورید و مغز فکری جامعه به دست دیگران میافتد.
بنابراین ما معتقد هستیم که اگر شورای محترم نگهبان یا کسانی که به غیر از شورای نگهبان دغدغهٔ ارتقا الگوی نگهبانی از نظام را دارند، فقط وفقط بتوانند نظام مقایسه بین تعاریف اسناد بینالمللی و تعاریف حاکم در فقه ما -فقه هم به معنای اعمش نه فقه به معنای کاشف معذر و منجز، بلکه فقه به معنایی که توصیفات هم شاملش شود- انجام شود، برتری تعاریف فقهی نسبت به تعاریف پوزیتویستی نسبتاً برای مردم وضوح پیدا خواهد کرد.
مثلاً شما بگویید که غذا را با قید طیب و حلال بودن تجویز میکنیم و بعد از آن شاخصههای غذای طیب را بحث کنید و این را با غذای تراریخه مقایسه کنید. وقتی شما تعریف غذا را مبتنی بر امنیت غذایی بیان کنید، منتهی به حذف تراریختهها میشود. در هفتاد سال اخیرِ نظام برنامه ریزی کشور، بنده خطرناکتر از حکم تراریختهها حکمی را نمیشناسم. اگر اینها بتوانند غذای مردم ایران را تراریخته کنند، میتوانند به صورت نرم ملت ایران را به زانو در بیاورند و بیماری را گسترش بدهند. تراریخته ها جزو ابزارهای بیوتروریسم است. بنده در جلسههای اختصاصی این موضوع استدلالهایم را عرض کردهام. شما به مردم میگویید شما غذای طیب میخواهید یا غذای تراریخته؟ قضاوت اتفاق میافتد و همین که شما بتوانید مردم را طرفدار تعاریف فقهی کنید [موفق شدهاید]. به همتی که حوزه و برخی از کارشناسان دانشگاهی گذاشتهاند، مردم میدانند که غذای تراریخته غذای سالمی نیست؛ در واقع بخش اصلی نگهبانی از نظام اتفاق افتاده است.
پس مسئلهٔ نظام مقایسه» بسیار مهم است. اگر ما معتقد هستیم تعاریف فقهی ما تعاریف مترقیای هستند و زندگی مردم را بهتر میکند، پس کاری به غیر از نظام مقایسه نداریم. اجازه بدهیم تعاریف پوزیتویستی مطرح بشود و اینها را با تعاریف فقهی مقایسه کنید و تصمیمگیر نهایی مردماند تصمیم گیر نهایی نخبگاناند. بنابراین ما مبنای الگوی جدید نگهبانی از نظام را نظام مقایسه گذاشتهایم؛ نظام مقایسه میان تعاریف فقهی و تعاریف پوزیتویستی. اینجا ما خیلی بحث داریم که به دلیل اختصار دیگر بحث نمیکنم.
مثلاً ما گفتهایم نمیتوان غذا را بر اساس کدکس های اولیمانتاریوس ارزیابی کرد. کدکس های اولیمانتاریوس مبنای غذا تقریباً در سطح دنیا است و استاندار سیب سلامت و سازمان غذا و دارو، بر این مبنا ارزیابی میشوند. در مقابل ما میگوییم مبنای ارزیابی غذا مزاج است. غذای سالم این است که در مزاج تعادل ایجاد کند. غذای سالم این نیست که متابولیسم را تسریع کند. اگر گفتید که تأثیر غذا بر فرآیندهای سلولی و متابولیسم اصل است، یک طبقهبندی از غذا ایجاد میشود. اما اگر گفتید که تأثیر غذا را باید بر مزج ترکیبی بدن سنجید، [طبقهبندی متفاوت میشود]. آیا غذا صفرا را بالا میبرد؟ آیا سودا را بالا میبرد؟ ما در حوزهٔ علیمه قم معتقد هستیم که اگر مزاج محور باشد، ما پنج دسته غذا داریم. غذاییهایی به نحو عمومی مزاجها را متعادل میکنند و غذاهایی که اختصاص به برخی از مزاجها دارد. من تعجب میکنم سازمان غذا و دارو مباحثه عالمانه را نمیپذیرد و اصرار دارد که ما در حوزهٔ علمیه قم تعاریف غلط را بپذیریم. به هر حال یک مجموعه از روایات، تأثیر غذا بر اخلاط اربعه را بحث کردهاند. مثلاً ما در یک مدل بالاتر که غذا را ارزیابی میکنیم تأثیر غذا بر قلب و رفتار انسانی ارزیابی میکنیم.
شما این روایات را دیدهاید که امام میفرمایند که اگر فرزندتان حالت ترس و عدم شجاعت دارد، به» را خوراک دائمی او قرار بدهید، این شجاعت را زیاد میکند ؛ یعنی امام غذا را با محوریت تأثیر بر قلب و رفتار انسانی تحلیل میکنند. قلب به معنایی که در روایت بحث میکنیم یعنی مرکز اوصاف اصلی انسان مرکز هدایت در انسان یا مثلاً در روایت دارد که اگر کسی انار مصرف کند که در برخی از روایات قید شیرین هم دارد و در برخی از روایات به صورت مطلق به انار دعوت کرده است، سطح وسوسه قلبش کاهش پیدا میکند. شما میدانید که یکی از چیزهایی که انسان را به چالش میکشد قَلَیان وسوسههاست. وسوسه وقتی به اوج خودش میرسد تقریباً کنترل تمام قوای انسان را به دست میگیرد و اگر انسان این وسوسه را اطفاء نکند به هیچ چیز فکر نمیکند. امام می گویند که اگر میخواهید وسوسهٔ شما در اختیارتان باشد و او بر شما سوار نشود، انار را جزو الگوی غذایی خود قرار دهید و از آن استفادهٔ دائمی کنید. خصوصاً در شبهای جمعه، یعنی زمان مصرف آن نیز بحث شده است.
ببینید این یک دستگاه علمی پیچیده است؛ میگوید چطور غذا را مصرف کن تا رفتار و روابط انسانی بهینه شود. ما این تعاریف را برای مردم مقایسه کنیم؛ بگوییم تأثیر غذا بر روابط انسانی به ما میگوید که چه غذایی خوب است و چه غذایی بد است. تأثیر غذا بر مزاج به ما میگوید که چه غذایی خوب و چه غذایی بد است. این تعریف کجا و تعریفهای پوزییتیویستی که بر کدکس های اولیمانتاریوس حاکم است کجا! مبنای آنها سنجش غذا بر مبنای متابولیسم و فرآیندهای سلولی است. پس دو تعریف وجود دارد که ما اینها را با هم مقایسه میکنیم. وقتی مردم تأثیر غذا را از این حیث بررسی کنند خودشان تعریف برتر را انتخاب میکنند. بنابراین خود مردم نگهبان تعریف صحیح میشوند. خود مردم به سند بینالمللیای که یک تعریف ناقص و تنزل یافتهای به اسم امنیت غذایی را در کشور ترویج میکند، هجمه میکنند.
این مثالهایی که بنده تطبیق کردم در همهٔ حوزهها میتوان تطبیق داد. ما با هبیتات میتوانیم وارد بحث شویم. برای چه برنامهٔ مسکن ملل متحد چارچوب اصلی ساختمان سازی را آپارتمان قرار میدهد؟! برای چه بخش یازدهم سند توسعه پایدار 2030 مسکن را در قالب آپارتمان تعریف میکند؟! وقتی شما مسکن را در قالب آپارتمان تعریف کنید حکم شریف بازی کودکان تعطیل میشود و آن وقت بازی که بازوی شخصیت است تعطیل میشود و یعنی نسل آیندهٔ ما دچار عدم تعادل شخصیتی میشود. آیا این حرفها قابل تفاهم با مردم نیست؟! بنده فکر میکنم قابل تفاهم است منتها در حال حاضر بر این مبنا نگهبانی از نظام نمیکنیم و اقدام محوری ما نظام مقایسهٔ میان تعاریف غلط پوزیتیویستی و تعاریف مترقی فقهی نیست. لذا ما در بخش سوم عرایضمان عرض کردیم که اگر شما به مبنای نظام مقایسه میان تعاریف بپردازید میتوانید در آینده یک مدل مترقی و پیشرفته از نگهبانی از نظام را در گام دوم انقلاب محقق کنید. این نیز بخش سوم عرایض بنده است.
۴. ساختار اجرایی الگوی جدید نگهبانی از نظام چگونه است؟
۱/۴. قابلیت اجرای الگوی جدید نگهبانی از نظام در نهادهای مختلف
خب اینجا سوالی ایجاد میشود و من وارد بخش چهارم گزارش خود بشوم. آن سؤال این است که اگر ما بخواهیم این الگوی جدید نگهبانی از نظام را اجرایی کنیم ترتیبات اجرایی آن چگونه است؟ ساختار اجرایی آن کجاست؟ بنده در دو جلسه مهمی که با آیت الله جنتی داشتم -از ایشان نیز تشکر میکنم که علی رقم اشتغالاتشان وقت گذاشتند و حرفهای بنده را شنیدند- به ایشان عرض کردم که به نظر ما شورای نگهبان بهترین گزینه برای ورود است ولی اگر شورای نگهبان به هر دلیلی ورود پیدا نکرد، حوزههای علمیه میتوانند ورود پیدا کرده و نظام مقایسهٔ بین تعاریف پوزیتیویستی و فقهی را ایجاد کنند. همین طور هر نهاد دلسوزی میتواند این موضوع را شروع کند.
بنابراین از حیث ساختارسازی تقریباً همهٔ ارکان نظام میتوانند متکفل این مسئله شوند. حتی اگر یک معاونتی در درون یک وزارتخانهای بخواهد بر اساس مدل پیشنهادی ما در حوزهٔ علمیه قم عمل کند میتواند این الگو را به کار گیری کند؛ یعنی از حیث تعاریف، تعاریف حاکم بر وزارتخانهٔ خود را با کمک طلبههای فاضل و ملّا با تعاریف فقهی مقایسه کند. پس به نحو بخشی میتواند نگهبانی از نظام را با این الگو جلو ببرد.
۲/۴. تدوین گزارش از اختلاف تعاریف میان نظریات فقهی و اسناد بینالمللی؛ وظیفۀ اول ساختار اجرایی الگوی جدید نگهبانی از نظام
اگر هر ساختاری متکفل شد و این کار را کرد به نظر ما باید لااقل دو کار اصلی را انجام دهد تا این الگوی جدید نگهبانی از نظام عملاً کار خود را شروع کند. کار اول این است که گزارش خود را در مورد اختلاف تعاریف تدوین کند که این بخش عمدهٔ کار است. فرض بفرمایید در حوزهٔ تراریخته ها و مسکن و سلامت و سیب سلامت و در حوزهٔ فقر نشان دهد که مثلاً تعاریف سند توسعه پایدار 2030 با تعاریف نهج البلاغه در تعارض است و این را مستند تدوین کند. این کار اول و مهمی است که همهٔ دستگاههایی که میخواهند بر اساس الگوی جدید نگهبانی از نظام عمل کنند باید در دستور کار خود قرار دهند.
خود ما در شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی تا کنون سه گزارش با این موضوع نوشته و منتشر کردهایم؛ یعنی هم در تعریف مفهوم فقر یک گزارش نوشتهایم و هم در تعریف امنیت غذایی و تراریختهها یک گزارش نوشتهایم و هم در بخش چهارم توسعه پایدار که بخش آموزش است این کار را کردهایم که این گزارشها در دسترس است و در اختیار مدیران جمهوری اسلامی نیز قرار گرفته است و بنا داریم این را ادامه دهیم. انشاءالله گزارش بخش هشتم و یازدهم ما نیز منتشر میشود. عرض کردم که گزارش حاوی معایب و مزایای دو دسته تعریف است.
۳/۴. به اشتراکگذاشتن گزارشهای تدوین شده با سه گروه از نخبگان(مسئولین فعلی جمهوری اسلامی، مسئولین آینده جمهوری اسلامی و حوزههای علمیه)؛ وظیفۀ دوم ساختار اجرایی الگوی جدید نگهبانی از نظام
وقتی گزارش تکمیل شد این گزارش را باید لا اقل با سه گروه جمعیتی به اشتراک گذاشت. گروه اول جمعیتیای که این گزارش را باید مطالعه کنند تا نگهبانی از نظام شکل بگیرد مسئولین فعلی نظام مبارک جمهوری اسلامی هستند. من پیشنهاد میکنم که خود آقای رئیس جمهور وقت بگذارند و گزارشهایی را که به اختلاف تعاریف میپردازد را مطالعه کنند. اگر مثلاً خود آقای رئیس جمهور محترم وقت بگذارندو تعریف فقهی دار واسعه را با تعریف پوزیتیویستی مسکن مقایسه کنند من فکر میکنم که ایشان نیز مثل ما به این نتیجه برسند که تعاریف توسعه پایدار 2030 تعاریف غلطی است. رئیس محترم مجلس و رؤسای محترم کمیسیونها مخاطبین اصلی این گزارشات هستند. عرض کردیم که ما در این گزارشات ابتدائا توصیه نمیکنیم بلکه تنها متذکر میشویم که الآن چه تعریف تنزل یافتهای در مسئلهٔ تصمیم سازی کشور مبنا است.
گروه دومی که حتماً باید این گزارشها را به آنها داد و مطالبه کرد -میخواهم تاکید کنم که باید انگیزه داد تا این گزارشها را بخوانند- مدیران آیندهٔ نظام جمهوری اسلامی یا جوانان نخبهٔ کشور هستند. از همین امروز باید آنها را درگیر این مسئله کرد که ادارهٔ کشور ممکن است بر اساس یک تعریف غلط صورت بگیرد و اگر یک تعریف غلط در ذهن یک مدیر حاکم شود ممکن است که بعدها دهها تصمیم غلط مبتنی بر آن تعریف غلط اتخاذ شود. لذا حتماً باید مدیران آیندهٔ نظام جمهوری اسلامی را وارد فرآیند بررسی این گزارشهای راهبردی کرد.
در نهایت ما در شورای راهبردی الگوی جدید نگهبانی از نظام پیشنهاد دادهایم که طلاب و اساتید حوزههای علمیه، مدیران محترم و زحمت کش مدارس گزارشهای راهبردی حول اسناد بین المللی را مطالعه کنند. چرا طائفهٔ حاضر در حوزههای علمیه را مستقلاً بحث کرده و پیشنهاد دادهایم که جلسات بررسی این گزارشات برای آنها به صورت جداگانه برگزار شود؟ چون انتظار اولیه برای پشتیبانی علمی از نظام جمهوری اسلامی، از حوزههای علمیه است. وقتی شما طلبهها را در همان زمانی که در سطح تحصیل میکنند هشدار دهید که ده تعریف غلط الآن در کشور وجود دارد آنها این ده تعریف غلط را بررسی میکنند و عیبهایی گزارشهایی که ما و مراکز حکومتی مینویسند میگیرند. بنابراین ذهن آنها درگیر مسائل حکومتی شده و در آینده بحثهای اجتماعی آنها قویتر خواهد بود. پس این نیز قسمت دوم بحث است.
الگوی جدید نگهبانی از نظام از لحاظ ساختار اجرایی یک ساختار ساده است ولی اوج کارآمدی را دارد. یک گزارش نوشته شده و آن گزارش با سه گروه جمعیتی تصمیم ساز به اشتراک گذاشته میشود. همین که شما بتوانید اذهان را درگیر مقایسهٔ تعاریف غلط پوزیتیویستی و تعاریف فقهی بکنید در واقع توانستهاید نگهبانی از نظام را محقق کنید.
در اینجا من پرسشی را جواب دهم که قبلاً در جلساتی از من پرسیدهاند و شاید در آینده نیز بپرسند. از ما میپرسند که ضمانت اجرایی این مسئله چیست؟ بنده عرض میکنم ضمانت اجرای کار فکری، قوت فکری است. اگر شما بتوانید یک تعریف غلط را با یک تعریف صحیح مقایسه کنید تأثیر خود را میگذارد. اینگونه نیست که کار فکری ضمانت مجددد بخواهد. همین که بتوانید با یک نمایندهٔ مجلس تفاهم کنید که غذا را بر اساس امنیت غذایی بررسی نکنید بلکه آن را بر اساس غذای حلال و طیب بررسی کنید، [خودش ضمانت اجراست]. البته نباید کلی گویی کرد و باید توضیح داد که غذای طیب چیست؛ مانند آن چه که بنده گفتم غذای طیب غذایی است که قلب و روابط انسانی را بهینه میکند که یک تعریف جدید است و قابلیت تفاهم دارد.
بنابراین اینگونه نیست که شما در الگوی جدید نگهبانی از نظام نیاز به تدابیر قانونی پیچیدهای داشته باشید. البته بنده منکر نیستم که بعدها بر اساس تعاریف صحیح و تعاریفی که جامعه تشخیص میدهند طرح درست است چند لایحهٔ قانونی نیز نوشته شود ولی به هر حال عمدهٔ قضیه این است که بتوانیم تفاهم کرده و منطق خود را به صورت طبیعی به تفاهم برسانیم و این از طریق اصل نظام مقایسه که یک اصل فقهی است و بنده در فقهالبیان» راجع به آن به صورت تفصیلی بحث کردهام صورت میپذیرد. خب این بخش چهارم عرایض بنده بود.
۵.چه موضوعاتی برای شروع کار الگوی جدید نگهبانی از نظام اولویت دارند؟
بخش نهایی گزارش بنده نیز این است که اگر ما بر اساس نظام مقایسه بخواهیم از نظام مبارک جمهوری اسلامی دفاع کنیم [چه مواردی اولویت دارد؟] باید گفت این جمهوری اسلامی، زمینهساز ظهور و امید مستضعفان جهان و مردم مظلوم ایران است که سالها رنج و زحمت کشیدهاند تا این نظام و جمهوری به اینجا برسد، حالا اگر بخواهیم با این الگو از جمهوری اسلامی و نظام اسلامی دفاع کنیم یک سری کارهای اولویتدار وجود دارد. بنده فکر میکنم پنج موضوع از همهٔ موضوعات کشور دارای اولیت بیشتری هستند تا مسئلهٔ الگوی جدید نگهبانی از نظام کار خود را شروع کند.
۱/۵. مسئلۀ غذا »؛ اولین و مهمترین موضوع اولویتدار برای پیگیری در الگوی جدید نگهبانی از نظام
اولین و مهمترین آنها مسئلهٔ غذا و تغذیه است. متاسفانه غذا به ادلهٔ مختلف به یک سلاح علیه ملت ایران در حال تبدیل است. یک مورد آن که تقریباً همهٔ مردم و نخبگان ایران قبول دارند و طرفداران تراریخته دست و پا میزنند که از این عدم تفاهم عبور کنند و به نظر من نمیتوانند عبور کنند همین مسئله تراریخته هاست. مسئلهٔ تراریخته ها مسئلهٔ بسیار خطرناکی است. البته نحوه ارزیابی غذا نیز باید عوض شود. ما جدا به دنبال این هستیم که با سازمان غذا و دارو تفاهم کنیم که نمیتوان سیب سلامت را بر اساس کدکس اولیمانتالیوس صادر کرد و حتماً نیاز به ترتیبات جدید داریم. پس مسئلهٔ غذا مسئلهٔ اول است.
۲/۵. مسئلۀ مسکن»؛ دومین موضوع اولویتدار برای پیگیری در الگوی جدید نگهبانی از نظام
از نظر بنده با ادلهای که در جلسات بعد عرض میکنم مسئلهٔ مسکن مسئلهٔ دوم است. ما باید مسکن را با تعریف دار واسعه» بسازیم. نمیبایست مسکن را در قالب آپارتمان بسازیم. همان طور که عرض کردم ده دسته از احکام اسلام از جمله حکم مترقی بازی کودکان تعطیل میشود و میدانید که بازی، بازوی تربیت است و اگر تعطیل شود شما شخصیت را در نسل آیندهٔ مردم ایران به چالش کشیدهاید. این نیز جزو اولویتهای اصلیای است که باید به آن ورود پیدا کنیم.
۳/۵. مسئلۀ آموزش و پرورش»؛ سومین موضوع اولویتدار برای پیگیری در الگوی جدید نگهبانی از نظام
اولیت سومی که ما در الگوی جدید نگهبانی از نظام پیشنهاد دادهایم مسئلهٔ آموزش و پرورش کشور است. آیا آموزش و پرورش آینده بر اساس تعاریف فعلی از آموزش و پرورش باید شکل بگیرد؟ آیا در آموزش و پرورش آینده علم با نگاه فرانسیس بیکن مبناست و یا علم با تعریف العلم سلطان» مبناست. البته بعضی چون درایه در روایت نمیکنند می گویند که knowledge is power » 1400 سال پیش توسط امیرالمؤمنین بیان شده است و همان العلم سلطان است.
وقتی در کلمهٔ سلطان دقت میکنیم معلوم میشود که سلطان ظهور در روابط بین ارادهها را دارد. وقتی استعمالات قرآنی سلطان را دقت میکنیم، میبینیم که آنجایی سلطان استعمال شده است که دو اراده وجود دارد و قرار است که یک اراده، بالادست و یک اراده پاییندست باشد. العلم سلطان یعنی علم معادلهای است که روابط بین ارادهها را به ما پیشنهاد میکند. بنابراین گزارش حوزهٔ علم و آموزش و پرورش آینده یکی از گزارشهای مهم است. بنده عرض کردم که اگر تعاریف پوزیتیویستی را به فرزندانتان آموزش دهید بعداً نمیتوانید عقلانیت حاکم بر روایات را با فرزندانتان تفاهم کنید.
وقتی آقازا
بسم الله الرحمن الرحیم
در سطح اول مباحثاتِ نظریه پیشگیری ساختاری از بیماری، نظام معنائی طب اسلامی مباحثه می شود. نظام معنائی طب اسلامی را به محوریت مفهوم "مزج اختیاری" تحلیل می کنیم. مزج یا ترکیب اختیاری، سه لایه مهم دارد. ۱- لایه اول تحلیل ارتباط میان سلول ها است. ۲- لایه دوم تحلیل ارتباط میان نظام سلولی و خُلقیات انسان است و ۳- لایه سوم تحلیل ارتباط میان دو لایه اول با رزق روزانه نازل شده از سایر عوالم است. مراد از اصطلاح "مزج اختیاری" ترکیب اختیاری این سه لایه است. سلامت بدن را بر اساس این تحلیل کل نگر و ربط نگر تحلیل می کنیم. مفهوم "مزج اختیاری" در مقایسه با مفهوم سلول و مفاهیم وابسته آن مانند ملوکول های بیولوژیک ( لیپیدها ، اسیدهای نئوکلئیک، پروتئین ها و کربو هیدرات ها) و قرار دارد. تحلیل های جزء نگر "سلول پایه" از تحلیل های ارتباطی بدن در سه حوزه یاد شده عاجز است.
اولین بخش تحلیل "ترکیب پایه بدن" تحلیل کل بدن بر اساس شناسائی و عوامل مؤثر بر کلیت "مزج اختیاری" است. به عنوان مثال غلبه صفراء به معنای غلبه یک عامل مؤثر بر همه ابعادِ "مزج اختیاری" است. حذف صفراء هم به معنای حذف یک عامل حیاتی برای همه ابعادِ "مزج اختیاری" است. در بخش اول علاوه بر شناسائی عوامل مؤثر بر مزج اختیاری"، مفاهیمی مانند طبیعت، طینت، اخلاط و. را به صورت استظهاری و فقهی مباحثه می کنیم. تحلیل "ترکیب پایه بدن" دارای رشته های تخصصی مختلف دیگری هم می باشد. دومین بخش از این تخصصِ "ترکیب پایه"، تحلیل "ترکیب پایه" اعضای بدن است. به عنوان مثال در روایات تحلیل "ترکیب پایه" کلیه، دِماغ، قلب، کبد، ید و. مباحثه می شود. در بخش سوم از تخصص های بخشی طب اسلامی، "تحلیل ترکیب پایه" مواد غذائی و غیر غذائی و محیطهای زندگی و جغرافیائی را تحلیل می کنیم. در این بخش طبقه بندی جدیدی از غذا و پوشاک و به محوریت تأثیر گذاری بر "مزج اختیاری" ارائه می کنیم. در بخش چهارم تخصص های طب اسلامی، به مباحثات تشخیصی بر پایه "تحلیل ترکیب پایه" "مزج اختیاری" می پردازیم و به تشریح ساختار علائم تشخیص می رسیم. مهمترین ابزار تشخیصی طب اسلامی، بررسی بروز اوصاف اخلاقی خاص در بیمار است. در بخش پنجم از مباحثات طب اسلامی، چگونگی ت گذاری در طب اسلامی و نقشه نظام مقایسه با طب ناکارآمدِ سلول پایه مدرنیته را تحلیل تفصیلی می کنیم. در همه بخش های مباحثاتی اصطلاح رئیسه "مزج اختیاری" حضور دارد!
علی کشوری- جمعه انتظار - ۱۵ آذر ۱۳۹۸- قم مبارک
پ ن: در دوره های عالی طب اسلامی مفهوم جایگزین سلول را ارائه و تحلیل خواهیم نمود. استفاده از این اصطلاح ناقص؛ به دلیل قاعده فقهی بیان مبتنی بر ظرفیت است!
بسم الله الرحمن الرحیم
شهادت حاج قاسم سلیمانی و جمعی از فرماندهان جبهه جهانی مقاومت در بامداد روز جمعه (۱۳ دی ماه ۱۳۹۸)؛ -به فضل الهی- سرآغاز فصل جدیدی از مواجهه تمدنی ایران و آمریکا است. با آغاز انقلاب اسلامی، ت های حوزه ت خارجی ایران تغییر کرد و به تدریج نفوذ فکری جمهوری اسلامی در دنیا -به نفع مستضعفین و مظلومین - گسترش یافت. حضور حاج قاسم سلیمانی -به عنوان نماد امنیت ملی ایران- در منطقه، قطعه ای درخشان از اجرای این ت های انسانی و مفید بود.
با شهادت حاج قاسم سلیمانی، ت های بین المللی امام ای برای تغییر و توسعه جغرافیای ی اسلام ناب تثبیت شد. با این شهادت میلیونها اراده پولادین به جبهه جهانی مقاومت افزوده شد و زبان منافقین و بیماردلان بیش از گذشته الکن گردید! با تداوم و تکمیل این ت های راهگشا در منطقه، می توانیم قطب تمدنی جدیدی با تاثیر جهانی ایجاد کنیم؛ که مهمترین ویژگی اش نسبت به وضعیت فعلی اضافه شدن تأثیر معیشتی، علمی، آموزشی ایران بر نظم فعلی منطقه است.
برای تحقق این معنا پیشنهاد می کنم، بسته ت های حمایتی وزارت خارجه جمهوری اسلامی در منطقه باز تعریف و کامل شود. لازم است ساختار حمایت های ایران از طرفداران منطقه ای خود از نیجریه تا عراق، از حمایت های محدود مالی و ی به حمایتی تمدنی با ساختاری چند لایه تبدیل شود! بسته حمایت های جمهوری اسلامی از جبهه منطقه ای طرفدار خود باید بر اساس حوزه های ۹ گانه نظام سازی - شامل: ۱- "امامت و رهبری" ۲- "علم و حکمت" ۳- "نظم و قانون" ۴- "معیشت و کسب حلال" ۵- "شاخصه های ارزیابی" ۶- تربیت و تزکیه ۷- "روابط بین الملل و نفی سبیل" ۸- "بیان و حکمت" ۹- "پیشگیری از جرم و عبرت" - باز تعریف شود.
شایان ذکر است که تحقق این پیشنهاد به معنای امنیت بیشتر و زندگی بهتر برای مردم ایران و منطقه است و در واقع مسیری برای گسترش اندیشه های تمدنی قم در دنیا محسوب می شود (فَیُفِیضُ اَلْعِلْمُ مِنْهُ إِلَى سَائِرِ اَلْبِلاَدِ فِی اَلْمَشْرِقِ وَ اَلْمَغْرِبِ).
علی کشوری -جمعه ۱۳ دی ماه ۱۳۹۸ - قم مبارک
بسم الله الرحمن الرحیم
محدود نمودن جمع بین ادله (جمع بین آیات و روایات) به مباحثات تعادل و تراجیح، در واقع محدود نمودن و تنزل دادن مفهوم جمع ادله است! به عبارت دیگر انواع دیگری از جمع ادله متصور است؛ که در مباحثات تعادل و تراجیح تاکنون مورد توجه قرار نگرفته است.
اساساً ریشه مباحثات حوزه تعادل و تراجیح، مفروض گرفتن تعارض در دامنه ظهور دو دلیل و یا چند دلیل است؛ در حالیکه برای جمع بین ادله ریشه ها و ضرورت های متنوع دیگری را می توانیم، تصور کنیم! به عنوان مثال می توان ادله را بر اساس ضرورت تشخیص منزلت برای امور هم جمع کرد. اینکه در حدیث فرموده اند : اَلْعَدْلُ یَضَعُ اَلْأُمُورَمَوَاضِعَهَا، خودش می تواند منشاء جمع بین ادله باشد و احادیث را با نسبت منزلت یابی برای امور با یکدیگر جمع کنیم! جمع بین ادله با نسبت مُکث هم امکان جمع دارد و می توانیم با نسبت ساختاری قاعده مُکث(مراحل ثبت، تحلیل و پردازش) ادله را جمع و نظام مند کنیم.
می توانم بگویم که در فقه البیان ۹ دسته قاعده اصولی جدید برای جمع میان ادله و نظام مند کردن روایات و آیات ارائه شده است و اساساً به علت محدود شدن مفهوم جمع ادله به قواعد تعادل و تراجیح (مانند جمع عرفی و یا تقسیم تعارض به تعارض ذاتی و بدوی و.) برخی طلبه ها نظام سازی فقهی را درک نمی کنند! معتقدم میان سرنوشت نظام سازی و فهم گسترده تر از جمع ادله ارتباط تنگاتنگی برقرار است و حوزه قم و نجف بدون فهم بهتر از مفهوم جمع ادله، نظام ساز نخواهد شد!
علی کشوری- ۱۲ دی ماه ۱۳۹۸- قم مبارک
پ ن: در دوره اول مباحثات فقه البیان(۱۳۹۶) تأثیر برخی قواعد نه گانه را بر مسئله تخاطب شارع بررسی کردیم؛ ولی در دوره دوم این مباحثات تأثیر قواعد اصولی فقه البیان بر مسئله جمع ادله و جمع دلالی روایات بررسی خواهد شد. به فضل الهی
بسم الله الرحمن الرحیم
رئیس محترم سازمان برنامه و بودجه جناب آقای دکتر محمد باقر نوبخت
سلام علیکم
تصمیم گرفتم در این روزهای حساس که محاسبات مبتنی بر توسعه غربی برای اداره کشور -به معنای واقعی کلمه- باطل شده است؛ مطالب مهمی را با جنابعالی و سایر کارشناسان معتقد به ادبیات ناکارآمد توسعه پایدار ۲۰۳۰ در میان بگذارم. انگیزه ام از نگارش این مطالب خیر خواهی برای مردم کشور ایران و مردم منطقه انبیاء الهی و البته دعوت از جنابعالی و کارشناسان کشور برای آغاز عصر جدید برنامه ریزی مبتنی بر الگوی پیشرفت اسلامی در کشور است.
استحضار دارید که بخش اصلی برنامه های مبتنی بر مفاهیم توسعه غربی در یک تقسیم کلی به دو دسته تقسیم می شوند؛ بسیاری اجرائی و عملیاتی نبوده اند؛ که مهمترین آنها برنامه های توسعه ۵ ساله و احکام بودجه سنواتی هستند. برخی دیگر اجرائی شدند؛ ولی اوضاع کشور را وخیم تر کردند. قانون کنترل جمعیت و برجام (نظریه ت خارجی توسعه گرا ) از این جمله اند. در مجموع از سال ۱۳۲۷ هجری شمسی -که آمریکائی ها اولین برنامه توسعه غربی را به ملت ایران تحمیل کردند- تا کنون- که یازدهمین برنامه توسعه غربی در کشور در حال اجرا است- همه زیرساخت های روابط انسانی به چالش کشیده شده است. استراتژی های صنعتی و کشاورزی، محیط زیست(هوا، خاک و آب)، مدل های ساخت مسکن (آپارتمان) و مدیریت شهری اصل بنیادین تَعَرُّف، حریم خصوصی خانواده و بازی کودکان، تأکید بر درمان به جای "پیشگیری ساختاری از بیماری"، سلامت روحی و جسمی فرد، آموزش و پرورش مبتنی بر Science پیوستگی عواطف و روابط ، اقتصاد سرمایه داری و ربوی، عدالت اجتماعی و قرض الحسنه و همکاری با ظالم در روابط بین المللی امنیت مردم را ذبح کرده است!
جناب آقای دکتر محمد باقر نوبخت
علت اصلی نگاه مثبت کارشناسان معتقد به توسعه پایدار ۲۰۳۰ و جنابعالی به برنامه ریزی توسعه غربی در ۷۰ سال گذشته و تکرار دائمی احکام توسعه ای، مدل های غلط ارزیابی پیشرفت است. مدل هائی مانند Wdi و Hdi قدرت ارزیابی روابط انسانی از حیث پیوستگی و گسستگی -به عنوان مبنای پیشرفت اسلامی- را ندارد و اصلاح وضع امروز کشور از اصلاح مدل ارزیابی کشور و شاخصه هایش آغاز می شود. البته در "نظریه فقهی هسته های توازن فرهنگی" چگونگی تشخیص و شناسائی عدم توازن های کشور را تئوریزه کرده ایم. همچنین چگونگی رفع و مقابله با عدم توازن های حاد کشور در قالب مجموعه ای گسترده از نظریات فقهی مطرح در نقشه الگوی پیشرفت اسلامی تئوریزه شده است. به عنوان مثال ۱- چگونگی مدیریت و رفع "عدم توازن گمنامی و انزوای فرد"، در "نظریه فقهی مدیریت شهری محله محور"، ۲-چگونگی مدیریت و رفع "عدم توازن محرومیت و حاشیه نشینی" در "نظریه فقهی تَعَرُّف"، ۳-چگونگی مدیریت و رفع "عدم توازن کاهش حریم خصوصی خانواده" در "نظریه فقهی دار واسعه"، ۴- چگونگی مدیریت و رفع "عدم توازن بیماری های مزمن و مسری" در "نظریه فقهی پیشگیری ساختاری از بیماری"، ۵- چگونگی مدیریت و رفع "عدم توازنِ گسترش مشاغل استخدامی و دولتی"، در "نظریه فقهی بازارهای موقت"، ۶- چگونگی مدیریت و رفع "عدم توازن فاصله طبقاتی" با تغییر در الگوی تولید صنعتی و متمرکز، ۷- چگونگی مدیریت و رفع "عدم توازن غذای غیر طیب و ناسالم" در "طرح طیبات"، ۸- چگونگی مدیریت و رفع "عدم توازن افق نمائی محدود" در دستگاه ها، بر مبنای "نظریه فقهی الگوی ساخت " ، ۹- چگونگی مدیریت و رفع "عدم توازن اصطکاک و نزاع" در روابط انسانی، بر اساس "نظریه آموزش و پرورش آینده" و ۱۰- چگونگی مدیریت و رفع "عدم توازن تشکیل پرونده های زیاد در قوه قضائیه" در "نظریه پیشگیری بنیادین اسلامی از جرم" تئوریزه و تبیین شده است. البته نقشه فقهی الگوی پیشرفت اسلامی علاوه بر نظریات فوق الذکر شامل ده ها نظریه فقهی دیگر در حوزه برنامه ریزی کشور می باشد؛ که برای آشنائی و تسلط بر این نظریات باید - به جای تحصیل در دانشگاه هائی مانند استنفورد (Stanford University) ماساچوست ( Massachusetts Institute of Technology)، کمبریج (University of Cambridge) و. - در دوره های نمایشگاه تخصصی الگوی پیشرفت اسلامی (تاریخ افتتاح: محرم الحرام ۱۴۴۱ هجری قمری) تحصیلات تکمیلی را آغاز نمود.
ریاست سازمانِ برنامه و بودجه توسعه غربی ۲۰۳۰
علی رغم همه چالش های ناشی از ناحیه برنامه ریزی غربی برای تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی؛ موسی امداد شده و بن بست هائی که محاسبات توسعه غربی برای ادامه حرکت انقلابش پیش بینی می کرد- علی رغم دریای متلاطم تحلیل های غلط جنابعالی و سایر کارشناسان سازمان برنامه و بودجه - مبدل به راهی گشوده برای نجات ملت های منطقه گردیده است! پیشنهاد می کنم در طراحی و معماری نظام تدبیر آینده همراهی و مشارکت داشته باشید؛ اگرچه اراده ای قاهر بی همراهی برخی کارشناسان هم، این مسئله را محقق خواهد نمود! قسم به خون همه شهیدان، اجازه نخواهیم داد؛ سازمان برنامه و بودجه مجدداً محاسبات توهمی توسعه غربی را بر حوزه های معیشتی، مالی، عمرانی، ی، آموزشی، درمانی و. جمهوری اسلامی حاکم کند.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
علی کشوری- دبیر شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی
سه شنبه ۱۷ دی ماه ۱۳۹۸ مصادف با ۱۱ جمادی الاول ١٤٤١ - قم مبارک
متن نامه اول حجت الاسلام علی کشوری به دکتر محمد باقر نوبخت
بسم الله الرَّحمن الرّحیم
جناب آقای سید مرتضی سقاییان نژاد؛ شهردار محترم شهر مبارک قم
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
تصمیم گرفتم درباره آینده شهر مبارک قم مطالبی را با جنابعالی و سایر کارشناسان حوزه مدیریت شهری در میان بگذارم؛ امیدوارم با بررسی دقیق تر این مطالب - که برگرفته از "نظریه فقهی مدیریت شهری محله محور" است- چشم اندازی جهانی و تمدنی برای شهر قم تعریف و تصویر گردد. الگوی فعلی مدیریت شهر قم، آرمانهای انقلاب اسلامی، جایگاه ام القرائی قم و نیازهای زیرساختی حیات طیبه خانواده های قمی را پشتیبانی نمی کند و نیازمند تحول بنیادین است.
نکته اول اینکه ؛ وضعیت یک شهر را با شاخص بهبود روابط انسانی ارزیابی می کنیم. اگر روابط انسانی در یک شهر به چالش کشیده شود؛ آن شهر را نباید پیشرفته و تکامل یافته محسوب کرد. به دلیل تأثیر غیر قابل انکار روابط انسانی در عملکرد همه حوزه های شهری، قضائی، انتظامی، شغلی، آموزشی، خانوادگی، بودجه ای و قانونی، شاخص ارزیابی یک شهر را بهبود و تکامل روابط انسانی می دانیم.
نکته دوم آنکه؛ در نطریات نوشهرگرائی به نقش مدیریت شهری در تنظیم روابط انسانی پرداخته نشده است و برای تبیین تأثیرات الگوهای مدیریت شهری بر روابط انسانی نیازمند استفاده از نظریات فقهی هستیم. اساساً رهیافت های نوشهرگرائی و دیدگاه های هبیتات (UN HABITAT) و راهبردهای بخش یازدهم سند توسعه پایدار ۲۰۳۰ بر مبنای دستیابی به این هدف بلند طراحی نشده اند و نباید انتظار داشت این شاخص مهم با اجرای این نظریات و مفاهیم بهبود یابد. بدون تردید با ادامه استفاده از این نظریات در شهر قم گسستگی و اصطکاک حادی در حوزه روابط انسانی بر مردم تحمیل خواهد شد؛ که جبران آن بسیار سخت خواهد بود.
نکته سوم اینکه؛ برای بهبود روابط انسانی-که ساختاری ۱۳ بخشی دارد- نیازمند بازتعریف مفاهیم حوزه مدیریت شهری علی الخصوص باز تعریف مفهوم محله هستیم. در نظریه فقهی "مدیریت شهری محله محور"، محله را به محل تأمین نیازهای چهارگانه خانوار -شامل: ۱- نیازهای تفریحی، ۲-نیازهای تحصیلی، ۳-نیازهای روزمره و ۴- نیازهای شغلی- تعریف کرده ایم و معتقدیم با تحقق این تعریف روابط انسانی به صورت پایدار بهبود می یابد.
نکته چهارم آنکه؛ برای تحقق تعریف جدید محله، بیش از ۱۵۰ تصمیم و اقدام فقهی متصور است. بخش تصمیم نظریه مدیریت شهری محله محور شامل ۱- تصمیم های ارتباطی، ۲-تصمیم های زیرساختی و ۳- تصمیم های مشارکتی است. به عنوان مثال ۱- ایجاد بازارهای موقت، ۲- بازتعریف مفهوم فضای سبز بر اساس طرح عطر، ۳-- تحدید مساحت محلات، ۴- تغییر در مقرارت ملی ساختمان بر اساس روابط انسانی و ۵- طراحی جامع کالبد محله، بخشی از این تصمیمات محسوب می شود.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
علی کشوری - قم مبارک - دوشنبه
۱۷ جمادی الاول ۱۴۴۱ مصادف با ٢٣ دی ۱۳۹۸
بسم الله الرَّحمن الرّحیم
جناب آقای سید مرتضی سقاییان نژاد؛ شهردار محترم شهر مبارک قم
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
تصمیم گرفتم درباره آینده شهر مبارک قم مطالبی را با جنابعالی و سایر کارشناسان حوزه مدیریت شهری در میان بگذارم؛ امیدوارم با بررسی دقیق تر این مطالب - که برگرفته از "نظریه فقهی مدیریت شهری محله محور" است- چشم اندازی جهانی و تمدنی برای شهر قم تعریف و تصویر گردد. الگوی فعلی مدیریت شهر قم، آرمانهای انقلاب اسلامی، جایگاه ام القرائی قم و نیازهای زیرساختی حیات طیبه خانواده های قمی را پشتیبانی نمی کند و نیازمند تحول بنیادین است.
نکته اول اینکه ؛ وضعیت یک شهر را با شاخص بهبود روابط انسانی ارزیابی می کنیم. اگر روابط انسانی در یک شهر به چالش کشیده شود؛ آن شهر را نباید پیشرفته و تکامل یافته محسوب کرد. به دلیل تأثیر غیر قابل انکار روابط انسانی در عملکرد همه حوزه های شهری، قضائی، انتظامی، شغلی، آموزشی، خانوادگی، بودجه ای و قانونی، شاخص ارزیابی یک شهر را بهبود و تکامل روابط انسانی می دانیم.
نکته دوم آنکه؛ در نظریات نوشهرگرائی به نقش مدیریت شهری در تنظیم روابط انسانی پرداخته نشده است و برای تبیین تأثیرات الگوهای مدیریت شهری بر روابط انسانی نیازمند استفاده از نظریات فقهی هستیم. اساساً رهیافت های نوشهرگرائی و دیدگاه های هبیتات (UN HABITAT) و راهبردهای بخش یازدهم سند توسعه پایدار ۲۰۳۰ بر مبنای دستیابی به این هدف بلند طراحی نشده اند و نباید انتظار داشت این شاخص مهم با اجرای این نظریات و مفاهیم بهبود یابد. بدون تردید با ادامه استفاده از این نظریات در شهر قم گسستگی و اصطکاک حادی در حوزه روابط انسانی بر مردم تحمیل خواهد شد؛ که جبران آن بسیار سخت خواهد بود.
نکته سوم اینکه؛ برای بهبود روابط انسانی-که ساختاری ۱۳ بخشی دارد- نیازمند بازتعریف مفاهیم حوزه مدیریت شهری علی الخصوص باز تعریف مفهوم محله هستیم. در نظریه فقهی "مدیریت شهری محله محور"، محله را به محل تأمین نیازهای چهارگانه خانوار -شامل: ۱- نیازهای تفریحی، ۲-نیازهای تحصیلی، ۳-نیازهای روزمره و ۴- نیازهای شغلی- تعریف کرده ایم و معتقدیم با تحقق این تعریف روابط انسانی به صورت پایدار بهبود می یابد.
نکته چهارم آنکه؛ برای تحقق تعریف جدید محله، بیش از ۱۵۰ تصمیم و اقدام فقهی متصور است. بخش تصمیم نظریه مدیریت شهری محله محور شامل ۱- تصمیم های ارتباطی، ۲-تصمیم های زیرساختی و ۳- تصمیم های مشارکتی است. به عنوان مثال ۱- ایجاد بازارهای موقت، ۲- بازتعریف مفهوم فضای سبز بر اساس طرح عطر، ۳-- تحدید مساحت محلات، ۴- تغییر در مقرارت ملی ساختمان بر اساس روابط انسانی و ۵- طراحی جامع کالبد محله، بخشی از این تصمیمات محسوب می شود.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
علی کشوری - قم مبارک - دوشنبه
۱۷ جمادی الاول ۱۴۴۱ مصادف با ٢٣ دی ۱۳۹۸
بسم الله الرَّحمن الرّحیم
جناب آقای سید مرتضی سقاییان نژاد؛ شهردار محترم شهر مبارک قم
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته
تصمیم گرفتم درباره آینده شهر مبارک قم مطالبی را با جنابعالی و سایر کارشناسان حوزه مدیریت شهری در میان بگذارم؛ امیدوارم با بررسی دقیق تر این مطالب - که برگرفته از "نظریه فقهی مدیریت شهری محله محور" است- چشم اندازی جهانی و تمدنی برای شهر قم تعریف و تصویر گردد. الگوی فعلی مدیریت شهر قم، آرمانهای انقلاب اسلامی، جایگاه ام القرائی قم و نیازهای زیرساختی حیات طیبه خانواده های قمی را پشتیبانی نمی کند و نیازمند تحول بنیادین است.
نکته اول اینکه ؛ وضعیت یک شهر را با شاخص بهبود روابط انسانی ارزیابی می کنیم. اگر روابط انسانی در یک شهر به چالش کشیده شود؛ آن شهر را نباید پیشرفته و تکامل یافته محسوب کرد. به دلیل تأثیر غیر قابل انکار روابط انسانی در عملکرد همه حوزه های شهری، قضائی، انتظامی، شغلی، آموزشی، خانوادگی، بودجه ای و قانونی، شاخص ارزیابی یک شهر را بهبود و تکامل روابط انسانی می دانیم.
نکته دوم آنکه؛ در نظریات نوشهرگرائی به نقش مدیریت شهری در تنظیم روابط انسانی پرداخته نشده است و برای تبیین تأثیرات الگوهای مدیریت شهری بر روابط انسانی نیازمند استفاده از نظریات فقهی هستیم. اساساً رهیافت های نوشهرگرائی و دیدگاه های هبیتات (UN HABITAT) و راهبردهای بخش یازدهم سند توسعه پایدار ۲۰۳۰ بر مبنای دستیابی به این هدف بلند طراحی نشده اند و نباید انتظار داشت این شاخص مهم با اجرای این نظریات و مفاهیم بهبود یابد. بدون تردید با ادامه استفاده از این نظریات در شهر قم گسستگی و اصطکاک حادی در حوزه روابط انسانی بر مردم تحمیل خواهد شد؛ که جبران آن بسیار سخت خواهد بود.
نکته سوم اینکه؛ برای بهبود روابط انسانی-که ساختاری ۱۳ بخشی دارد- نیازمند بازتعریف مفاهیم حوزه مدیریت شهری علی الخصوص باز تعریف مفهوم محله هستیم. در نظریه فقهی "مدیریت شهری محله محور"، محله را به محل تأمین نیازهای چهارگانه خانوار -شامل: ۱- نیازهای تفریحی، ۲-نیازهای تحصیلی، ۳-نیازهای روزمره و ۴- نیازهای شغلی- تعریف کرده ایم و معتقدیم با تحقق این تعریف روابط انسانی به صورت پایدار بهبود می یابد.
نکته چهارم آنکه؛ برای تحقق تعریف جدید محله، بیش از ۱۵۰ تصمیم و اقدام فقهی متصور است. بخش تصمیم نظریه مدیریت شهری محله محور شامل ۱- تصمیم های ارتباطی، ۲-تصمیم های زیرساختی و ۳- تصمیم های مشارکتی است. به عنوان مثال ۱- ایجاد بازارهای موقت، ۲- بازتعریف مفهوم فضای سبز بر اساس طرح عطر، ۳-- تحدید مساحت محلات، ۴- تغییر در مقرارت ملی ساختمان بر اساس روابط انسانی و ۵- طراحی جامع کالبد محله، بخشی از این تصمیمات محسوب می شود.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
علی کشوری - قم مبارک - دوشنبه
۱۷ جمادی الاول ۱۴۴۱ مصادف با ٢٣ دی ۱۳۹۸
بسم الله الرحمن الرحیم
در فقه البیان مفهوم جمع ادله را از اختصاص به موارد تعارض به جمع های جدید با کارکردهای جدید ارتقاء داده ایم. با همه اشکالات خُردی که به مباحث اصولی باب تعادل و تراجیح -مانند انتزاعی بودن- وارد است؛ ولی مهمترین اشکال به مباحثات این باب؛ محدود بودن مسئله جمع ادله در فرض تعارض ادله است. فقهای فعلی زمانی به فکر جمع میان ادله می افتند؛ که تعارضی میان ادله احساس کنند!
آیا با انگیزه های دیگری نمی توان به مفهوم جمع میان ادله فکر کرد؟ به عنوان مثال یکی از انگیزه های جمع ادله می تواند مسئله مهم تحریک فکر و ارائه تحلیل نظام مند از ادبیات وحی باشد. البته باید توجه کرد؛ که ساختار پیشنهادی برای جمع بین ادله در فضای تحریک فکر، خودش باید استظهاری و حجیت یافته باشد و نباید از ساختارهای عرفی و خود بنیاد برای تولید چنین جمع هائی از ادله استفاده کرد. به عبارت روشن تر قالب های جمع ادله در فرض جدید را باید فقهاً اثبات و به کارگیری کرد.
به فضل الهی در ساختار مباحثات فقه البیان ۹ دسته قاعده برای جمع میان ادله پیشنهاد داده ایم؛ که به معنای انقلاب در مباحثات باب تعادل و تراجیح است و سطح اقناع و تفاهم فقه را ارتقاء می دهد. جمع در ساختار منزلت، جمع در ساختار انفتاح، جمع در ساختار ظرفیت، جمع در ساخت رفق، جمع در ساختار مُکث، جمع در ساختار تامل و بخش هائی از ساختارهای جدید جمع است.
حجت الاسلام علی کشوری- پنج شنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۸ - قم مبارک
پ ن : روشهای اهل حدیث برای جمع ادله به سختی قابل آموزش است و پیشرفته ترین مباحثات جمع بین ادله در کتاب های اصولی فعلی هم، به ارائه ساختاری جدید از علت وقوع تعارض میان ادله پرداخته است.
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای دکتر سعید نمکی؛ وزیر محترم بهداشت و درمان جمهوری اسلامی ایران
سلام علیکم
با اعلام برگزاری رزمایش دفاع بیولوژیک در تاریخ ۲۲ اسفند ۱۳۹۸ توسط امام ای؛ گفتگوهای مرتبط با شناسائی و مقابله با عوامل ترور بیولوژیک ملت ایران -ذیل باب فقهی نفی سبیل- تثبیت گردیده است. در سالهای گذشته جمع قابل توجهی از مومنان متفقه -و از جمله همکاران شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی- تلاش نمودند؛ تا افکار عمومی مسئولین و مردم را با این خطر بزرگ آشنا کنند و البته -مثل همیشه- جریانهای طرفدار علوم غلط پوزتویستی در سازمان برنامه و بودجه کشور این مسائلِ مستدل را انکار کردند. اکنون که مجال انکار خطرات بیولوژیک کمتر شده است؛ از شما دعوت می کنم برای دفاع از سلامت مردم و مواجهه کارآمد با تهدیدات زیستی، بر مبنای دو راهبرد اساسی زیر به طلبه ها و علمای حوزه علمیه قم کمک کنید:
راهبرد اول؛ تلاش برای تبیین گسترده نظام مفاهیم فقهی حوزه سلامت است. "نظام معنائی حاکم بر طب اسلامی" -به دلیل انضمامی بودن به همه حوزه های حیات- ابعاد پیچیده ای دارد؛ که در ساختار اجتهادی نظریه پیشگیری ساختاری از بیماری- شامل : الف: تعریف فقهی حیات و مقایسه آن با تعاریف غلطی مانند اتوپوز (Autopoiesis) ، ب: تعریف پیشگیری به محوریت ساختار فقهی رزق و مقایسه آن با ساختار پیشگیری در بخش سوم سند توسعه پایدار ۲۰۳۰ (کتاب مرجع بخش سلامت کشور) و ج: تعریف "نسخه به محوریت مفهوم اصطیادی مزج اختیاری"- تبویبی بدیع و قابل تفاهم با اطبای محترم یافته است.
وزیر بهداشت جمهوری اسلامی
مفاهیم فقهی طب اسلامی در کتابهائی مانند ۱- وسائل الشیعه، ابواب صید، ذباحه، اَطْعِمَه و اَشْرِبَه و. (الحر العاملی، الشیخ أبو جعفر متوفای ۱۱۰۴ق ) ۲- المحاسن (ابو جعفر، احمد بن محمد بن خالد برقی- متوفاى ۲۷۴ ق) ۳- کافی جلد ۸ (کلینی ، محمد بن یعقوب - ۳۲۹ق) ۴- دراسة فی طب الرسول المصطفى (عباس تبریزیان - معاصر) و برخی کتب دیگر تجمیع شده اند. این کتاب ها در شرایط فعلی برای بسیاری از مومنان کتاب مرجع محسوب می شوند و به تدریج و با اطلاع یافتن اطبای محترم از محاسن کلمات مطرح شده در این کتب، جایگزین کتبی مانند اصول طب داخلی هاریسون (Harrison's Principles of Internal Medicine)، بخش سوم سند توسعه پایدار ۲۰۳۰(Goal 3: Good health and well-being) ، کدکس آلیمنتاریوس (Codex Alimentarius) و در تدبیر حوزه سلامت خواهند شد. جریانهای تحول خواه حوزوی و دانشگاهی -با قید فوریت- بر اساس مفاهیم کتب فوق الذکر و در راستای راهبرد اول؛ به دنبال آگاهی بخشی درباره ابعاد بیو تروریسم -خصوصاً معرفی و مقابله با آزمایشگاه های زیستی آمریکا و سازمان ملل در منطقه غرب آسیا- و تسریع در اجرای بندهای ج و چ ماده ۳۱ قانون برنامه ششم کشور و در یک جمله ارتقای قوانین زیستی کشور بر اساس سبک زندگی اسلامی هستند.
راهبرد دوم طلبه ها و علمای حوزه علمیه قم؛ پژوهش برای تدوین سند جامع حوزه سلامت کشور بر اساس مفاهیم فقهی است. این سند راهبردی فقهی دارای سه بخش اصلی است. در بخش اول به تبیین ساختار مبانی نظری و معنائی طب اسلامی (مانند: طینت، طبیعت، اخلاط، رزق، عرق، قلب) و مقایسه آن با تعاریف پایه زیست و طب موجود (مانند: سلول، متابولیسم، مولکولهای زیستی و.) می پردازیم. در بخش دوم این سند -در قالب طرح لقمان- به دنبال ثبت اطلاعات و تفاهم الگوهای درمانی طب اسلامی با همکاران طب موجود، در علاج بیماری های رایج عصر مدرنیته مانند ۱- درمان بیماری های عفونی مقاربتی، ایدز، هپاتیت ویروسی، ۲- درمان بیماری های غیر واگیر قلبی و عروقی، دیابت، سرطان، ۳- درمان بیماری های روحیِ افسردگی و جنون و ۴- مقابله با مشکلات ناشی از تغذیه غلط در مادران، نوزادان تازه متولد شده، کودکان و بزرگسالان و. هستیم. بخش سوم سند فقهی سلامت، ساختار پیشگیری از بیماری را از حیث، مبنا، راهبرد و بُعد، توسعه داده است. ساختار پیشگیری در بخش سوم سند توسعه پایدار ۲۰۳۰ شامل اقداماتی در سه زمینه ۱- اقتصادی، ۲-اجتماعی و ۳- زیست محیطی است؛ ولی ساختار فقهی پیشگیری از بیماری شامل ۹ حوزه ۱- تغییر الگوهای زندگی(فقه الامام)، تصحیح اطلاعات طبی افراد(فقه العلم)، ۳- تصحیح ساختار روابط انسانی(فقه النظم)، ۴- تغییر ساختار مدیریت اختلافات انسانی(فقه العبره)، ۵- تغییر شاخصه های ارزیابی سلامت - خصوصاً شاخصه های ارزیابی غذا- (فقه الفرقان)، ۶- تصحیح الگوی بیان و خبر(فقه البیان)، ۷- تصحیح الگوی تحلیل بیماری ها(فقه التزکیه)، ۸- تغییر الگوی مشاغل(فقه المکاسب) و ۹- تغییر الگوی همکاری با سازمان بهداشت جهانی و دانشگاهای پزشکی دنیا (فقه نفی سبیل) است. مبتنی بر ساختار جدید پیشگیری از بیماری ۵۰ تصمیم عملیاتی در حوزه های طراحی مسکن، تولید غذا، طراحی فضای سبز شهری، تغییر مدیریت شهری و. طراحی شده است. ( رجوع شود به نظریه پیشگیری ساختاری از بیماری)
توفیق جنابعالی و همکاران محترم را در بازتعریف تمدنی پروتکل های سلامت جامعه ایران-بر اساس علم خطا ناپذیر وحی- از خداوند غفار خواستارم.
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْأَمِینِ الْمُؤْتَمَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْبَرِّ الْوَفِیِّ الطَّاهِرِ اَّکِیِ
علی کشوری، دبیر شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی
قم مبارک- جمعه انتظار
۲۵ رَجبِ الاَصَبَّ ۱۴۴۱ هجری قمری مصادف با اول فروردین ۱۳۹۹ هجری شمسی
رونوشت:
سرلشگر پاسدار محمد حسین باقری؛ رئیس ستاد کل نیروهای مسلح
سرلشگر پاسدار حسین سلامی؛ فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
مطالب مرتبط:
نامه دوم حجت الاسلام علی کشوری به دکتر ؛ رئیس جمهور
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای دکتر صادق زیباکلام
سلام علیکم
در سالهای اخیر و در حوادث مختلف تحلیل هائی از سوی حضرتعالی -و برخی دیگر از اساتید دانشگاه- منتشر می گردد؛ که به تدریج خدشه های فراوانی درباره آنها مطرح می شود. ترویج مفید بودن مذاکره با آمریکا و دولت های حامی مذاکره، ارائه گزارش های خیالی به مردم درباره فوائد برجام (نظریه ت خارجی توسعه گرا)؛ نادیده گرفتن خطراتی مانند تراریخته ها و حملات بیولوژیک، ترویج مفاهیم توسعه پایدار و ایده های شکست خورده ای مانند لیبرالیسم از جمله معروف ترین این تحلیل ها و مفاهیم است.
استاد محترم دانشگاه تهران
به جای نقد مجدد مفاهیم و تحلیل های فوق الذکر؛ به صورت اجمالی برخی مفاهیم دینی انقلاب اسلامی را برای جنابعالی بازخوانی می کنم؛ تا مبنای برخی تصمیم ها و جهت گیری های جمهوری اسلامی واضح شود و راه بازنگری در تحلیل های غلط پوزیتویستی برایتان بسته نماند. احتمال دادم آشنائی کافی با نظام معنائی و مفاهیم جدید انقلاب اسلامی نداشته باشید
در یک جمله ساده انقلاب اسلامی، به معنای مواجهه ی عاقلانه با الگوهای رایج دنیا بر اساس اصولی مانند ایثار، آزادی، استقلال، عدالت، خدمت، دفاع از مظلوم، عزت و خانواده است. چهار دهه تلاش برای ارزیابی و بالتبع تصمیم گیری درباره مسائل مختلف بر اساس این اصول مشخص -که فطری و قابل تفاهم هستند- تسلط آمریکا بر منطقه پیامبران را در مراحل پایانی خود قرار داده و ناکارآمدی الگوها و مفاهیم مدرنیته را قابل تفاهم تر نموده است.(رجوع شود به نظریه جهت حرکت انقلاب اسلامی) این اتفاق بزرگ و تغییر تدریجی جغرافیای ی منطقه در شرایطی رقم خورده است؛ که امثال جنابعالی با اتکاء به نظریات ترجمه ای به دنبال تسریع در فرآیند مدرنیزاسیون جامعه ایران بودید.
جناب آقای زیبا کلام
با آغاز چله دوم انقلاب اسلامی -و با بررسی آسیب های ناشی از اجرای تحلیل های پوزیتویستی در چله اول انقلاب- جریانهای تحول خواه انقلاب اسلامی، به امتداد تفصیلی تحلیل های فقهی در اداره جامعه می اندیشند و برای تحقق تفصیلی آن اصول مفید نظریاتی مطرح کرده اند: ۱- نظریه پیش گیری ساختاری از بیماری؛ با محوریت مفهوم مزج اختیاری، ۲- نظریه الگوی ساخت؛ با محوریت مفهوم نظم اختیاری، ۳- نظریه تَعَرُّف؛ با محوریت مفهوم رزق، ۴- نظریه مدیریت شهری محله محور؛ با محوریت تعریف جدید از نیازهای خانواده، ۵- نظریه آموزش و پروش آینده؛ به محوریت تعریف جدید از کارکردهای خانواده، ۶- نظریه امنیتی سِلم؛ به محوریت مفهوم اختلال در روابط انسانی، ۷- نظریه علم آینده؛ با محوریت ارائه طبقه بندی جدید از علم، ۸- نظریه پیشگیری بنیادین اسلامی از جرم؛ با محوریت مفهوم عبرت، ۹- نظریه نظم اختیاری؛ به محوریت تعریف جدید از قانون، ۱۰- نظریه هسته های توازن فرهنگی؛ به محوریت تعریف جدید از عدم توازن ها، ۱۱- نظریه بازارهای موقت؛ به محوریت مفهوم سود ارتباطی، ۱۲- نظریه نگهبانی از نظام؛ به محوریت مفهوم نظام مقایسه، ۱۳- نظریه مدرسه هدایت؛ به محوریت مفهوم هدایت، ۱۴- نظریه تنظیم و تحلیل خبر؛ به محوریت مفهوم تفکر ، بخشی از نظریات تئوریزه کننده امتداد اجتماعی فقه در آینده محسوب می شود. (برای آشنائی بیشتر به نمایشگاه تخصصی الگوی پیشرفت رجوع کنید)
مولف محترم کتاب جامعه شناسی به زبان ساده
بر اساس توضیحاتی که درباره هویت دینی انقلاب مطرح شد؛ نمی دانم چرا نقدهای جنابعالی بر رفتار و هویت جمهوری اسلامی بر اساس توصیف های صحیح از مبانی نظری و شرایط زیست جمهوری اسلامی نیست؟ و یا چرا وقتی مردم ایران را به غربی شدن در ذهنیت و عمل دعوت می کنید؛ شکست های واضح لیبرالیسم و توسعه غربی، مانند جنبش اشغال وال استریت، جنبش جلیقه زردها ، بحران های زیست محیطی ، فاجعه تراریخته و در تحلیل های جنابعالی مفقود می شوند؟! پیشنهاد می کنم مسائل مختلف جمهوری اسلامی را با اشاره به مبانی خودش تحلیل کنید.
یکی از مصادیق تحلیل های خاص جنابعالی نسبت دادن توهم توطئه به مسئولین جمهوری اسلامی در بزنگاه های تاریخی و نادیده گرفتن دشمنی های واضح تمدن استکباری مدرنیته با جبهه مستضعفین و آزادی خواهان عالم است. چرا حقیقت روشن تقسیم ملت ها به سلطه پذیر و سلطه گر مورد توجه و اعتراض جنابعالی نیست؟! به عنوان مثال در تحلیل های اخیرتان درباره بیوتروریسم، واقعیت ها و اقدامات نظام سلطه را بررسی نکرده اید: پیشنهاد می شود بعد از مطالعه ۱- تصریحات هنری کیسینجر در سال ۱۹۷۴ میلادی مبنی بر کنترل غذا (اگر نفت را کنترل کنید کشورها را کنترل خواهید کرد؛ و اگر غذا را کنترل کنید، مردم را کنترل خواهید کرد)، ۲- بررسی پیمان ۴۰ ماده ای کارتاهنا (تصویب نهائی- ژانویه ۲۰۰۰ میلادی - مونترال کانادا)، ۳- بررسی پروژه تاریخی انقلاب سبز» بنیاد راکفلر ( Green Revolution) و تلاش های نهادهای وابسته به این بنیاد برای نفوذ در کشاورزی ایران (مانند : سفر پرزیدنت بنیاد جایزه جهانی غذا ــ آقای کنت کویین (Dr. Kenneth M. Quinn)- در شهریور ۱۳۹۳ به ایران) ۴- بررسی پرونده خانواده بیل گیتس در حوزه های غذا، بذر، پزشکی؛ خصوصاً واکسیناسیون، و تولید ابزارهای پیشگیری از بارداری (مورد تاکید بخش سوم سند توسعه پایدار ۲۰۳۰) و ۵- بررسی دقیق توصیه های بخش سوم سند توسعه پایدار ۲۰۳۰ (بخش سلامت)، درباره بیوتروریسم و نهادهای مرتبط اظهار نظر کنید. البته تَدَّبُّر در آیاتی مانند وَإِذَا تَوَلَّىٰ سَعَىٰ فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیهَا وَیُهْلِکَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ ۗ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ الْفَسَادَ (سوره بقره - آیه ۲۰۵) و درایه در روایاتی مانند لاَ تَلْبَسُوا لِبَاسَ أَعْدَائِی وَ لاَ تَطْعَمُوا مَطَاعِمَ أَعْدَائِی وَ لاَ تَسْلُکُوا مَسَالِکَ أَعْدَائِی فَتَکُونُوا أَعْدَائِی کَمَا هُمْ أَعْدَائِی -(عیون أخبار الرضا علیه السلام , جلد ۲) برای فهم خطر بیوتروریسم بسیار مفید است.
والسلام علی من اتبع الهدی
علی کشوری - قم مبارک - پنج شنبه
۷ فروردین ۱۳۹۹ مصادف با اول شعبان المعظم ۱۴۴۱ هجری قمری
رونوشت:
دکتر محمود سریعالقلم، استاد دانشگاه شهید بهشتی
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای دکتر صادق زیباکلام
سلام علیکم
در سالهای اخیر و در حوادث مختلف تحلیل هائی از سوی حضرتعالی -و برخی دیگر از اساتید دانشگاه- منتشر می گردد؛ که به تدریج خدشه های فراوانی درباره آنها مطرح می شود. ترویج مفید بودن مذاکره با آمریکا و دولت های حامی مذاکره، ارائه گزارش های خیالی به مردم درباره فوائد برجام (نظریه ت خارجی توسعه گرا)؛ نادیده گرفتن خطراتی مانند تراریخته ها و حملات بیولوژیک، ترویج مفاهیم توسعه پایدار و ایده های شکست خورده ای مانند لیبرالیسم از جمله معروف ترین این تحلیل ها و مفاهیم است.
استاد محترم دانشگاه تهران
به جای نقد مجدد مفاهیم و تحلیل های فوق الذکر؛ به صورت اجمالی برخی مفاهیم دینی انقلاب اسلامی را برای جنابعالی بازخوانی می کنم؛ تا مبنای برخی تصمیم ها و جهت گیری های جمهوری اسلامی واضح شود و راه بازنگری در تحلیل های غلط پوزیتویستی برایتان بسته نماند. احتمال دادم آشنائی کافی با نظام معنائی و مفاهیم جدید انقلاب اسلامی نداشته باشید
در یک جمله ساده انقلاب اسلامی، به معنای مواجهه ی عاقلانه با الگوهای رایج دنیا بر اساس اصولی مانند ایثار، آزادی، استقلال، عدالت، خدمت، دفاع از مظلوم، عزت و خانواده است. چهار دهه تلاش برای ارزیابی و بالتبع تصمیم گیری درباره مسائل مختلف بر اساس این اصول مشخص -که فطری و قابل تفاهم هستند- تسلط آمریکا بر منطقه پیامبران را در مراحل پایانی خود قرار داده و ناکارآمدی الگوها و مفاهیم مدرنیته را قابل تفاهم تر نموده است.(رجوع شود به نظریه جهت حرکت انقلاب اسلامی) این اتفاق بزرگ و تغییر تدریجی جغرافیای ی منطقه در شرایطی رقم خورده است؛ که امثال جنابعالی با اتکاء به نظریات ترجمه ای به دنبال تسریع در فرآیند مدرنیزاسیون جامعه ایران بودید.
جناب آقای زیبا کلام
با آغاز چله دوم انقلاب اسلامی -و با بررسی آسیب های ناشی از اجرای تحلیل های پوزیتویستی در چله اول انقلاب- جریانهای تحول خواه انقلاب اسلامی، به امتداد تفصیلی تحلیل های فقهی در اداره جامعه می اندیشند و برای تحقق تفصیلی آن اصول مفید نظریاتی مطرح کرده اند: ۱- نظریه پیش گیری ساختاری از بیماری؛ با محوریت مفهوم مزج اختیاری، ۲- نظریه الگوی ساخت؛ با محوریت مفهوم نظم اختیاری، ۳- نظریه تَعَرُّف؛ با محوریت مفهوم رزق، ۴- نظریه مدیریت شهری محله محور؛ با محوریت تعریف جدید از نیازهای خانواده، ۵- نظریه آموزش و پروش آینده؛ به محوریت تعریف جدید از کارکردهای خانواده، ۶- نظریه امنیتی سِلم؛ به محوریت مفهوم اختلال در روابط انسانی، ۷- نظریه علم آینده؛ با محوریت ارائه طبقه بندی جدید از علم، ۸- نظریه پیشگیری بنیادین اسلامی از جرم؛ با محوریت مفهوم عبرت، ۹- نظریه نظم اختیاری؛ به محوریت تعریف جدید از قانون، ۱۰- نظریه هسته های توازن فرهنگی؛ به محوریت تعریف جدید از عدم توازن ها، ۱۱- نظریه بازارهای موقت؛ به محوریت مفهوم سود ارتباطی، ۱۲- نظریه نگهبانی از نظام؛ به محوریت مفهوم نظام مقایسه، ۱۳- نظریه مدرسه هدایت؛ به محوریت مفهوم هدایت، ۱۴- نظریه تنظیم و تحلیل خبر؛ به محوریت مفهوم تفکر ، بخشی از نظریات تئوریزه کننده امتداد اجتماعی فقه در آینده محسوب می شود. (برای آشنائی بیشتر به نمایشگاه تخصصی الگوی پیشرفت رجوع کنید)
مولف محترم کتاب جامعه شناسی به زبان ساده
بر اساس توضیحاتی که درباره هویت دینی انقلاب مطرح شد؛ نمی دانم چرا نقدهای جنابعالی بر رفتار و هویت جمهوری اسلامی بر اساس توصیف های صحیح از مبانی نظری و شرایط زیست جمهوری اسلامی نیست؟ و یا چرا وقتی مردم ایران را به غربی شدن در ذهنیت و عمل دعوت می کنید؛ شکست های واضح لیبرالیسم و توسعه غربی، مانند جنبش اشغال وال استریت، جنبش جلیقه زردها ، بحران های زیست محیطی ، فاجعه تراریخته و در تحلیل های جنابعالی مفقود می شوند؟! پیشنهاد می کنم مسائل مختلف جمهوری اسلامی را با اشاره به مبانی خودش تحلیل کنید.
یکی از مصادیق تحلیل های خاص جنابعالی نسبت دادن توهم توطئه به مسئولین جمهوری اسلامی در بزنگاه های تاریخی و نادیده گرفتن دشمنی های واضح تمدن استکباری مدرنیته با جبهه مستضعفین و آزادی خواهان عالم است. چرا حقیقت روشن تقسیم ملت ها به سلطه پذیر و سلطه گر مورد توجه و اعتراض جنابعالی نیست؟! به عنوان مثال در تحلیل های اخیرتان درباره بیوتروریسم، واقعیت ها و اقدامات نظام سلطه را بررسی نکرده اید: پیشنهاد می شود بعد از مطالعه ۱- تصریحات هنری کیسینجر در سال ۱۹۷۴ میلادی مبنی بر کنترل غذا (اگر نفت را کنترل کنید کشورها را کنترل خواهید کرد؛ و اگر غذا را کنترل کنید، مردم را کنترل خواهید کرد)، ۲- بررسی پیمان ۴۰ ماده ای کارتاهنا (تصویب نهائی- ژانویه ۲۰۰۰ میلادی - مونترال کانادا)، ۳- بررسی پروژه تاریخی انقلاب سبز» بنیاد راکفلر ( Green Revolution) و تلاش های نهادهای وابسته به این بنیاد برای نفوذ در کشاورزی ایران (مانند : سفر پرزیدنت بنیاد جایزه جهانی غذا ــ آقای کنت کویین (Dr. Kenneth M. Quinn)- در شهریور ۱۳۹۳ به ایران) ۴- بررسی پرونده خانواده بیل گیتس در حوزه های غذا، بذر، پزشکی؛ خصوصاً واکسیناسیون، و تولید ابزارهای پیشگیری از بارداری (مورد تاکید بخش سوم سند توسعه پایدار ۲۰۳۰) و ۵- بررسی دقیق توصیه های بخش سوم سند توسعه پایدار ۲۰۳۰ (بخش سلامت)، درباره بیوتروریسم و نهادهای مرتبط اظهار نظر کنید. البته تَدَّبُّر در آیاتی مانند وَإِذَا تَوَلَّىٰ سَعَىٰ فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیهَا وَیُهْلِکَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ ۗ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ الْفَسَادَ (سوره بقره - آیه ۲۰۵) و درایه در روایاتی مانند لاَ تَلْبَسُوا لِبَاسَ أَعْدَائِی وَ لاَ تَطْعَمُوا مَطَاعِمَ أَعْدَائِی وَ لاَ تَسْلُکُوا مَسَالِکَ أَعْدَائِی فَتَکُونُوا أَعْدَائِی کَمَا هُمْ أَعْدَائِی -(عیون أخبار الرضا علیه السلام , جلد ۲) برای فهم خطر بیوتروریسم بسیار مفید است.
والسلام علی من اتبع الهدی
علی کشوری - قم مبارک - پنج شنبه
۷ فروردین ۱۳۹۹ مصادف با اول شعبان المعظم ۱۴۴۱ هجری قمری
رونوشت:
دکتر محمود سریعالقلم، استاد دانشگاه شهید بهشتی
مطالب مرتبط:
نامه حجت الاسلام علی کشوری به دکتر سعید نمکی
بسم الله الرّحمن الرّحیم
شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی برای حل مسائل جامعه اسلامی، رساله ای تخصصی -به مثابه جایگزین برای مکاتب توسعه غربی- تدوین نموده است؛ که به برخی از ویژگی های آن اشاره می شود:
تعریف پایه رساله
ویژگی اول این رساله ارائه تعریفی فقهی از مفهوم نظام سازی است. تعریف پایه این رساله تخصصی از مفهوم اداره جامعه و نظام سازی؛ "خود تنظیمی فرد در حوزه های سیزده گانه روابط انسانی" (حوزه های اصلی روابط انسانی) شامل: ۱- رابطه انسان با امام، ۲- رابطه انسان با معلم، ۳-رابطه انسان با خانواده، ۴- رابطه انسان با همسایه، ۵- رابطه انسان با دوست، ۶- رابطه انسان با شریک شغلی، ۷- رابطه انسان با طرف معامله، ۸- رابطه انسان با دشمن، ۹- رابطه انسان با همسفر، ۱۰- رابطه انسان با فقیر، ۱۱- رابطه انسان با یتیم، ۱۲- رابطه انسان با ابن سبیل و ۱۳- رابطه انسان با مهمان است. این تعریف اصطیادی فقهی در مقایسه با جامعه شناسی مبتنی بر اصالت فاعلیت (استاد سید منیر الدین حسینی الهاشمی: تقسیم نظام شاخصه های ارزیابی جامعه به : ۱- مبنای تکامل جامعه: شاملِ ۱/۱: گرایش اجتماعی، ۲/۱: بینش اجتماعی و ۳/۱: دانش اجتماعی و ۲- موضوع تکامل جامعه؛ شامل ۱/۲: توسعه، ۲/۲: کلان و ۳/۲: خرد و ۳- مقیاس تکامل جامعه: شامل: ۱/۳: جهانی، ۲/۳: بین المللی و ۳/۳: ملی) و مقایسه با مقاله ششم اصول فلسفه و روش رئالیسم ( استاد محمد حسین طباطبائی: تقسیم ادراکات به ادراکات حقیقی و ادراکات اعتباری و جامعه سازی بر مبنای ادراکات اعتباری و تقسیم اعتباریات به اعتباریات قبل الاجتماع و اعتباریات بعد الاجتماع ) و مقایسه با ساخت دوسویه (شامل قواعد و منابع) آنتونی گیدنز (Anthony Giddens) تبیین تفصیلی می شود. در مبنای "تنظیم اختیاری روابط انسانی" به دلیل رعایت اصل اختیار و بالتبع کاهش اصطکاک اجتماعی و به دلیل احصای استظهاری حوزه های پایه روابط اجتماعی؛ برتری مشخصی در جامعه سازی نسبت به دیدگاه های رقیب ایجاد می شود. به عنوان مثال با فرض تنظیم صحیح روابط انسانی در حوزه های سیزده گانه فوق الذکر، بسیاری از مسائل مطرح در جامعه که ناشی از اختلاف منافع است؛ کماً و کیفاً متحول و بالتبع موضوع بسیاری از نظریه پردازی ها و اقدامات حکومتی و مردمی، منتفی می گردد.
نظریه پایه رساله
ویژگی دوم رساله تخصصی الگوی پیشرفت اسلامی، معرفی عوامل بسیار موثر بر خود تنظیمی در روابط انسانی -با اتکاء به تتبع فقهی- در ۹ دسته است. (نظریه پردازش زیر ساخت های هدایت) درک و تعریف انسان ها از موضوعات ۱-امامت (فقه الامام)، ۲- علم (فقه العلم)، ۳- شغل (فقه المکاسب)، ۴- بیان (فقه البیان)، ۵- دشمن (فقه نفی سبیل)، ۶- عبرت (فقه العبره)، ۷- نظم (فقه النظم)، ۸- شاخصه های ارزیابی (فقه الفرقان) و ۹- تربیت (فقه التزکیه) سرمایه هر فرد برای بازتعریف روابط خود در حوزه های سیزده گانه است. در مجموع در ابواب نه گانه فقه هدایت حدود ۱۰۰ قاعده فقهی ( در هر باب فقهی تقریباً ۱۰ قاعده وجود دارد.) برای تنظیم صحیح روابط انسانی استنباط شده است.
پیوست زمان و مکان رساله
ویژگی سوم رساله تخصصی الگوی پیشرفت اسلامی، تبیین "پیوست زمان و مکان" برای ابواب نه گانه فقه هدایت است. در پیوست زمان و مکان -که برای هر باب فقهی به صورت مجزا نوشته می شود- به شناسائی، تبیین و علاجِ مسائل نامتوازن (بدعت ها) با تعاریف فقه هدایت پرداخته ایم. در زمان و مکان فعلی، حدود ۱۰۰ عدم توازن و بدعت؛ مانند : اصل رقابت، طبقه بندی بیکنی از علم، تخریب محیط زیست، طب سلولی، اسناد بین المللی، حذف حیاط از خانه، حذف سبوس از نان، تغییر در معادله نمک، حذف نقش آموزشی خانواده، مدل های آینده پژوهی و ماتریس Swot، نظریات نوشهرگرائی و Tod، نظریه فراتسهیل گری و توانمند سازی، تحلیل نهادی بخش اقتصاد، تعریف اعتباری پول و. وجود دارد؛ که در قالب نظریات فقهی نقشه الگوی پیشرفت اسلامی نحوه شناسائی و چگونگی علاج آنها تبیین می شود. نظریاتی مانند ۱- نظریه پیش گیری ساختاری از بیماری؛ با محوریت مفهوم مزج اختیاری، ۲- نظریه الگوی ساخت؛ با محوریت مفهوم نظم اختیاری، ۳- نظریه تَعَرُّف؛ با محوریت مفهوم رزق، ۴- نظریه مدیریت شهری محله محور؛ با محوریت تعریف جدید از نیازهای خانواده، ۵- نظریه آموزش و پروش آینده؛ به محوریت تعریف جدید از کارکردهای خانواده، ۶- نظریه امنیتی سِلم؛ به محوریت مفهوم اختلال در روابط انسانی، ۷- نظریه علم آینده؛ با محوریت ارائه طبقه بندی جدید از علم، ۸- نظریه پیشگیری بنیادین اسلامی از جرم؛ با محوریت مفهوم عبرت، ۹- نظریه نظم اختیاری؛ به محوریت تعریف جدید از قانون، ۱۰- نظریه هسته های توازن فرهنگی؛ به محوریت تعریف جدید از عدم توازن ها، ۱۱- نظریه بازارهای موقت؛ به محوریت مفهوم سود ارتباطی، ۱۲- نظریه نگهبانی از نظام؛ به محوریت مفهوم نظام مقایسه، ۱۳- نظریه مدرسه هدایت؛ به محوریت مفهوم هدایت، ۱۴- نظریه تنظیم و تحلیل خبر؛ به محوریت مفهوم تفکر از مهمترین این نظریات و در واقع امتداد دهنده فقه شیعه در زمان و مکان فعلی محسوب می شوند.
مسیر نشر رساله
ویژگی چهارم رساله تخصصی الگوی پیشرفت اسلامی، تعریف مسیری خاص برای نشر محتوای مطرح در رساله در میان افراد است. مطابق روایات و آیات در نشر علم اهل بیت علیهم السلام باید قید اهلیت افراد را مَدِّ نظر قرار داد. مبتنی بر شناسائی این وصف در مخاطبین، در نشر محتوای این رساله، مسیر ۴ بخشی مدیریت خبر، مدیریت تضارب، مدیریت کتابت و مدیریت نمونه سازی پیشنهاد شده است.
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ سَیِّدِ اَلْعَابِدِینَ
اَلَّذِی اِسْتَخْلَصْتَهُ لِنَفْسِکَ وَ جَعَلْتَ مِنْهُ أَئِمَّةَ اَلْهُدَى اَلَّذِینَ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ (مصباح المتهجد )
علی کشوری؛ دبیر شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی
قم مبارک - دوشنبه
پنجم شعبان المعظم ۱۴۴۱ مصادف با ۱۱ فروردین ۱۳۹۹
رونوشت: دکتر صادق واعظ زاده؛ رئیس مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت
بسم الله الرحمن الرحیم
حجت الاسلام آقای حسین علی سعدی
رئیس محترم دانشگاه امام صادق علیه السلام
سلام علیکم
استحضار دارید که مجلس یازدهم جمهوری اسلامی ایران در تاریخ هشتم خرداد ۱۳۹۹ هجری شمسی و دولت سیزدهم جمهوری اسلامی ایران در تاریخ ۱۲ مرداد ۱۴۰۰ هجری شمسی -به فضل الهی- تشکیل خواهد شد. وجود تجربه های متراکم با موضوعِ تصویب و اجرای برنامه های پوزیتویستی توسعه در ایران، شرایط تشکیل و فعالیت دوره جدید این نهادهای اجرائی و تقنینی را متفاوت با دوره های قبل نموده است. تجربه هائی مانند ۱- تجربه گرانسنگ اعتماد حوزه های علمیه به مکاتب ناکارآمد توسعه غربی در قالب اجرای قانون عملیات بانکی بدون ربا (مصوب ۸ و ۱۰ شهریور ۱۳۶۲)، ۲- تجربه - کمتر بررسی شده- اجرای نظریه آمریکائی نوشهرگرائی و هبیتات (برنامه اسکان بشر ملل متحد / UN-Habitat )در اداره شهرهای ایران و گسترش گمنامی فرد، آسیب های اجتماعی و پدیده تلخ حاشیه نشینی در شهرهائی مانند قم، مشهد، شیراز، تهران، اصفهان، تبریز، ۳- تجربه ناکارآمدِ اجرای آموزش و پرورش بیکنی در ایجاد رشد غائی و تدبیری افراد ۴- تجربه فراگیر و ناکارآمد اجرای نظریه ت خارجی توسعه گرا (برجام) در حل مشکلات اقتصادی و امنیتی ایران، ۵- تجربه خطرناک سازمان غذا و دارو در اجرای کُدِکس آلیمنتاریوس (Codex Alimentarius) و ایجاد فاجعه تراریخته و گسترش غذای ناسالم در سفره مردم و ۶- تجربه اجرای ت های کنترل جمعیت از زمان تصویب برنامه دوم توسعه (۲۰ آذر ۱۳۷۳) ؛ نمونه هائی از تجربه های پرهزینه ناشی از اجرای نظریات پوزیتویستی توسعه غربی در چهل سال گذشته بوده است. نهادهای اجرائی جمهوری اسلامی برای پرهیز از ابتلاء مجدد به این نظریات ناکارآمد و حل مشکلات مردم و زمینه سازی ظهور؛ ناگزیر باید بر اساس ایده هائی جدید و کارآمد مسیر چله دوم انقلاب اسلامی را ریل گذاری و پیگیری نمایند و الّا به سرنوشت سلف توسعه گرای خود در ایجاد فاصله طبقاتی و گسست روابط انسانی مبتلا خواهند شد.
رئیس محترم دانشگاه امام صادق علیه السلام
برای تصحیح جهت نظام تدبیر کشور از توسعه غربی به سمت الگوی پیشرفت اسلامی؛ موانعی وجود دارد؛ که مهمترین این موانع، پدیده یکسان انگاری توسعه غربی و پیشرفت اسلامی است. بخش قابل توجهی از نمایندگان منتخب مردم و احتمالاً منتخب مردم برای دولت آینده در حوزه های مختلف تفاوت چندانی میان توسعه غربی و پیشرفت اسلامی احساس نمی کند و این بلیه در میان مدت به ترمیم نظریات پوزیتویستی توسعه غربی در قالب های ملی گرایانه منجر خواهد شد. اگر می خواهیم مجلس و دولت آینده مجدداً این نظریات ناکارآمد را تصویب و اجرا نکنند؛ مسیری غیر از تبیین حداکثری نظریات و مفاهیم الگوی پیشرفت اسلامی نداریم. بر اساس این آسیب شناسی -و با توجه به وجود گرایشهای تمدنی در دانشگاه امام صادق علیه السلام- پیشنهاد می کنم: برای حل مشکل یکسان انگاری توسعه غربی و پیشرفت اسلامی، میزبان تشکیل قرارگاه جهادی الگوی پیشرفت اسلامی در این شرایط حساس باشید. این قرارگاه جهادی با اتکاء به ظرفیت کارشناسی نخبگان جبهه فکری انقلاب اسلامی مسیر تمیز توسعه غربی و پیشرفت اسلامی را ممکن می سازد (بعون الله تعالی)
شایان ذکر است که: شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی -به عنوان بخش کوچکی از جبهه فکری انقلاب اسلامی- در سالهای گذشته بر اساس نظریاتی مانند ۱- "نظریه پیشگیری ساختاری از بیماری" به محوریت مفهوم اصطیادی "مزج اختیاری"، ۲- "نظریه الگوی ساخت" به محوریت مفهوم اصطیادی "نظم اختیاری"، ۳- "نظریه بازارهای موقت" به محوریت مفهوم اصطیادی "سود ارتباطی"، ۴- "نظریه مدیریت شهری محله محور" به محوریت مفهوم توقیفی همسایگی"، ۵- "نظریه آموزش و پرورش آینده" به محوریت مفهوم توقیفی "خانوادههای متکفل آموزش و تربیت"، ۶- "نظریه تَعَرُّف" به محوریت مفهوم توقیفی رزق، ۷- "نظریه امنیتی سِلم؛ به محوریت مفهوم اصطیادی "اختلال در روابط انسانی"، ۸- "نظریه سلطان" به محوریت "طبقه بندی علم آینده بر اساس مفهوم تنظیم روابط انسانی"، ۹- "نظریه پیشگیری بنیادین اسلامی از جرم"؛ به محوریت مفهوم توقیفی عبرت، ۱۰- "نظریه هسته های توازن فرهنگی"؛ به محوریت "تعریف جدید از عدم توازن های اجتماعی"، ۱۱- "نظریه نگهبانی از نظام"؛ به محوریت مفهوم اصطیادی نظام مقایسه، ۱۲- "نظریه مدرسه هدایت"؛ به محوریت مفهوم توقیفی هدایت، ۱۳- "نظریه تنظیم و تحلیل خبر"؛ به محوریت مفهوم تفکر و مجموعه ای از نظریات فقهی دیگر؛ مواجهه ای ابتدایی با پدیده یکسان انگاری توسعه غربی و پیشرفت اسلامی را محقق کرده است.
توفیق جنابعالی و همکاران محترم را در ترویج نظریات دینی در ساختارهای اجرائی جمهوری اسلامی از خداوند غفّار خواستارم.
وَ اِجْعَلْنِی اَللَّهُمَّ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ أَتْبَاعِهِ وَ شِیعَتِهِ
وَ أَرِنِی فِی آلِ مُحَمَّدٍ مَا یَأْمُلُونَ وَ فِی عَدُوِّهِمْ مَا یَحْذَرُونَ إِلَهَ اَلْحَقِّ آمِینَ (مصباح المتهجد)
علی کشوری؛ دبیر شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی و مدیر مدرسه هدایت
پنج شنبه ۲۱ فروردین ۱۳۹۹ مصادف با ۱۵ شعبان المعظم ۱۴۴۱ - قم مبارک
رونوشت: آیت الله آملی لاریجانی؛ رئیس هیئت امنای دانشگاه امام صادق علیه السلام
بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه مقدماتی شرح رساله تخصصی الگوی پیشرفت اسلامی روز یک شنبه (۲۵ فروردین ۱۳۹۹ هجری شمسی) در مدرسه فیضیه قم برگزار گردید.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نقشه راه خلاصه بیانات حجت الاسلام علی کشوری در این جلسه به شرح زیر است:
مجلس یازدهم و دولت سیزدهم جمهوری اسلامی، اولین نهادهای اجرائی و تقنینی چله دوم انقلاب است و نباید تجربه های تلخِ چله اول انقلاب را تکرار کند. مهمترین تجربه تلخِ چله اول انقلاب اسلامی استفاده از نظریات پوزیتویستی توسعه غربی در اداره کشور است؛ که باعث شده است مشکلات فراوانی برای معیشت مردم و زمینه سازی ظهور ایجاد شود.
نظریات توسعه غربی مانند برجام، تراریخته، نظریه آمریکائی نوشهرگرائی، کنترل جمعیت، آموزش و پرورش بیکنی و پارادوکس بانکداری بدون ربا؛ از مهمترین مصادیق تجربه های مبتنی بر توسعه غربی در چله اول انقلاب و عامل اصلی سخت تر شدن زندگی مردم است. مهمترین ضمانت برای اینکه مجلس و دولت آینده تمدنی فکر و برنامه ریزی کنند؛ تبیین نظریات الگوی پیشرفت اسلامی در حوزه های مختلف و طراحی طرح ها، لایحه ها و برنامه های اجرائی بر اساس این نظریات است. با فرض عدم توجه به نظریات فقهی الگوی پیشرفت اسلامی، مجلس و دولت آینده با شکلی متفاوت به الگوی های ناکارآمد توسعه غربی مبتلا خواهد شد.
رساله تخصصی الگوی پیشرفت اسلامی برای حل این مشکل، شرحی کامل از چگونگی تحقق الگوی پیشرفت اسلامی (از حوزه مبانی نظری تا نظریات کاربردی ) را در اختیار نخبگان و مسئولین دارای فهم از رسالت تمدنی انقلاب اسلامی قرار می دهد؛ که در جلسات آتی به شرح آن خواهم پرداخت.
بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه مقدماتی شرح رساله تخصصی الگوی پیشرفت اسلامی روز یک شنبه (۲۴ فروردین ۱۳۹۹ هجری شمسی) در مدرسه فیضیه قم برگزار گردید.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نقشه راه خلاصه بیانات حجت الاسلام علی کشوری در این جلسه به شرح زیر است:
ادامه مطلب
بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه مقدماتی شرح رساله تخصصی الگوی پیشرفت اسلامی روز یک شنبه (۲۴ فروردین ۱۳۹۹ هجری شمسی) در مدرسه فیضیه قم برگزار گردید.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نقشه راه خلاصه بیانات حجت الاسلام علی کشوری در این جلسه به شرح زیر است:
ادامه مطلب
درباره این سایت